۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

روز پنج شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


اخبار روز: 

۲٨ آوریل (٨ اردیبهشت) روز جهانی همدردی با کارگران آسیب دیده در محیط کار را گرامی میداریم

کارگران در این روز در سراسر دنیا به یاد همکاران قربانی خود، کارزار همبستگی و گرامی‌داشت و همدردی با خانواده‌های کارگران قربانی را به راه خواهند انداخت و برنامه‌های آموزشی و اعتراضی گوناگونی را علیه سیاست‌ها و قوانینی که باعث قربانی شدن میلیون‌ها کارگر در سال می‌شود سازمان خواهند داد
کارگران ایران در شرایطی این روز را گرامی میدارند که وضعیت ایمنی در محیط های کار در بدترین شرایط در طی چند دهه گذشته قرار دارد. راننده ای که در پشت فرمان اتوبوس در هوای بسیار آلوده کار میکند، کارگران معادن، پالایشگاه، پتروشیمی، ماشین سازی، معلمی که تدریس میکند تا کارگر کشاورزی و همه و همه از این قاعده مسثنی نیستند و زنان و کودکان کارگر جدا از این که به دلیل انجام کارهای سخت و زیان‌آور قربانی حوادث شغلی می‌شوند، همچنین قربانی آزار و اذیت جنسی برخی کارفرمایان و همکاران مرد خود نیز می‌گردند
ا همراه و همگام با کارگران جهان ۲٨ آوریل روز جهانی همدردی با کارگران آسیب دیده و روز اعتراض به نبود ایمنی در محیط کار را گرامی میداریم و با اعتراض به شرایط وخیم نبود ایمنی در محیطهای کار ضمن اعلام همدردی با عموم کارگران آسیب دیده و خانواده هایشان در ایران و سراسر جهان، خواهان بکار گیری بالاترین استانداردهای ایمنی در محیط کار هستیم و سیستم موجود را مسئول بلاواسطه قربانیان حوادث ناشی از کار میدانیم

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار و مکانیک
۸ اردیبهشت ۱۳۹۰




قطعنامه ی تشکل های کارگری مستقل:
کارگران آزادی و زندگی انسانی می خواهند



اخبار روز: 

اخبار روز: سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیه آزاد کارگران ایران، هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان، هیئت بازگشائی سندیکای فلزکار مکانیک، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، در آستانه ی اول ماه مه قطعنامه ی مشترکی در چهارده ماده منتشر کردند که مهم ترین خواست های طبقه ی کارگر ایران در آن بیان شده است.

قطعنامه مشترک به مناسبت روز جهانی کارگر - اول ماه مه۲۰۱۱ - ۱۱ اردیبهشت ۱٣۹۰

اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز اتحاد و اعتراض جهانی کارگران به ستم و نابرابری نظام سرمایه داری است. این روز یاد آور مبارزات کارگران جهان برای دستیابی به حقوق انسانی شان است. کارگران ایران همراه با کارگران جهان این روز را گرامی میدارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای بدست آوردن حقوق حقه خود فریاد بر می آورند.

شور و شعف و رزمندگی کارگران در روز اول ماه مه و اعتراض آزادانه میلیونی آنان به شرایط زندگی شان در اکثر نقاط دنیا در حالی جهان را به لرزه میاورد که کارگران ایران علاوه بر محرومیت از حقوق اجتماعی خود از قبیل بر پائی تشکل و اعتراضات خیابانی، هر روزه و هر لحظه در معرض شدیدترین تهاجمات به زندگی و معیشت خود قرار دارند. هر گونه اعتراض و حق خواهی کارگران با بازداشت و زندان پاسخ میگیرد، با طرح موسوم به هدفمند کردن یارانه ها که سرمایه داری حاکم با پشتیبانی نهادهای بین المللی سرمایه داری اجرای آن را آغاز کرده است در حال تباه کردن بیش از پیش زندگی و معیشت میلیونها خانواده کارگری هستند و کسی حق اظهار نظر آزادانه در این باره را ندارد، با افزایش سرسام آور قیمتهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها هر روزه صد ها و هزاران کارگر به صف میلیونی بیکاران رانده میشوند و در همین حال بیمه بیکاری را بیش از پیش به ضرر کارگران تغییر میدهند، اقدام به اخذ فرانشیز در بیمارستانها و مراکز درمانی تامین اجتماعی از کارگران میکنند و معیارهای دیگری برای حقوق بازنشستگی می تراشند، بیمه کارگران ساختمانی را در هزارتوی راهروهای اداری ابتر میکنند و در حالی که اقدام به افزایش سرسام آور قیمتهای کالاهای اساسی کرده اند حداقل دستمزد کارگران را بطور توهین آمیزی ۹ درصد افزایش میدهند.

از نظر ما همه اینها برای میلیونها خانواده کارگری مستاصل از تامین حداقل معیشت در شرایط کنونی، معنائی جز درماندگی بیشتر برای گذران زندگی و تحمیل فقر و فلاکتی روز افزون بر آنها ندارد. اما ما کارگران نظاره گر مرگ تدریجی خود و همسر و فرزندانمان نخواهیم شد، ما تعرض هر روزه به زندگی و معیشت خود را بر نخواهیم تافت و متحد و یکپارچه در مقابل فقر و فلاکت و بی حقوقی اجتماعی تحمیل شده بر خود ایستادگی خواهیم کرد. در این راستا ما کارگران ایران با ابراز انزجار از وضعیت موجود، همگان را در تمامی نقاط کشور به طرح متحدانه و سراسری خواستها و مطالبات شان فرا میخوانیم و در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ مطالبات زیر هستیم:

۱- آزادی بی قید و شرط برپایی تشکل های مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، آزادی احزاب، تجمع و آزادی بیان و مطبوعات حق مسلم ما است و این خواسته ها باید ضمن برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و زندگی، به عنوان حقوق خدشه ناپذیر اجتماعی کارگران و عموم مردم ایران به رسمیت شناخته شوند.

۲- ما جامعه ای را که اقلیتی صاحب ثروت وسرمایه های کلان باشند و اکثریتی هم نان شب نداشته باشند بر نخواهیم تافت. از نظر ما افزایش ۹ درصدی دستمزدها بویژه با توجه به اجرای طرح قطع یارانه ها و افزایش سرسام آور هزینه های زندگی اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها مصرانه خواهان توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم.

٣- ما خواهان محو قراردادهای موقت و سفید امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیطهای کار و زندگی هستیم

۴- دستمزدهای معوقه کارگران باید فورا و بی هیچ عذر و بهانه ای پرداخت شود و عدم پرداخت آن بایستی به مثابه یک جرم قابل تعقیب قضائی تلقی گردد و خسارت ناشی از آن به کارگران پرداخت شود

۵- اخراج و بیکار سازی کارگران به هر بهانه ای باید متوقف گردد و تمامی کسانی که بیکار شده و یا به سن اشتغال رسیده اند باید تا زمان اشتغال به کار از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برخوردار شوند

۶- به رغم اینکه سازمان تامین اجتماعی با دسترنج و پول کارگران به یکی از نهادهای دارای ثروت نجومی در ایران تبدیل شده است اما این سازمان با قرار گرفتن در چرخه سود و سودآوری سرمایه تنها به فکر کاهش خدمات درمانی و دریافت فرانشیز از کارگران بیمار است. ما بیمه های تامین اجتماعی را حق مسلم تمامی آحاد جامعه میدانیم و خواهان اداره این نهاد بدست نماینده های منتخب کارگران در سراسر کشور هستیم.

۷- ما ضمن محکوم کردن هر گونه تعرض به اعتراضات کارگری و مردمی، خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه کارگران زندانی و دیگر جنبش های اجتماعی از زندان و توقف فوری پیگرد های قضایی علیه آنان و بر چیده شدن فضای امنیتی موجود هستیم

٨- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم

۹- ما خواهان برخورداری تمامی بازنشستگان از یک زندگی مرفه و بدون دغدغه اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم

۱۰- کار کودکان باید ملغی گردد. برخورداری کودکان و والدین آنها از تامین اجتماعی گسترده و کامل، امکانات آموزشی رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان جدا از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانوادگی شان، نوع جنسیت و وابستگی های ملی و ن‍‍ژادی و مذهبی می بایدبرسمیت شناخته شود.

۱۱- ما دگرگونی خواهی را حق مسلم تمامی انسانها در سرتاسر جهان میدانیم و با حمایت قاطعانه از مبارزات و اعتراضات مردمی در تمامی کشورهای خاورمیانه، هر گونه سرکوب اعتراضات مردمی و بند و بست دولتها برای سمت و سو دادن به تغییرات از بالای سر مردم و دست اندازی و دخالت از سوی آنها در سرنوشت مردم کشورهای خاورمیانه را قویا محکوم میکنیم

۱۲- ما بخشی از کارگران جهان هستیم و اخراج و تحمیل هرگونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانی و سایر ملیتها را به هر بهانه ای محکوم میکنیم

۱٣- ما ضمن قدردانی از تمامی حمایت های بین المللی کارگری و مردمی از مبارزات کارگران در ایران و حمایت قاطعانه از اعتراضات و خواسته های کارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان می دانیم و بیش از هر زمان دیگری بر همبستگی بین المللی کارگران برای رهایی از مشقات نظام سرمایه داری تاکید می کنیم

۱۴- اول ماه مه باید تعطیل رسمی اعلام گردد و در تقویم رسمی کشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد

زنده باد اول ماه مه
زنده باد همبستگی بین المللی کارگران

۱ مه ۲۰۱۱ - ۱۱ اردیبهشت۱٣۹۰

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان
هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار مکانیک
کانون مدافعان حقوق کارگر
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری




(و پاسخی کوتاه به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی)

محمد قراگوزلو

اخبار روز: 

اول. نیازی نیست که انسان اهل سیاست و رسانه باشد تا بداند که سرمایه داری طی دو سه قرن گذشته چه بلایی بر سر بشریت آورده و چگونه جهان را به آستانه ی نابودی کشیده است. بحران پشت سر بحران، جنگ در پی جنگ، بی کاری به دنبال بی کاری، فقر به دنبال فقر...
فحشا و کار کودکان و تخریب محیط زیست و بمب و هیروشیما و حلبچه و چرنوبیل و فوکوشیما و تروریسم و استبداد و استثمار و کارمزدوری و برده گی و تبعیض جنسی و نابرابری و استبداد و سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی و روزولت و هیتلر و فرانکو و تاچر و ریگان و یلتسین و بوش و بن لادن و سارکوزی و برلوسکونی و صدام و اسد و مبارک و علی اف و قذافی و چند دوجین دیگر از همین پدیده ها و عناوین و اسامی... دست آورد شوم کم و بیش سه قرن حاکمیت صور مختلف سرمایه داری است. تاریخ این روزگار تار و پر ادبار در یک کلمه تاریخ استثمار انسان و تاریخ مبارزه ی طبقاتی است. و چنین خواهد بود تا زمانی که شیوه ی تولید سرمایه داری حاکم باشد. واضح است که ماهیت ایده ئولوژی سرمایه داری شیب این مبارزه را تند یا کُند کرده است. شیفت سرمایه داری از دولت های لیبرال کلاسیک آدام اسمیتی به دولت های رفاه سوسیال دموکراتیک لیبرال کینزی و رجعت مجدد به همان شیوه ی بازار آزادی با قالب توحش هایکی ـ میسزی ـ فریدمنی، تنها صور و جلوه های مبارزه-ی طبقاتی را تغییر داده است. چنان که این مبارزه یا مقاومت علیه دولت های بازار + برنامه یی (سرمایه داری دولتی موسوم به" سوسیالیسم واقعاً موجود" اردوگاهی یا کمونیسم بورژوایی) اگر چندان عریان نبوده باری صورت مندی استثمارش نیز پنهان نبوده است. تلاش سرمایه داری برای ترمیم خود هر بار زائیده ی بحران تازه یی بوده است. تلاشی عبث که از ریکاردو و آدام اسمیت تا کینز و این اواخر هم تئوری های تکراری" راه سوم "گیدنز کم ترین ره یافتی را برای بحران گریزی آینده ی این نظام نیافته است. بدین سبب حالا دیگر - و راستش از همان بحران های دهه ی 1850 نیز - می توان گفت و پذیرفت که سرمایه داری در تمام قالب هایش اعم از سوسیال دموکراتیک، لیبرال تا نئولیبرال به دلیل تناقض های ذاتی اش، نظامی بحران زاست و تا زمانی که جای خود را به یک نظام سوسیالیستی کارگری متکی به ابزار اجتماعی تولید، الغای کار مزدوری و انحلال تمام و کمال هر گونه بازار (اعم از آزاد یا کنترل شده) ندهد، نه فقط درهای جهان بر همین پاشنه خواهد چرخید، بل که هیچ معلوم نیست که ادامه ی چنین وضعی امکان استمرار حیات انسانی را در آینده یی قابل پیش بینی مقدور سازد. فوکوشیما را بنگرید و تصور کنید که این حادثه هر آینه ممکن است در فرانسه یا اسرائیل، هند، پاکستان یا ایران اتمی تکرار شود...

دوم. ممکن است کسی به هر دلیلی با نیروی جاذبه ی زمین مشکل داشته باشد و بخواهد به دور از اصطکاک پاهایش با زمین در خلاء پرواز کند. این کس می تواند به کره ی ماه یا جای مشابه دیگری برود. اما مادام که روی زمین زنده گی می کند به حکم یک جبر علمی اگر بتواند با عناد ضد علمی یک جسم را چند متر بالا بیندازد، در نهایت مغلوب قوانین گریزناپذیر علم خواهد شد. کلیسای کاتولیک نیز عاشق و شیفته ی این اعتقاد مکتبی پوسیده بود که واتیکان را مرکز جهان هستی بداند و با زور و آدم سوزی این خرافه را به مردم حقنه کند که" خورشید به دور زمینی می چرخد که همه ی تقدسش را از پاپ اعظم و اسقفان و کشیشان گرفته است. خورشید و زمین فدای واتیکان باد! جان انسان که قابل ندارد. علم هم چیزی ست در حد کشک." باورهای جاهلانه و تاریک کلیسا به سرعت مغلوب آگاهی و روشنی دانش شد. برخلاف میل واتیکان! اینک این دو نمونه را بگیرید و به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی ما تعمیم دهید که می خواهند آرزوها و امیال ایده ئولوژیک خود را بر واقعیات اجتناب ناپذیر سیر تکامل تاریخ اجتماعی تحمیل کنند. ما البته پوزیتیویست نیستیم، اما بنا بر یک تحلیل علمی ساده ی مبتنی بر دیالکتیک تاریخی این قدر می دانیم که آنتاگونیسم سرمایه داری هیچ نیست الا سوسیالیسم و نیروی متضاد سرمایه نیز همان کار است و بدون آن که بخواهیم جامعه را دو قطبی و سیاه و سفید و خیر و شر و حق و باطل نشان دهیم و بی آن که سوسیالیسم را ایده ئولوژی و باوری مکتبی تلقی کنیم، برخلاف ایده ئولوژی سرمایه داری بر آنیم که روند تکامل تاریخ، ماهیت حرکتش را از ایده های فلان سوسیال دموکرات وام نمی-گیرد و بحران سرمایه داری با اجازه و یا علی رغم میل فلان شکل نظام سرمایه داری به صورت سیکلیک تکرار نمی شود. این فراشد تاریخ اجتماعی انسانی است که مارکس در حلقه ها ی پنج گانه ی خود آن را کشف کرده است. هیچ اراده یی نیز - اعم از فردی، دولتی، حزبی، توپ و تانک و موشک - نمی تواند بر خلاف آن حرکت کند. چرا که در این صورت سوسیال دموکرات های کینزی و گیدنزی ما اینک می باید به عصر پس از بحران 1929 باز می گشتند و باز هم در یک تکامل معکوس به دوران سرواژها رجعت می فرمودند و به این ترتیب به فئودالیسم و برده داری می رسیدند. جریان های علمی کامل و کامل تر می شوند. رو به پس نمی-روند. سوسیالیسم نیز به عنوان یک مشی غیر ایده ئولوژیک، روشی سیاسی اقتصادی است که می توان با بسط خلاق تئوریک دامنه های علمی اش را افزود و افق های روشنی به روی آن گشود. هر چه قدر این امر مهم و ضروری است، در مقابل انکار تضاد آنتاگونیستی کار ـ سرمایه در دورانی که سرمایه داری تا حد امپریالیسم و جهانی سازی های نئولیبرالی رشد کرده و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
می توان بنا به یک باور سکتی و ایده ئولوژیک برای پیروزی لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی لیبرال، به همه ی اماکن مکتبی سکولار دخیل بست و از اورشلیم تا واتیکان بست نشست. می توان برای تحقق آرزوهای بورژوایی به رفاه نسبی دولت های اسکاندیناوی همچون معجزات شگفت ناک آویزان شد و سهم مبارزات طبقه ی کارگر در همین دست آوردها را هم نادیده انگاشت. می توان در جبهه ی سرمایه ایستاد و چشم بر چهره ی غم ناک نزدیک به 1.5 میلیارد جمعیت گرسنه جهان بست. (در برابر کدام حادثه آیا/ انسان را دیده یی/ با عرق شرم/ بر جبین اش؟ - احمد شاملو)
می توان مصائب سرمایه داری فاجعه را با احتساب چند بیمه ی بی کاری در سوئد و فنلاند و سوئیس نادیده گرفت و از حقوق میلیون ها کارگری که در جریان بحران های ادواری سرمایه داری به فقر و فلاکت فرو افتاده اند عبور کرد...
می توان سبیل اصطلاح نامفهوم "دموکراسی" را به ریش سوسیالیسم تهی شده از ماهیت طبقاتی و انقلابی گری (طبقه ی کارگر) پیوند زد و سوسیال دموکرات شد...
می توان در رویاهای خود چپ را همچنان به خانه ی تیمی و تیر و ترقه دوخت و از جنبش های اجتماعی و توده یی سوسیالیستی ضد دیکتاتوری به ساده گی گذشت...
می توان همچون شعبده بازانی از جنس کریسل انجل، تردستی به خرج داد و با ماشین حساب های مانسته به چرتکه ی تیمچه ی بازاریان، به حساب و کتاب پرداخت و از پیش داده های ذهنی به این جمع بندی رسید که چون "کارگران 20 درصد نیروی کار" و جمعیت فعال جامعه ی سرمایه داری را تشکیل می دهند، پس" حکومت کارگری حکومت اقلیت بر اکثریت است" و در نتیجه مساوی است با دیکتاتوری و دشمن دموکراسی (لیبرال)...
با این محاسبات خیالی می توان گفت تعداد برده ها از برده داران کم-تر بوده است. تصور کنید 20 درصد برده و 80 درصد برده دار!! عصر پیش از غازان خان را به یاد می آورد که مغولان نیروهای مولد را قتل عام کرده بودند!
می توان گفت تعداد کشاورزان از تعداد زمین داران کم تر بوده است...
می توان گفت تعداد کارگران نیز از تعداد سرمایه داران کم تر است و نتیجه گرفت که:
الف: سرمایه داران توسط کارگران استثمار می شوند.
ب. نیروی مولد و غیر مولد (اعم از کارگر صنعتی یا خدماتی) از نیروی صاحب ابزار تولید کم تر است.
می توان کارگر را عمله فرض کرد. چیزی در حد کارگران ساختمانی. یا حداکثر کارگران صنعتی.
می توان نیروی کار را در همین دستانی که با آچار و چکش معرفی می-شوند؛ تعریف کرد و از خیل کارگرانی که به نازل ترین بهای ممکن نیروی کار خود را می فروشند، به راحتی صرف نظر کرد...
می توان پرستاران، معلمان، دانشجویان، نیروهای خدمات تولید... را طبقه ی متوسط یا خرده بورژوا خواند و برای رسیدن به سوسیال دموکراسی لیبرال از کمیت واقعی طبقه ی کارگر کاست...
می توان خرید و فروش نیروی کار را بیرون از محاسبات و تضادهای کارـ سرمایه قرار داد و برای آن فرمول های عجیب و غریب نوشت...
می توان فی المثل یک سلمانی (آرایشگر) را به واسطه ی داشتن یک مغازه و چند ریش تراش خرده بورژوا خواند...
می توان راننده ی تاکسی را به اعتبار داشتن یک اتوموبیل در صف طبقه ی متوسط قرار داد...
می توان یک معلم را به دلیل بهره مندی از یک گچ خرده بورژوا نامید...
می توان پرستاران را - که نمی دانم مالک چه وسیله یی هستند - در شمار خرده بورژوازی گذاشت...
می توان پایگاه و منافع طبقاتی چهار میلیون دانشجوی ایرانی را بی احتساب این که بیش از چهل میلیون نفر از مردم ایران زیر خط فقر مطلق زنده گی می کنند، متعلق به خانواده های بورژوا و خرده-بورژوای مرفه قلمداد کرد...
می توان فلان بقال و ماست بند محل را هم از صف متحدان طبیعی طبقه ی کارگر بیرون گذاشت...
بله به قول فروغ:
می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه یی دنیای خود را دید
اما حتا اگر تمام این "می توان"ها به تحقق مادی و عینی بپیوندد تا رویاهای سوسیال دموکرات های لیبرال سکولار وطنی ما متحقق شود باز هم کافی ست همان "20 درصد نیروی کار"، شیر نفت و گاز را ببندند و بخش دیگری از آن 20 درصد ادعایی، آب را قطع و برق را خاموش کنند، آن گاه تا استاد دانشگاه برکلی – بدون وسیله ی نقلیه - با پای پیاده به دانشگاه برسد، ترم تمام شده است!!

سوم. ما در این یادداشت بر آن نیستیم که وارد مقولات تئوریک شویم تا بی پایه گی تحلیل های سوسیال دموکرات لیبرال های وطنی را نشان دهیم. مضاف به این که ما، طی مقالات مبسوطی از جمله مقاله ی "دموکراسی نئولیبرال در بن بست"، "دموکراسی کارگری، دموکراسی بورژوایی" و غیره (این جا و آن جا) به وضوح سستی و بی بنیادی ایده-ئولوژی این "دوستان جنتلمن" ماب را نشان داده ایم و با برهان و استدلال گفته ایم که سوسیالیسمِ متکی به قدرت واقعی طبقه ی کارگر و دولت برآمده از انتخابات شوراهای کارگری، دموکراتیک ترین و راستش تنها شکل دموکراسی انسانی واقعاً قابل تصوری است که ظرفیت های گذشته و حال تاریخ تمدن امکان باروری آن را دارد. دموکراسی سوسیالیستی بر پایه ی حاکمیت طبقه ی کارگر عین آزادی و برابری بی چون و چرا برای همه ی افراد جامعه است. در چنین جامعه یی اگر انسانی شرافت و لیاقت بهره مندی از برابری و آزادی فردی و اجتماعی داشته باشد، اگر حزب و تشکلی به حداقل درجه ی یک گروه متمدن صعود کرده باشد،" تقاضای ایجاد کارخانه با مالکیت خصوصی و شخصی" نخواهد کرد و اگر انسانی مشاعرش را از دست نداده باشد و تا حد یک آدم برخوردار از عقل و شعور متوسط رشد کرده باشد، تقاضای برخورداری از ده ها اتوموبیل شخصی و چندین ویلا و چند زن و کنیز و خدمتکار نخواهد کرد و به این درک متعارف خواهد رسید که انباشت سرمایه به هر شکل، متصور نیست مگر با استثمار نیروی کار. داشتن چند ویلا و کاخ در نیاوران و رامسر و هاوایی ممکن نیست مگر با کارتن خوابی جمعی از انسان-های مستمند. برخورداری از چند زن میسر نیست مگر با تبعیض جنسیتی. اختصاص فلان مبلغ برای سگ و بوزینه و اسب و گربه های گران قیمت مقدور نیست مگر به قیمت سود و ارزش اضافی کار کودکان...
احتمالاً به ما ان قلت خواهند گرفت که آن چه پیش از این گفتیم "شعار" بود و" آرمان گرایی و اتوپی" بود و غیره. بسیار خوب به تئوری و آمار وارد می شویم تا آقایان مدعی آکادمی را روی تخته سیاه کلاس های درس به عقل و انصاف و منش انسانی دعوت کنیم. ترجیح می دهم که تعریف کارگر و طبقه را به جایی دیگر ارجاع دهم (کتاب در دست تدوین "عصر فروپاشی سرمایه داری"). به قول انگلس سوسیالیسم از زمانی که علم شد باید با آن علمی برخورد کرد. به همین دلیل نیز می توان از تعاریف سوسیالیست های کلاسیک عبور کرد و با توجه به انکشاف بورژوازی و تغییر چهره و موقعیت جبهه ی کار، معیارهای تازه یی برای اندازه گیری سنجش های پرولتاریا به دست داد. با این حال برای این که نگارنده حتا از بسط خلاق تئوریک فاصله بگیرد و به "من درآوردی نظری" متهم نشود، به همان مباحثی که انگلس مطرح کرده است خم می شوم تا پرولتاریا و نیروی کار را تعریف کنم و نشان دهم که "آقایان 20 درصدی" تا کجا بیرون باغ تشریف دارند.

چهارم. ابتدا باید بر این نکته ی مهم انگشت تاکید نهم که بحث درباره ی دولت کارگری و چگونگی سوسیالیسم آینده به همان میزان غیر علمی است که کسی بخواهد با تبدیل کردن شکست تجربه ی شوروی و چین به شاخی زیر چشم سوسیالیسم علمی، از ما یک الگو و مدل تجربه شده طلب کند. اگر کسی سرمایه داری را - در هر سه شکل آزاد، دولتی، رفاه – ایده آل ترین نظام تولید اجتماعی می داند و به دموکراسی [بورژوایی] و وکالتی و نیابتی از موضع مطلوب ترین شیوه ی سیاسی اداره ی جامعه می نگرد و به این ترتیب همچون امثال فوکویاما شیپور تئوری پوچ "پایان تاریخ" را از سر گشادش می زند، آزاد است که در دفاع از استثمار و نابرابری نیز خود را مضحکه ی عالم و آدم کند. از سوی دیگر سخن گفتن از سوسیالیسم آینده ممکن است ما را به نظریه پردازی های اتوپیک فوریه و کابه فرو اندازد. کما این که رجعت به عقل برای ترسیم سیمای آینده ی سوسیالیسم نیز به نوعی نقشه نویسی ها نقطه به نقطه را تداعی می کند که از اساس مبانی اش بر تئوری پردازی های انتزاعی و ذهنی است. از یک سو سوسیالیسم در تبیین و نقد اقتصاد سیاسی سرمایه داری شکل می بندد و از سوی دیگر گذر از سرمایه داری به سوسیالیسم یا تحقق دولت و حکومت کارگری از درون جنبش فراگیر و اجتماعی طبقه ی کارگر امکان پذیر می شود.
در چنین شرایطی است که سوسیال دموکرات لیبرال های ما خواب نما شده اند و ضمن فراموش کردن فجایعی که تمام دولت های سرمایه داری بر جهان و انسان وارد آورده اند و چشم بستن به روی بحران ها سیکلیک سرمایه داری و به ویژه بحران دهه ی هفتاد و افول سوسیال دموکراسی (در این زمینه بنگرید به بخش پنجم از سلسله مقالات "امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم، افول سوسیال دموکراسی"، این جا و آن جا) و زمینه سازی برای عروج نئولیبرالیسم، به سرشماری های جمعیتی جدید روی کرده اند. "دموکراسی خواهان" علاوه بر پر کردن برگه های استشهاد محلی توسط دوستان خود و اثبات این که دموکراسی لیبرال تنها شیوه ی سیاسی و مطلوب اداره ی جامعه است، در جمع بندی آمارگیری های خود به این نتیجه نیز رسیده اند که:
• طبقه ی کارگر در بهترین شرایط فقط و حداکثر 20 درصد جمعیت ایران را شکل می دهد و چون این آمار از جعبه ی مارگیری یک جمع "سوسیالیست دو نفره" بیرون زده پس بر همه گان است که به نتایج آن تمکین کنند.
• نتیجه چیست؟ نتیجه روشن است. سوسیالیسم مارکس اگر متکی به حکومت کارگری است، در ایران با وجود 20 درصد جمعیت کارگری، لاجرم دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت را پیاده می کند و این امر با منافع خرده بورژوازی و البته بورژوازی کنترل شده ی سر عقل آمده ی به نیکی گرائیده ی کم استثمارکننده (شر کم تر) سازگار نیست. اگر می خواهید به رفاه برسید، به ترکیه و شیلی و برزیل و مکزیک و کره ی جنوبی و سوئد بنگرید. آرمان گرا نباشید. به کمی استثمار رضایت بدهید. تجربه ی شوروی و چین و کوبا را ببینید و عبرت بگیرد. نه مگر همین دی روز بود که دولت "کمونیستی" کوبا به خصوصی سازی بعضی مشاغل تمکین کرد؟ پس اگر می خواهید از شر دیکتاتوری رها شوید، زیر پرچم جنبش همبسته گی لخ والسایی و "انقلاب مذاکره یی" واسلاو هاولی جمع شوید. نمونه ی لهستان و چک، مدل رستگاری انسان است! مهم نیست که هزینه ی این جنبش ها را امپریالیسم آمریکا تامین کرده است. اصلاً یکی از دلایل عقب مانده گی "جهان سوم" همین ضد امپریالیست بودنش است! باری این سوسیال دموکرات های "نازنین" بدون این که به روی خود بیاورند و از آن جا که شخص شخیص خود را "استاد دانشگاه" و "جامعه شناس" می دانند و چپ ها را جماعتی بی-سواد و بی اطلاع از دانش اقتصاد و سیاست می پندارند، از زیر عینک و دور از چشم ممتحن، تئوری های صدمن یک غاز راه سوم (Third way) آنتونی گیدنز را ترجمه، بلغور و قرقره می کنند و به عنوان "بازسازی سوسیال دموکراسی" و راهی میان سرمایه داری و سوسیالیسم به خورد شنونده های خسته و بی خبر محفل کوچکی می دهند که ترکیب آن را چند اصلاح طلب پناهنده به دولت آمریکا و تعدادی فسیل ضد چپ تشکیل داده اند! آنان البته ممکن است ندانند که ما نیز – دست کم - به اندازه ی حضرت شان نظریات بی فروغ و بایگانی شده ی گیدنز را شخم زده ایم و از باز تولید ناشیانه ی آن - توسط این دوستان - در شگفتیم. (اگر در آینده فرصتی دست داد "راه سوم" را نقد خواهم کرد) اما مهم ترین تفاوت در این است که آنان به ادبیات و متون کلاسیک سوسیالیستی – چنان که باید و شاید - اِشراف ندارند و شفاهیات ذهنی خود را بدون ارائه ی مرجع معتبر به مخاطب بی خبر حقنه می کنند. چنین است که "آقایان 20 درصدی" بی توجه به امکان بسط خلاق تئوریک و بی اعتنا به جنبه ها و درهای باز سوسیالیسم علمی، کارگران را در همان مفهوم یقه چرکین های دوران آچار و چکش و انرژی بخار تصور می کنند و در نهایت تلاش تا عصر مک کارتیسم بالا می آیند. واضح است که ما در این جا قصد ورود به افکار و مواضع سیاسی سوسیال دموکرات های سکولار لیبرال ملی مذهبی را نداریم و صرفاً برای روشن شدن ابعاد حقیقتی که خاک به چشمانش پاشیده شده است به طرح شتاب زده ی چند مولفه می پردازیم و اگر عمری بود و فرصتی هر یک از این مقولات را در مقاله یی مستقل می-شکافیم.  

پنجم. آقایان دموکرات لیبرال به استناد آمار کتاب دو نفر "سوسیالیست" در دوردست ها می فرمایند "تنها بیست درصد نیروی کار ایران را کارگران تشکیل می دهند و این کارگران نیز غالباً ناآگاه، بی سواد، بی فرهنگ، دهاتی و عقب مانده هستند. نه جنیفر لوپز و مدونا را می شناسند و نه اسمی از ما جامعه شناسان راه سومی شنیده-اند."
می گویم، ابتدا به آثار مرادان و مرشدان خود از جمله آدام اسمیت و ریکاردو و هایک و میسز و دست کم کینز و گیدنز و استیگلیتز و کروگمن مراجعه کنید و در مبانی کار مولد و غیرمولد تامل فرمایید، تا کمی با مفهوم واقعی کار و کارگر و نیروی کار بیش تر آشنا شوید.
بعد زیاد به خودتان زحمت ندهید. به مناظرات انتخاباتی خرداد 1388 توجه کنید. آن جا که محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی هردو به نقل از مرکز آمار ایران، ارقام و نمودارهای مختلفی درباره ی شاخص های اقتصادی به مردم نشان می دادند. موسوی نمودارهای احمدی-نژاد را "دروغ و نقش مار" می خواند و احمدی نژاد از کاهش نرخ تورم و بی کاری در چهار سال دولت خود سخن می گفت. دراین میان مهدی کروبی که به دلیل شلخته گی مشاورانش – از جمله عباس عبدی و کرباسچی و مهاجرانی و کدیور – به آمار درست و حسابی دست نیافته بود لاجرم نرخ تورم را با میزان الحراره ی آمپریک "ننه جون" خود می سنجید. می خواهم بگویم در کشوری که دیوارهای آمار دقیق و شفاف سیمانی ست و هیچ رقمی نیست که از سوی یک مقام مسوول دولتی اعلام شود و فردا از سوی مقام دیگری نقض نگردد، چگونه می توان به آمار کتاب جناب بهداد اتکا کرد؟ در کشوری که وزارت رفاه خط فقر را هرگز اعلام نکرده است، نرخ رشد اقتصادی دانسته نیست و رشد اقتصادی از رقم صفر درصدی اکونومیست و صندوق بین المللی پول برای سال 90 تا نرخ 8 درصدی اعلام شده از سوی دولت متغیر است، در کشوری که دولت از نرخ بی کاری 12 درصدی صحبت می کند و در همان حال یک نماینده ی مجلس شورای اسلامی (عبدالرضا ترابی عضو کمیسیون اقتصادی، سه شنبه 30 فروردین 1390) نرخ واقعی بی کاری را بیش از 30 درصد اعلام می نماید، چگونه و با کدام ابزار می توان به آمارهای واقعی و دقیق پی برد؟ آن هم از ینگه دنیا؟
در نتیجه نگارنده برای آن که از اطناب ممل پرهیز کند و در عین حال پرچم ادعای واهی 20درصدی را نیز پایین بکشد، ناگزیر است بحث خود ر ا تلگرافی با تاکید بر سه محور کارگر کیست؟ نیروی کار چیست؟ و آمار واقعی نیروی کار (دست کم آمار رسمی) چگونه است؟ ادامه دهد.
ما برای آن که به درافزوده نویسی بر مارکسیسم کلاسیک متهم نشویم نقطه ی رجوع تئوریک خود را بر پایه ی نوشته یی از فردریک انگلس بنا می نهیم. انگلس در پاسخ به این سوال که "پرولتاریا چیست؟" می-گوید:
«پرولتاریا یا طبقه یی از جامعه که هزینه ی زنده گانی خود را منحصراً از فروش نیروی کار خود به دست می آورد، نه از منافع یک سرمایه. [پرولتاریا] همان طبقه ی کسانی ست که مجبورند برای ادامه ی زنده گی نیروی کار خود را به بورژوازی بفروشند.» [تاکید از من است] (انگلس، 1332، اصول کمونیسم، ترجمه ی هوشمند، تهران: بی نا)
پس در این جا - راستش در هر جای دیگری که از پرولتاریا سخن می رود - مساله ی اساسی فروش نیروی کار مطرح است. به این ترتیب جا دارد بپرسیم که در جامعه ی سرمایه داری چه کسانی از طریق فروش نیروی -کار خود "ادامه ی زنده گی شان" ممکن می شود؟ فقط کارگران صنعتی؟ فقط کارگران ساختمانی؟ واضح است که چنین نیست. شرح این خون جگر می-گذارم تا وقت دگر و به همین اشاره بسنده می کنم که در جامعه ی سرمایه داری بخش های وسیعی از انسان ها ناگزیر از طریق فروش نیروی کار به زنده گی حداقلی خود ادامه می دهند. معلمان، پرستاران، نیرو های متنوع و پراکنده ی خدمات تولید، تکنسین ها، مهندسان، پزشکانی که درآمدهای افسانه یی منجر به تجمیع و انباشت سرمایه و ایجاد ارزش اضافه ندارند، زنان خانه دار، کشاورزان (کارگران کشاورزی)، همه و همه با فروش نیروی کار خود نان و قاتقی می خورند. (در افزوده: دوست بسیار نازنینی برای من نوشته بود اگرچه کارگر صنعتی و معلم هر دو به سبب فروش نیروی کار خود کارگر محسوب می شوند اما با توجه به نقش هر کدام در تولید اجتماعی می-توان از اولی تحت عنوان کارگر و از دومی ذیل کارکن [یا کارمند] نام برد واضافه کرده بود معادل فرنگی این دو رساتر است. به اولی بگوئیم ورکر (worker) و به دومی اطلاق کنیم (Labor). به نظر این دوست عزیز تاثیر اعتصاب کارگران نفت و حمل و نقل فی المثل با آثار اعتصاب معلمان و روزنامه نگاران یک سان نیست و... البته من نیز در این رابطه طی گفت و گو با "آرش 104" موضع کم و بیش مانسته-یی اتخاذ کرده ام و شرح این مقوله را می گذارم برای فرصتی مناسب).
علاوه بر این ها اکثریت قریب به اتفاق نزدیک به چهار میلیون دانشجوی کشور از خانواده ها ی کارگری و فرودستان اقتصادی برخاسته-اند. مضاف به این که همین جمعیت یا در حال حاضر گروهی فعال از نیروی کار را تشکیل می دهند و یا فردا به محض فارغ التحصیلی به جمع کارگران یا بی کاران خواهند پیوست. از کجا می گویم؟ به اعتبار اظهارنظر آقای عادل آذر (رییس مرکز آمار ایران) نزدیک به چهل میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق زنده گی می کنند و طبیعی است که اکثریت این چهار میلیون دانشجو - که هنوز وارد بازار کار نشده اند - از خانواده های کارگری بیرون می آیند و به طور طبیعی متحد واقعی جنبش کارگری به شمار می روند. باری...
انگلس در توضیح نیروی کار گفته:
«نیروی کار مانند چیزهای دیگر، کالا محسوب می شود و از این جهت بهای آن از روی همان قوانینی که برای سایر کالاها موجود است، تعیین می گردد. بهای هر کالا، در دروه ی فرمانروایی صنایع بزرگ یا رقابت آزاد به طور متوسط همیشه مساوی با مخارج تولید آن می باشد. بهای نیروی کار نیز به همین ترتیب مساوی مخارج تولیدآن است. مخارج تولید نیروی کار عبارت است از حداقل وسایل زنده گی که برای حفظ قابلیت کار کارگران کافی باشد و از معدوم شدن طبقه ی کارگر جلوگیری کند. از این رو بهای نیروی کار (یا مزد) عبارت است از حداقل وسایل زنده گی که برای ادامه ی حیات لازم است.» (انگلس، پیشین، ص:5) {نگفته پیداست که انگلس از شرایط استثمار نیروی کار در جامعه ی سرمایه دای سخن می گوید.}
معلمان، پرستاران، پزشکان، روزنامه نگاران (آنان که به استخدام تبلیغ و تحکیم مناسبات سرمایه داری در نیامده اند و موضع طبقاتی مترقی دارند)، مهندسان، تکنسین ها (در مقام کارگر ماهر) نه مالک وسیله و ابزار تولید هستند نه آن قدر مزد می گیرند که از طریق تجمیع ثروت به ایجاد ارزش اضافی برسند. دستمزد واقعی و دریافتی یک فرد معلم یا پرستار با درجه ی لیسانس و فوق لیسانس در ایران با احتساب تمام مزایای شغلی حداکثر و در خوش بینانه ترین حالت بین 400 تا 500 هزار تومان است. مهندسان (لیسانس های فنی) و مدرسان و پرستاران نیز کم و بیش همین میزان مزد دریافت می کنند. مضاف به این که در موارد بسیاری از جمله حق التدریس های اجباری، مشاغل غیر رسمی، ثبت نشده، قرارداد سفید، میزان مزد دریافتی این افراد حتا از دستمزد رسمی اعلام شده توسط شورای عالی کار (330 هزار تومان برای سال 1390) هم کم تر است. (در این چند سطر تامل کنید). به این ترتیب ملاک اطلاق کارگر به انسان، در فروش نیروی کار و دریافت مزدِ به مراتب کم تر از قیمت کالای تولید شده در بازار است. واضح است که علاوه بر کارگران بخش خدمات تولید، در حوزه های دیگر از جمله خدمات اجتماعی انسان های مزدبگیری کار می-کنند که به رسم واژه های بی ربط به آنان کارمند می گویند. کارمند کتابخانه، کارمند بانک، کارمند بیمه و... اما در نهایت از آن جا که همه ی این انسان ها از طریق فروش نیروی کار خود ارتزاق می کنند و کارشان به انباشت سرمایه و ایجاد ارزش اضافی برای سرمایه داری می انجامد، در یک برداشت بسیار ساده و بدون تغییر ترکیب طبقاتی خود؛ همان کارگری محسوب می شوند که با اتخاذ موضع طبقاتی آگاهانه در ماجرای انهدام شریان و جریان شیوه ی تولید سرمایه داری فقط زنجیره های پایشان را از دست می دهند.
زنان خانه دار – که از قرار نقشی مستقیم در کار مولد ندارند - بی تردید در شمار طبقه ی کارگر بی مزد هستند، که در محاسبات عددی حتماً باید به شمار آیند. (بحث کار مولد، غیرمولد بماند برای مجالی دیگر)

ششم. مستقل از این که گفته می شود صنایع ایران با ظرفیتی در حدود 30 تا حداکثر 45 درصد قابلیت های تولیدی خود کار می کنند، آمار رسمی نشان می دهدکه 2614000 مرکز صنعتی در ایران فعال است. 94 درصد این مراکز (2476000) را کارگاه های کوچک زیر ده نفر تشکیل می دهد. صنایع مادر و عظیم مانند نفت و گاز و فولاد و پتروشیمی و مخابرات و انرژی کاملاً در اختیار دولت است.
آمار رسمی می گویند نیروی کار ایران در سال 1390 بالغ بر 26 میلیون و 400 هزار نفر است، (یک چهارم از این نیروی کار، بی-کاران هستند) این رقم بدون احتساب نیروی کار و بی مزد و منت زنان خانه دار است!
گزارش های مرکز آمار ایران نشان می دهد که:



* کاهش این رقم به دلیل نزدیک شدن به انتخابات 22 خرداد 1388 بوده است!

بنا بر آمار پیش نوشته ی رسمی در عرض 4 سال (84 تا تابستان 89) جمعیت فعال کشور فقط 910756 نفر افزایش یافته است، حال آن که مطابق برنامه ی چهارم توسعه و احتساب افزایش 700 هزار نفری در هر سال، این رقم باید بالغ بر 2 میلیون و 800 هزار نفر می شد. (پیدا کنید این "20 درصد کارگر" را از این میان)
جالب این که در این مدت نرخ بی کاری (با وجود تقلیل نسبت جمعیت فعال ایران به کل جمعیت بالای 10 سال از رقم 41 درصد سال 1384 به رقم 39 درصد سال 1389) از 3/11% سال 1384 به 6/14% سال 1389 افزایش یافته داشته است.
شاخص بی کاری در ایران در شمار عجایب چندگانه ی جهان است. در ایران شاغل از کسی که دو روز در هفته کار می کند به کسی که در هفته یک ساعت کار می کند تغییر و تقلیل یافته است.
به یک مفهوم اگر نسبت 41 درصدی جمعیت فعال به کل جمعیت بالای 10 سال در پایان سال 84 را به عنوان شاخص حساب کنیم نرخ بی کاری در سال 85 برابر 125 درصد، سال 86 برابر 13.6درصد، سال 88 حدود 17 درصد، سال 88 تقریباً 1642 درصد و سال 89 معادل 18.73 درصد بوده است. یعنی در بهار سال 1389 بنا به آمار رسمی حدود 4 میلیون و 767 هزار نفر بی کار بوده اند. این میزان اگر بر مبنای آمارهای واقعی (فی المثل آمار مورد ادعای آقای عبدالرضا ترابی که نرخ بی-کاری را افزون بر 30 درصد می داند) محاسبه شود، آن گاه عمق فاجعه ی بی کاری دانسته می آید.
دولت مدعی است که در سال آینده بی کاری را ریشه کن خواهدکرد! چه قدر خوب! اما:
• بنا به گزارش همان نهادهایی که برنامه ی هدف مندسازی یارانه ها و حذف سوبسیدها را به دولت دیکته می کنند (صندوق بین الملل و بانک جهانی)، نرخ رشد اقتصادی کشور در سال 90 نزدیک به صفر خواهد بود.
• دولت می خواهد در این سال دو میلیون شغل ایجاد کند.
• به ازای هر یک درصد رشد اقتصادی، صدهزار فرصت شغلی ایجاد می-شود.
• برای ایجاد هر فرصت شغلی - بنا به نوع شغل - از 30 تا 90 میلیون تومان سرمایه لازم است.
• دولت مدعی است که در سال 89 بالغ بر 1 میلیون و800 هزار شغل ایجاد کرده است.
• برای این میزان اشتغال دست کم به مبلغی بالغ بر 55 میلیارد دلار سرمایه نیاز است.

هفتم. بنا بر تحقیقی که دوست من فریبرز رئیس دانا انجام داده است در سال 1385 نزدیک به سه میلیون و ششصدودوازده هزار نفر از نیروی کار کشور در بخش کشاورزی اشتغال داشته اند. از کل شاغلان بخش کشاورزی - که رئیس دانا هوشمندانه از ایشان به "کارگران کشاورزی" یاد کرده است - 642 هزار نفر در شهرها و دو میلیون و نهصد و سی و چهار هزار نفر در روستاها کار می کنند و 35 هزار نفر هم غیرساکن هستند. این کارگران در بخش هایی مانند زراعت، باغ-داری، پرورش دام، تولید گل، پرورش ماکیان، زنبورداری، پرورش کرم ابریشم، تولید مستقیم پشم، تخم مرغ و شیر فعال هستند.کل کارفرمایان بخش کارگران کشاورزی 218 هزار نفر است و 454 هزار نفر به شیوه ی کارمزدی فعالیت می کنند.
در کشوری که اقتصاددانان از کشاورزانش نیز به درستی به عنوان کارگر یاد می نمایند؛ خلق آمارهای 20 درصدی واقعاً به ترفند شعبده بازان مانسته است.
با وجود عدم شفافیت درآمار و ارقام می توان گفت که طبقه ی کارگر ایران (با احتساب اعضای خانواده) تقریباً 45 تا 50 میلیون نفر از جمعیت نزدیک به 80 میلیون نفری ایران را پوشش می دهد و اگر چنانچه در عصر امپریالیسم مطالبات خرده بورژوازی را نیز در قلمرو مقولات دموکراتیک قرار دهیم و با حفظ هژمونی مطلق طبقه ی کارگر در جنبش های اجتماعی ضد سرمایه، خرده بورژواهای سالم را نیز متحد طبیعی کارگران محسوب کنیم، آن گاه معادلات و محاسبات سوسیال دموکرات های لیبرال به کلی فرو خواهد ریخت.

بعد از تحریر
1. از آن جا که خرده بورژوازی طبقه یی میان پرولتاریا و بورژوازی است و برنامه ی مشخصی برای استقرار دولت ندارد، ناگزیر است که به شیوه ی حرکت های پاندولیستی به یکی از دو طبقه ی اصلی جامعه متصل شود. در جامعه یی مانند ایران که مطالبات سیاسی و اقتصادی بورژوازی اش نیز به نحو کنکرتی با مطالبات طبقه ی کارگر پیوند خورده است، علی القاعده اکثریت تحتانی این طبقه ی گسترده را نیز باید در شمار متحدان طبقه ی کارگر به شمار آورد.
2. می پذیرم که بسیاری از مباحث این نوشته، از حد کلی گویی فراتر نرفت. علاوه بر محدودیت و معذوریت های بدون شرح، کل این یادداشت به درخواست های فراوان و مکرر دوستان و خواننده گان مقالات من و در مدت زمانی یک شب تا سحر به مناسبت روز جهانی کارگر تدوین شده است.
3. بعد از "شاه زاده رضا پهلوی" نوبت "شورای هماهنگی راه سبز امید" نیز رسید که به مناسبت روز جهانی کارگر بیانیه یی صادر فرماید. این جماعت ظاهراً ناشناس همان کسانی هستند که هنوز هم از بازار آزاد دفاع می کنند و مدافع شیب ملایم برنامه های نئولیبرالی صندوق بین المللی هستند. آنان به طبقه ی کارگر همچون ابزاری برای پیشبرد منافع حقیر سیاسی خود نگاه می کنند و هرگز علیه استثمار لب نگشوده اند. اصلاح طلبان که تا دی روز و امروز همچون کنه به طبقه ی متوسط (شما بخوانید به بورژوازی فربه کارگزارانی و مشارکتی) چسبیده بودند و در تمام تحلیل های شان بارها نگارنده را به سبب نقد سیاست های بازار آزادی دولت های "توسعه ی اقتصادی و سیاسی" نکوهیده اند حالا سمپات طبقه ی کارگر شده اند. چرا:
الف. بحران اقتصادی جهان و افول سیاست های نئولیبرالی بازار آزادی.
ب. انقلاب های آفریقای شمالی و سرایت آن به خاورمیانه از عربستان و بحرین و اردن و کویت و سوریه و عراق تا آسیای میانه (آذربایجان) و نقش آفرینی جنبش های نان و آزادی.
پ. بحران اقتصادی داخلی و جای گاه تعیین کننده ی طبقه ی کارگر.
4. به این ترتیب به حضرات 20 درصدی باید گفت دوران ما، عصر فروپاشی سرمایه داری است. عصر عروج طبقه ی کارگر است. روز کارگر 2011 می تواند مطلع و طلیعه ی طلوع این عصر باشد. آقایان سوسیال دموکرات لیبرال! نترسید. صادق و شجاع باشید. آزادی طبقه ی کارگر، برابری و آزادی را برای شما نیز به ارمغان خواهد آورد. چیزی بیش از دموکراسی وکالتی. خیلی بیش تر! شک نکنید که سوسیالیست ها هم به دانشگاه نیاز دارند. جای شما در کلاس درس جامعه شناسی را کارگر هفت تپه و واحد و نفت و پتروشیمی اشغال نخواهد کرد.

محمد قراگوزلو
Mohammad.QhQ@Gmail.com





کارگران افغان در ایران: از بیکاری تا بیگاری

رادیو آلمان: کارگران مهاجر افغان سخت‌ترین کارها را در ایران انجام می‌دهند. اما از حق بیمه‌ی بیکاری،درمان، عیدی و یا مزایای دیگر برخوردار نیستند. "کمک‌های یارانه‌‌ای" نیز به آنها تعلق نمی‌گیرد. آیا وضعیت اسفناک آنان بهبود خواهد یافت؟
ارقام دقیقی از سوی اداره‌ی آمار ایران و "طرح آمارگیری نیروی کار" درباره‌ی تعداد نیروی کار افغان و سهم آنان در اقتصاد ایران منتشر نشده است. دکتراحمد فرید راید، سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" افغانستان به دویچه‌وله می‌گوید که کارگران مهاجر افغانستان در تحکیم پایه‌های اقتصادی ایران نقش ارزنده ‌و برجسته‌ای دارند. وی خاطرنشان می‌کند: «بیش از ۲۰۰ هزار نفر در مشاغل مختلف کار می‌کنند. ۹۴ هزار نفر نیز هنوز به صورت رسمی ثبت نشده‌اند. نیروی کارافغان سخت‌ترین کارها را که اتباع دیگر کشورها و یا خود ایرانی‌ها برعهده نمی‌گیرند، در مقابل مزد ناچیزی انجام می‌دهند».
سید احسان کارشناس افغانی امور مهاجرین افغانستان که مقیم شهرمشهد است و سال‌ها درباره‌ی وضعیت کاری این مهاجرین تحقیق کرده، تخمین می‌زند که تعداد مهاجران قانونی یک میلیون نفراست و حدود یک میلیون نفر دیگر نیز به صورت غیرقانونی در ایران به سر می‌برند. وی می‌افزاید: «حدود ۳۰ در صد افغانی‌های مقیم ایران که قانونی به سر می‌برند کار می‌کنند. کسانی هم که غیرقانونی و در کارخانه‌های سنگ‌بری، گچ‌بری و کوره‌های آجرپزی مشغول هستند بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران حق کار در ایران را ندارند».

"کارگران افغان در ایران هیچ حقوقی ندارند!"
سید احسان کارشناس افغان مقیم مشهد همچنین می‌گوید که کارگران افغانی حق کار در همه‌ی کارخانه‌های ایران را ندارند. وی تاکید می‌کند: «دو سال پیش اداره‌ی کار و امور اجتماعی ایران اعلام کرد که افغانی‌ها فقط شغل‌های مشخصی را می‌توانند بر عهده گیرند. در برخی از استان‌های ایران طرحی ایجاد شد که هر کارگر افغان ۷۰ هزار تومان برای دریافت اجازه‌‌ی کارباید بپردازد. این هزینه در کنار مسئله‌ی "یارانه‌ها"، افزایش هزینه‌های تحصیل برای فرزندان افغان‌در ایران و عوارض شهرداری چالش‌هایی را به وجود آورده است». این کارشناس در ادامه تاکید می‌کند که ظرف ۳۰ سال مهاجرت افغان‌ها به ایران چنین قانونی تا کنون وضع نشده بود.
"کارفرمایان ایرانی کارگران افغان را ترجیح می‌دهند!"
مشکلات کارگران افغان در ایران همچنان لاینحل مانده است. دولت افغانستان و سازمان ملل تلاش می‌کنند برای حل مشکلات با ایران مذاکره کنند. قرار است به زودی جلسه‌‌ی ۳ جانبه ‌بین ایران و افغانستان و کمیساریای عالی سازمان ملل نیز برگزارشود.
سید احسان کارشناس افغان از شهر مشهد می‌گوید: «کارگران افغانی هیچوقت از حقوق و مزایای یک کارگر ایرانی برخوردار نبوده‌اند و نیستند. آنها روزانه ۱۲ ساعت کار می‌کنند و مزد آنها از کارگران ایرانی کمتراست. کارفرمایان ایرانی به دلیل کارزیاد آنها کارگران افغانی را ترجیح می‌دهند».
به نظر این کارشناس اگر دولت ایران اجازه می‌داد که افغان‌ها حق دریافت گواهینامه رانندگی داشته باشند، در اشتغال آنها سهولت ایجاد می‌شد.

کارگران مهاجر افغان دوباره به ایران برگشتند!
با تغییر اوضاع افغانستان بازگشت داوطلبانه‌ی مهاجرین افغان از ایران به کشورشان در سال ۲۰۰۲ میلادی آغاز شد. به عقیده‌ی کارشناسان از جمله سید احسان در ظرف ۲ سال نخست حدود یک میلیون مهاجر قانونی اسناد و مدارک خود را تحویل دادند و به مملکت خود برگشتند. اما آنها پس از چند سال دوباره به ایران بازگشتند و اکنون در ایران به صورت غیرقانونی زندگی می‌کنند.
وضعیت اقتصادی مهاجرین کاری افغان در ایران در قیاس با سال‌های گذشته نیز بدتر شده است. اشتغالزایی در برخی از استان‌های ایران برای مهاجرین کاری افغان ممنوع اعلام شده و از سوی دیگر سطح هزینه‌ی زندگی در ایران نیز بالا رفته و "هدفمند کردن یارانه‌ها و کمک‌های منظور شده" نیزبه افغان‌ها تعلق نمی‌گیرد.

نشست ایران وافغانستان و سازمان ملل
مشکلات کاری، تحصیل، گرفتن گواهینامه و برخورداری از بیمه‌های اجتماعی و درمانی از جمله مسائلی هستند که در نشست سه جانبه‌ی ایران، "وزارت امور مهاجرین و عودت‌کنندگان" افغانستان و کمیساریای سازمان ملل متحد بررسی خواهد شد.
کارشناسان یادآور می‌شوند که این گونه نشست‌های نوبتی در طول دو سال گذشته متوقف شده بود. تقاضای دولت افغانستان این است که برای اشتغالزایی مهاجرین کاری افغان ودر تحصیل کودکان آنها سهولت ایجاد شود.
از همه مهمتر بازگشت مهاجرین به کشورشان باید دواطلبانه باشد، زمینه‌ی بازگشت آنها در داخل افغانستان نیز باید فراهم گردد.

قول مقام‌های ایران برای حل مشکلات کارگران افغان
دکتراحمد فرید راید سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" می‌گوید که صحبت‌های همه جانبه ‌مقام‌های افغان اخیرا با عبدالرضا شیخ‌‌الاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی ایران انجام گرفت. وی اضافه می‌کند که مقام‌های ایرانی پذیرفتند که مشکلات را پیگیری کنند.

سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان همچنین می‌افزاید: «طرف ایران وعده داد که طبق قوانین بین‌المللی مزد کارگران افغانی پرداخته شود. کار در معادن که بسیار مضر و شاق است برای کارگران افغانستان مشکل است و برای رسیدگی به این امور تفاهم‌نامه‌ای امضا کردیم و قرار است مشکلات شناسایی و حل شود».

ناامنی بزرگترین مشکل اشتغال‌زایی درافغانستان
روند بازگشت مهاجرین از ایران به افغانستان به عقیده‌ی کارشناسان از جمله سید احسان اکنون بسیار کند شده است. دلیل آن به نظر سید احسان این است که دولت افغانستان زمینه‌ی کار و مسکن برای مهاجرین را در کشور به وجود نیاورده است.
اما سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان در این رابطه به دویچه وله می‌گوید که دولت افغانستان تلاش می‌کند برای شهروندان کشور کار ایجاد کند و شرایط و سطح زندگی را بهتر کند.
وی همچنین اشاره می‌کند: «یکی از اولویت‌های جمهوری اسلامی افغانستان این است که ما تلاش داریم در کشورمان امنیت را برقرارکنیم. ما می‌توانیم فرصت‌های کاری و اشتغالزایی خوبی را بوجود آوریم. ما مراکز کاریابی و اشتغالزایی ایجاد کردیم و نیروی کار را آموزش می‌دهیم».
این مقام دولت افغانستان همچنین تاکید می‌کند، که مهاجرین افغان‌مجبور شدند به دلیل ناامنی و مشکلات دوباره به ایران برگردند.

ادامه‌ی گفتگوی مقام‌های افغان برای حل مشکلات
به نظرسید احسان کارشناس افغانی مقیم مشهد، مهاجرین افغان در ایران به مشکلات عادت کرده‌اند و اکنون با نگرانی زندگی می‌کنند. خانواده‌های افغان در پرداخت قبض برق، آب، گاز مشکل دارند. افغان‌ها در ایران با مشکلات اقتصادی روبرو هستند و در مملکت خودشان نیز با مشکل ناامنی و بی کاری. به نظر کارشناسان در طول یک سال اخیر افغان‌ها "بیشتر سرگردان شدند" و به ترکیه و دیگر کشورها مهاجرت کردند.
دکتراحمد فرید راید سخنگوی "وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولان" به دویچه وله می‌گوید که سفارت افغانستان در ایران، سفارت ایران در افغانستان، وزارت کار و امور اجتماعی، وزرات کشور و سازمان ملل متحد قصد دارند به این وضعیت رسیدگی کنند.
به عقیده‌ی کارشناسان اما، حل این مشکلات سال‌ها طول خواهد کشید، زیرا مشکلات کارگران مهاجر افغان در ایران با وضعیت سیاسی کشورشان و منطقه نیز ارتباط دارد.

طاهر شیرمحمدی
تحریریه: علی امینی





اعتراض‌ کارگران ایران به موج "پاکسازی" و اخراج

رادیو آلمان: اعتراضات کارگری در ایران در آستانه روز کارگر افزایش یافته‌اند. صدها کارگر کیان تایر با تجمع جلوی نهاد ریاست جمهوری، خواهان راه‌اندازی دوباره کارخانه شدند. کارگران سنگ آهن بافق هم به تغییر مدیریت شرکت اعتراض کرده‌اند.
وبسایت "اتحادیه آزاد کارگران ایران" گزارش داده که ۸۰۰ کارگر کارخانه "کیان تایر" روز یکشنبه ۵ اردیبهشت برای چندمین مرتبه در برابر ساختمان ریاست جمهوری اجتماع و اعتراض کرده‌اند.
به نوشته این سایت، به کارگران کیان تایر پس از تعطیلات نوروزی گفته شده بود که کارخانه تا سوم اردیبهشت تعطیل می‌شود تا تکلیف بودجه لازم برای خرید مواد اولیه یا امکان واگذاری کارخانه به بانک سپه روشن شود. اما کارگران پس از ۲۰ روز تعطیلی، روز سوم اردیبهشت ماه در مراجعه به کارخانه متوجه شده‌اند که مواد اولیه تهیه نشده و مسئولان شرکت نیز برای پاسخگویی به سوالات آنها در محل حضور ندارند.
کارگران کیان تایر پس از این، تصمیم به تجمع در برابر نهاد ریاست جمهوری گرفتند و نمایندگان خود را نیز به وزارت صنایع فرستادند. آنان در این تجمع ۴ ساعته، شعارهایی چون " کار، حقوق، اعتراض، حق مسلم ماست" و "کارگر گرسنه منتظر جواب است" سر داده‌اند.
به گزارش "اتحادیه آزاد کارگران" در این مدت کسی از مسئولان نهاد ریاست جمهوری به دیدار کارگران نیامده اما وزارت صنایع به آنان وعده داده که حقوق معوقه یک‌ماه و نیم گذشته آنان را به حسابشان واریز کند. مسئولان وزارت صنایع همچنین گفته‌اند که بودجه‌ای ۲۸ میلیارد تومانی برای راه‌اندازی دوباره کارخانه و پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران در هیات وزیران به تصویب رسیده است.

تنش در کارخانه‌های دیگر
سایت آفتاب و روزنامه جمهوری اسلامی نیز از اعتصاب یک روزه کارگران شرکت سنگ آهن مرکزی بافق خبر داده و از راه‌پیمایی کارگران، شماری از کسبه و اهالی منطقه در اعتراض به معرفی مدیر عامل غیربومی این شرکت نوشته‌اند.
خبرگزاری ایلنا هم از تجمع کارگران شرکت ریسندگی "نازنخ قزوین" در برابر مجلس گزارش داده است. این تجمع در اعتراض به چند ماه حقوق معوقه کارگران صورت گرفته که باید توسط وزارت رفاه پرداخت شود.
پیش از این، اعتصاب ۱۱ روزه ۱۵۰۰ کارگر مجتمع پتروشیمی بندر امام با مهلت سه ماهه به کارفرما برای برچیده شدن شرکت‌های پیمانکاری و قراردادهای دسته‌جمعی به پایان رسیده بود.
"اتحادیه آزاد کارگران ایران" همچنین از اخراج ۱۰۰ نفر از کارگران کارخانه "پاک‌وش"، تولیدکننده محصولات شوینده، خبر داده است. بنا بر این خبر، بحث تعدیل نیرو در این کارخانه که پس از پایان تعطیلات نوروزی مطرح شده بود، با خواباندن ۳ خط تولید و اخراج ۱۰۰ کارگر به مرحله اجرا درآمده است. بنا بر خبرها، کارفرمای "پاک‌وش" ابتدا در نظر داشته با کمترین حقوق قانونی اقدام به اخراج کارگران کند، اما پس از مقاومت آنان، ناچار شده کارگران رسمی را با دادن ۵ ماه و کارگران قراردادی را با دادن ۱۰۰ روز از سطح آخرین دستمزد به ازای هر سال سابقه کار، راضی به ترک کار خود کند.
در ماه‌ها و هفته‌های گذشته، کارگران بسیاری از واحدهای تولیدی دیگر از جمله کاغذسازی پارس خوزستان، ایران خودرو، پتروشیمی تبریز، ذوب‌آهن اصفهان، اروند، شیمیایی رازی، مخابرات راه دور شیراز، ذوب فلزات ابهر، نساجی مازندران یا نیشکر هفت‌تپه به اعتصاب‌های چند روزه دست زده‌اند. دلیل این اعتراض‌ها، نارضایتی کارگران از دستمزد نازل، عدم پرداخت همین دستمزد ناچیز، فقدان امنیت شغلی و سیاست تعدیل و اخراج بوده است.
رییس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری اعلام کرده که در سال گذشته ۴۳ درصد کارگران ایران زیر خط فقر زندگی کرده‌اند.





ايران از ليست سياه سازمان جهاني كار حذف شد

نايب رئيس هيئت مديره كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگران ايران از حذف نام ايران از ليست سياه سازمان جهاني كار از سال 89 خبر داد.

به گزارش خبرگزاري فارس از قزوين، ابوالفضل فتح‌اللهي در نشست‌ خبري بيان داشت: بر اساس ماده 24 قانون اساسي و 31 قانون كار به منظور احقاق حق كارگران و بهبود شرايط كار، كارگران مي‌توانند نسبت به تشكيل انجمن صنفي اقدام كنند. وي ادامه داد: در همين راستا پس از 30 سال كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگري تشكيل شد و از سال 1389 فعاليت رسمي خود را آغاز كرد كه تاكنون صدها جلسه با مسئولان مختلف كشور از جمله مسئولان وزارت كار، سازمان تأمين اجتماعي و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي داشته‌اند. نايب رئيس هيئت مديره كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگران ايران اضافه كرد: يكي از مسائلي كه با جديت پيگيري كرديم و به نتيجه نيز رسيده است موضوع بيمه كارگران ساختماني است كه بر اساس پيش‌بيني‌ها سالانه 200 هزار كارگر ساختماني كه داراي كارت مهارت از سازمان فني و حرفه‌اي هستند، بيمه خواهند شد. وي عنوان كرد: در استان قزوين هشت هزار و 23 كارگر ساختماني داريم كه اين‌ افراد نيز بر اساس قانون بيمه كارگران ساختماني، بيمه خواهند شد البته با اعلام اين موضوع آغاز بيمه كارگران ساختمان با بيمه پنج هزار و 54 نفر در گام نخست در كشور آغاز شده و در حال حاضر در حال تدوين ساز‌و‌كاري براي اين امر هستيم چراكه ممكن است سوءاستفاده‌هايي شود.



جعفر پویه
غیبت شش روزه محمود احمدی نژاد، رییس جمهور برکشیده رهبر و ولی فقیه رژیم در ریاست جمهوری، خبرهای ضد و نقیضی را دامن زده است. به گفته بسیاری، احمدی نژاد در اعتراض به دخالت خامنه ای در عزل و نصب وزرا به خصوص وزیر اطلاعات، حیدر مصلحی و بازگرداندن او به کار پس از برکناری اش، خانه نشینی را برگزیده و از علنی شدن در انظار خودداری می کند. در غیب احمدی نژاد، جلسات هیات دولت با ریاست معاون اول او، محمدرضا رحیمی برگزار شده است. حضور تحمیلی حیدر مصلحی در جلسات دولت واکنش احمدی نژاد را برانگیخته و حاضر به شرکت در جلسات با حضور او نیست.
این شیوه اعتراض احمدی نژاد هزینه دخالت خامنه ای در امور جاری به ویژه عزل و نصب وزرا را بیشتر می کند و هرچه بیشتر طول بکشد، بحران در راس رژیم را عمیق تر خواهد کرد. برای مقابله با این عمل احمدی نژاد و برای جلوگیری از ریزش نیروهای بیشتر و عمیق تر شدن شکاف ، دار و دسته علی خامنه ای دست به یکسری حرکات ایزایی زده اند. علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران مجبور به باز تعریف ولایت فقیه شده و برای ترمیم قدرت مطلقه او دست به کار می شود و می گوید: "در حاکميت اسلامی، هماهنگ کننده و سياستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولی فقيه است و تخلف از فرمان او نيز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب می شود."
به نظر می رسد ضربه کاری احمدی نژاد به راس خیمه نظام، زلزله در ارکان آن انداخته است که آخوند سعیدی عدم اطاعت از فرد مفلوک و خودکامه ای همچون علی خامنه ای را شوریدن بر خدا و امام زمان معنا می کند. از سوی دیگر، سعیدی می گوید: "اينکه ما خودمان بخواهيم مرتبا استراتژی تعيين کنيم و موجی در جامعه راه بياندازيم، وظيفه آقايان نيست."
با این حساب، موج سازی و جریان راه انداختن تا کنونی در رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی توسط ولی فقیه راه اندازی می شده و هیچ کسی نباید در این کار دخالت کند. به زبان دیگر، احمدی نژاد برکشیده رهبر است و هیچ اختیاری از خود ندارد و باید مطیع و سر سپرده او باشد. اما این روزها خامنه ای به خوبی می بیند که دست پرورده اش بر او شوریده و تمام تخم مرغهایی که او در سبد احمدی نژاد چیده بود، اکنون به تلنگری در حال درهم شکستن است. این ضربه پذیری را احمدی نژاد به خوبی دریافته و امروز دارد از شرایط به نفع خود بیشترین بهره برداری را می کند. محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و سر گماشته خامنه ای می گوید: "انقلاب بيشتر از داخل کشور تهديد می‌شود و سپاه برای دفاع از انقلاب در عرصه غير نظامی منتظر دستور نخواهد ماند."
هرچند این حرف پاسدار جعفری خودش به نوعی خودسری و برخورد احمدی نژادی ای است، اما نیم کش کردن شمشیر از نیام توسط او برای ترساندن طرفهای دیگر چندان کارساز نیست زیرا حریفان نیز از جنس خود او هستند و این عربده جوییها را بهتر از گوینده اش می شناسند. اما آخوند علم الهدی، امام جمعه مشهد که مشکل اساسی را دریافته، در تلاش برای ترمیم ضربه احمدی نژاد بر اقتدار خامنه ای می گوید: "چنانچه تبعيت از ولی ‌فقيه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رای داده باشند."
این باز تعریف علم الهدی از ولی فقیه مطلقه و خط و نشان کشیدن عدم مشروعیت حریف، همان مکافاتی است که این روزها کل رژیم با آن روبروست. وصله پینه او بر قبای ژنده ولی فقیه بر تن خامنه ای با سند جرم نمی تواند دردی از دردهای او را درمان کند، الا اینکه به جرم بی اهمیت کردن رای و نظر مردم، عدم مشروعیت رژیم را بیشتر جار بزند.
به نظر نمی رسد بحران پیش رو در حال حاضر فروکش کند زیرا علت همه این ماجراها قدرت مطلقه ای است که این روزها ارکان آن به شدت در حالت لرزیدن است.





نگرانی از فتنه هایی که شبیه انقلاب است

افزایش نیروهای بسیج برای مقابله با کارگران

پس از آنکه برخی از فرماندهان سپاه از جمله حسین طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه و همچنین یدالله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه نسبت به شروع دوباره و ادامه اعتراضات در کشور با زمینه های اقتصادی و اوج گرفتن نارضایتی ها از حذف یارانه ها در سال 90 ابراز نگرانی کردند، فرماندهان بسیج نیز با بیان اینکه «فتنه های آینده شبیه انقلاب خواهند بود»خبر از آن دادند که قصد دارند اعضای خود را با عنوان "بسیج کارگری" و برای مقابله با اعتراضات احتمالی در سال جاری درمجامع کارگری افزایش دهند.
سرهنگ پاسدارعلیرضا لایق حقیقی فرمانده "بسیج کارگری" در گفت و گویی با نشریات داخلی سپاه و بسیج با بیان اینکه در دوسال گذشته "بسیج در فضای کارگری حضوری ارزشمند داشت" تصریح کرد:"يكي از عرصه هايي كه كمترين اثرپذيري را در جريان فتنه داشت، جامعه كارگري بود. در آن فضاي كاذب و غبارآلود فتنه، برخي ها تصور مي كردند بخش صنعت كشور تعطيل مي شود و كشور با بحران روبه رو خواهد شد، اما همگان ديدند كه اين اتفاق نيفتاد و اگر هم بعضاً موارد كوچكي روي داد نتيجه اوج تلاش هاي دشمن بود."
فرمانده بسیج کارگری با اشاره به اینکه«اين نبايد ما را راضي كند و از روشنگري غفلت كنيم» در ادامه اظهاراتش اضافه کرد:" در طرح صالحين و نشست هاي فصلي و ماهانه با بسيجيان، بحث هاي سياسي روز و جريان شناسي مطرح مي شود زيرا معتقديم فتنه 88 فتنه آخر نبود، لذا هرچه نظام به جلو پيش مي رود، فتنه هايي كه تشكيل مي شود بسيار به «انقلاب» شبيه است. چون دشمنان ما متوجه شدند اگر بخواهند در اين كشور قدرت را به دست بگيرند بايد جرياني شبيه انقلاب اسلامي درست كنند تا مردم به آنها اطمينان نمايند. بر اين اساس يكي از مهم ترين برنامه هاي بسيج كارگري تبيين و معرفي معيارهاي شناخت حق از باطل با بهره گيري از فرمايشات رهبر معظم انقلاب است."
این اظهارات علیرضا لایق حقیقی در شرایطی است که روز گذشته آیت الله خامنه ای هم در دیدار با گروهی که خبرگزاری ها به گزارش دفتر وی آنها را کارگران کشور خوانده اند  تاکید کردکه " دشمن ضمن ادامه تلاش‌های خود در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاسی و دیگر عرصه‌ها، مبارزه با اسلام و جمهوری اسلامی را عمدتاً بر روی «اقتصاد» متمرکز کرده است تا میان مردم با نظام و دولت شکاف ایجاد کند و به همین علت باید با همه توان و با تکیه بر اخلاص، فهم و بصیرت به مبارزه و جهاد با دشمن شتافت."

افزایش تعداد اعضای بسیج کارگری
فرمانده بسیج کارگری در بخش دیگری از اظهاراتش خبرداد که "در سال جاری ما به دنبال جذب يك ميليون نفر در سازمان بسيج كارگري هستيم كه 200هزار نفر از آنها فعال و 800 هزار نفر عضو عادي خواهند بود."
این مقام بسیج درباره وظایف نیروهای تحت امرش در سال جاری نیز افزود:" هدف ما در بسيج كارگري كمك به دولت در اسلامي نمودن محيط هاي كار و صنعت در كشور، توسعه پدافند غيرعامل، توسعه و تعميق بصيرت و ولايت‌مداري بسيجيان شاغل در عرصه صنعت، كمك به توسعه مبارزه جدي با مواد مخدر در فضاي كارگري، راه اندازي مجموعه هاي امر به معروف و نهي از منكر با استفاده از روش هاي ايجابي و ارشادي و بالابردن بهره وري و كمك به اصلاح الگوي مصرف است."
وی با اشاره به اینکه «متأسفانه برخي به اشتباه فكر مي‌كنند دفاع از حقوق كارگري يعني فرياد زدن، مخالفت كردن و به راه انداختن جريانات سياسی»افزود:" با توجه به اين موضوع اگر سه كار را در بسيج كارگري انجام دهيم بخشي از وظيفه خود را انجام داده ايم؛ استخراج مطالبات بحق كارگران، تحليل آن در فضاي كارگري و سپس كمك به رفع اين مطالبات كارشناسي شده توسط بسيج كارگري."
این بخش از اظهارات فرمانده "بسیج کارگری" در شرایطی مطرح می شود که در سال های گذشته مقامات حکومت مستقر با ایجاد شوراهای اسلامی کار و همچنین خانه کارگر همواره  از یک سو از دادن مجوز به سندیکاهای کارگری مستقل برای احقاق حقوق صنفی کارگران خودداری کرده و از سویی دیگر نیز با فعالین کارگری در این عرصه به شدت برخورد و آنها را روانه زندان کرده اند.
از جمله سپاه پاسداران و بسیج در جریان اعتصاب کارگران سندیکای اتوبوسرانی تهران در زمستان 84 و همچنین ادامه اعتراضات در سال 85  ضمن سرکوب و بازداشت کارگران معترض، نیروهای بسیج را جایگزین این کارگران کرد و این موضوع در موارد مشابه دیگر از جمله درباره اعتراضات کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در سال 87 نیز تکرار شد.

نگرانی از اعتراضات سال 90
این اظهارات فرمانده بسیج کارگری و همچنین ابراز نگرانی رهبر جمهوری اسلامی از تمرکز دشمن بر مساله "اقتصاد" در شرایطی است که پیش از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در کشور، فرماندهان سپاه و بسیج با اعلام اینکه برخی در صدد ایجاد "فتنه های اقتصادی" در کشور هستند نیروهای خود را به حالت آماده باش درآورده بودند.
در همین راستا سرتیپ پاسدار حسین همدانی فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران در واپسین روزهای آبانماه سال گذشته در دیدار با فرماندهان نواحی بسیج شورای اصناف کشور گفت: "دشمن در تهديد نظامي، امنيتي و سياسي ورود پيدا كرد و موفق نشد و امروز به تهديد اقتصادي ورود پيدا كردند كه اينجا نقش اصلي بر عهده اصناف است."
او با این اشاره که «اگر بعد از اجراي اصل 44 و هدفمندي يارانه‌ها دشمن بتواند مردم را تحريك كرده و به خيابان بكشاند ما مقصر هستيم»اظهار کرد :" نبايد وضعي ايجاد شود كه نيروهاي امنيتي درگير شوند، مقام معظم رهبري فرمودند حاضر نيستند هيچ كسي كشته شود چه آن‌ها كه فريب خورده و به خيابان آمدند و چه ديگران. پس بسیج اصناف كه مجاهدين عرصه‌ مقابله با تهديد اقتصادي هستند در اين زمينه نقشي موثر دارند."
با این سخنان و پیش بینی فرماندهان نهادهای نظامی، طرح هدفمندی یارانه ها آغاز و به صورتی کنترل شده اجرا شد با این حال اما در ادامه و در واپسین روزهای سال گذشته برخی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران از بروز ناآرامی و اعتراضات در ادامه این طرح ابراز نگرانی کردند.
از جمله حسین طائب رییس سازمان اطلاعات سپاه با ادعای اینکه «استراتژي آمريكا در سال 90 ايجاد مشكل در ایران است«گفته بود: "در حوزه مهار و كنترل، اميد آن‌ها اين بود كه بتوانند با پيوند زدن تحريم و هدفمند كردن يارانه‌ها نتيجه بگيرند اما با شكست مواجه شدند. برنامه آن‌ها براي سال 90 اين است كه در فصل اول، تحريم را با موج‌هاي بعدي هدفمند كردن يارانه‌ها پيوند بزنند و يك موج اجتماعي ايجاد كنند. از سوي ديگر تهديدات امنيتي و مشغول سازي امنيتي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران را بيشتر كرده و با طرح سوژه آن‌ها را خسته كنند و در فصل چهارم سال 90 كودتاي مخملي ايجاد كنند."
اظهارات رییس سازمان اطلاعات سپاه و پیش بینی او از "کودتای مخملی" در سال 90 در پی موج های بعدی هدفمندی یارانه ها در شرایطی بود که پیش تر یداله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه هم طی اظهاراتی ادعا کرده بود: "دشمنان نظام جمهوري اسلامي در شرايط فعلي به دنبال معرفي ناتواني دولت و ايجاد نارضايتي در بين مردم با هدف اپوزيسیون سازي داخلي هستند. لذا بايد مراقب رفتار دشمنان در فضاي اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها باشيم چراكه آن‌ها اين را فرصت طلايي و مناسبي براي معرفي ناتواني دولت و ايجاد نارضايتي در مردم براي اپوزيسيون سازي مي‌دانند."
فرماندهان سپاه در راستای پیشگیری از اعتراضات احتمالی همچنین با "خائن" خواندن منتقدان و معترضان به حذف یارانه ها به صراحت  دستور دادند که از حذف یارانه ها انتقاد نشود. مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد نیز رسانه های کشور را از پرداختن ونقد قانون تحت اجرا توسط دولت احمدی نژاد منع کرد.
پیش از این نیز یکی از بولتن های داخلی نیروهای سپاه پاسداران خواستار توجه هادیان سیاسی به طرحی  با عنوان "طرح پیوند شمال – جنوب فتنه گران" همزمان با اجرای هدفمندی یارانه ها شده بود. این بولتن داخلی سپاه مدعی شده بود: " فتنه گران و حامیان داخلی و خارجی آنها در صدد هستند تا با اخلال در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها و تشکیل ستادهای فتنه اقتصادی طرح پیوند شمال – جنوب را اجرایی کنند و به این ترتیب با بزرگنمایی مشکلات اقتصادی- احتکار- گران فروشی - تاثیر گذاری بر برخی افراد کم سواد و اراذل و اوباش در مناطق جنوبی شهرها شورش های محلی و خیابانی ترتیب دهند."
طرح ادعای تشکیل ستادهای فتنه اقتصادی و طرح "پیوند شمال-ـ جنوب فتنه گران" برای اعضای سپاه پاسداران و همه اظهارات گذشته و اقدامات اخیر نهادهای نظامی در این راستا در شرایطی است که پیش تر حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات با اعلام اینکه «جریان فتنه سعی در ایجاد اخلال در هدفمند کردن یارانه‌ها داشت» از «شکست طرح شمال-ـ جنوب فتنه گران« سخن گفته بود.






نگاه الجزیره به رقابت عربستان سعودی و ایران

عربستان بهار اعراب را زمستان کرد

درحالیکه تحلیلگران غربي، عربستان سعودي و همسایگان سني اش را بزرگترین منبع وزش بادهاي سردي مي دانند که به طرف خلیج فارس مي وزد، تناقض شدید بین آمریکا و "ارزش هاي غربي" با منافع آنان به این آب و هواي ناخوشایند افزوده شده است.
بدین معني که آمریکا بطور خصوصي تردید شدید خود را نسبت به عاقلانه بودن سرکوب وحشیانه اکثریت شیعه در بحرین ابراز کرده است و این درحالي است که بحرین میزبان ناوگان پنجم آمریکاست و عدم موفقیت در محکوم کردن سرکوب دولت بحرین با حمایت عربستان بطور روشن و علني هم نمونه اي از این رسوایي است.
اقداماتي چون منحل شدن هیات رئیسه انجمن قضات توسط دولت امارات متحده عربي، که یکي از پرسابقه ترین سازمان هاي جامعه مدني این کشوراست و ماه گذشته شجاعانه خواستار اصلاحات سیاسي شده بود، نه تنها محکوم نمي شوند بلکه مورد بي توجهي هم قرار مي گیرند.
دیدبان حقوق بشر گفت که این اقدام سرکوب مخالفت هاي بدون خشونت توسط دولت است؛ دولتي که وزیر دفاع آن، ولیعهد محمد بن زاید آل نهیان، به گفته کاخ سفید هفته آینده با پرزیدنت باراک اوباما ملاقات خواهد کرد.
مسلما در چنین شرایطی سرمایه گذاري نظامي  براي "تغییر حکومت" در لیبي و تلاش هاي اوباما براي قرار دادن آمریکا در جایگاه درست تاریخي اش، در جهان عرب به شکل روز افزونی بدرد نخور و ریاکارانه تلقي مي شود.
 آمریکا،-اگر نخواهیم کلمه غرب را بکار ببریم،-نه فقط تسلیم سیاست هاي عربستان بخصوص در خلیج فارس شده بلکه  علیه تغییرات دموکراتیک در کشورهاي دیگر منطقه هم پا به میدان گذاشته است. بعنوان مثال از ارتش مصر به این امید که بتواند  امر دفاع از کشور و سیاست خارجي را بخصوص در قبال اسرائیل تضمین کند، حمایت کرد و این درحالي بود که حمایت هاي اقتصادي حیاتي از مصر رامتوقف کرد.
در عین حال جنبش هاي آرمانگرا به رهبري جوانان  که آغازگر اعتراضات مردم براي رسیدن به دموکراسي بود موفق به برکناري زین العابدین بن علي در تونس و حسني مبارک در مصر شد و در جاهایي مثل یمن و لیبي توسط افرادي که به منافع همگان نمي اندیشیدند و به فرقه هاي کوچک و قبیله ها یا منافع نامعلوم توجه دارند،به حاشیه کشیده شد.
تلاش هاي اخیر عربستان در شوراي همکاري خلیج فارس براي فراهم کردن شرایط خروج علي عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن، که آمریکا هم اگرچه  تسلیم آن شد، مي توانست تنها با جایگزین کردن گروه دیگري از نخبگان و با احترام به آزادي هاي دموکراتیک ختم به خیر شود.
مایکل چرتوف، معاون سابق امینت کشور آمریکا و مایکل هایدن، رئیس سابق سیا در واشنگتن پست جمعه گذشته این سووال را مطرح کرده بودند: "آیا آمریکا آنقدر اطمینان دارد که در وضعیت موجود امروز که در آن دموکراسي خواهان در مقابل سرکوبگران قرار گرفته اند به بازي ادامه دهد و نگذارد  تقابل بین این قبیله و آن قبیله و از همه بدتر بین اسلام و صلیبیون بوجود بیاید؟"

عامل نفت، اسلحه و ایران
مخالفت عربستان با موج انقلاب هایي که منطقه را در بر گرفته است به چند عامل بستگي دارد که اهمیت آن از نقش نفت که در اینجا به گالني 4 دلار رسیده، کمتر نیست.
تحلیلگران سیاسي هشدار داده اند که شانس اوباما براي اینکه مجددا انتخاب بشود  ممکن است با اقدامات سیاسي مهمي کاهش یابد مگر اینکه قیمت ها تا سال آینده پایین آمده باشد.
اوباما خود در کالیفرنیا گفت: "آراي من با بحران هاي اخیر و قیمت بنزین که تاثیر زیادي در زندگي مردم دارد، بالا و پایین مي شود."
کلنل بازنشسته پت لانگ، تحلیلگر خاورمیانه در سازمان اطلاعاتي وزارت دفاع در وبلاگش نوشت: "بسیاري از آمریکایي ها نمي توانند درک کنند که قدرت نفوذ آمریکا در عربستان تا چه اندازه محدود است."
وي افزود: "آنها خودشان تصمیم گرفتند نوع رابطه شان را با آمریکا تغییر بدهند و از این به بعد مستقل عمل کنند  و گروه هاي انقلابي در منطقه را تشویق به مقاومت کردند."
در نهایت عربستان با حمایت امارات، کویت و اردن، ایران را  بعنوان دشمن اصلي خود معرفي کرد. عربستان و متحدانش معتقدند که ایران عامل اختلافات گسترده بین شیعیان و سني هاي خاورمیانه است.
علاقه آنها براي محکوم کردن ایران مثل موسیقي گوشنوازي است به گوش لابي قدرتمند اسرائیل که نتیجه ایده "استراتژي تفاهم" آنان را با کشورهاي سني علیه ایران متحد کرده است و به نظر مي رسد همین امر  منجر به دموکراتیک شدن کشور هاي منطقه شده است.
در چنین شرایطی توبي جونز، متخصص مسائل خلیج فارس در دانشگاه راتجرز، در هفته نامه موسسه صلح آمریکا نوشت: "وضعیت بحراني تر مي شود، بخصوص با بالا گرفتن تنش بین عربستان و ایران و کشورهاي عرب همسایه اش." وي در این مقاله هشدار داده است که آمریکا اگر نتواند نقش متهورانه اي بازي کند، به یک تقابل نظامي دیگر کشیده مي شود.
جونز مي گوید: "اگر عربستان به این روند ادامه بدهد آمریکا باید اعلام کند که در مورد تعهداتش در فروش اسلحه به این کشور تجدید نظر خواهد کرد." وي معتقد است که  آمریکا بدین ترتیب مي تواند مانند سال 1979 که انقلاب اسلامي در ایران اتفاق افتاد "از آن سوي افق" از منافعش دفاع کند.
الجزیره، 26 آوریل




از نگاه فاکس نیوز

اینترنت حلال و اعتراض گروه های ایرانی

مقامات ایراني اعلام کرده اند  قصد دارند براي مقابله با تاثیر زیاد شبکه جهاني اینترنتي غرب، اینترنت اسلامي را دردسترس مردم قرار بدهند، اقدامي که شوراي ملي ایرانیان آمریکایي آن را "سرکوبگرانه" مي داند.
علي آقامحمدي، مشاور اقتصادي رئیس جمهور ایران، محمود احمدي نژاد، در مصاحبه اي با آژانس خبري وابسته به دولت، ایرانا،  گفت: "ایران بزودي فضاي مجازي مطابق با اصول اسلامي ایجاد خواهد کرد تا ارتباطاتش را گسترش بدهد. ما این فضاي مجازي را "حلال" مي دانیم چراکه مسلمانان پایبند به اصول اخلاقي هستند. هدف دیگر این شبکه بالابردن حضور ایران و زبان فارسي در فضای مجازی  است که بدل به یکي از مهم ترین منابع ارتباطات بین المللي خواهد شد."
رضا مرعشي، مدیر تحقیقات شوراي ملي ایرانیان آمریکایي که یک ان جي  او در واشنگتن است، گفت که مقامات ایراني دو سال است در مورد چنین پروژه تحقیق مي کنند.
مرعشي به فاکس نیوز گفت: "این همان کاري است که یک دولت سرکوبگر مي کند، آنها تلاش مي کنند مردم را از جریان آزاد اطلاعات دور نگه دارند. همه چیز سیاه یا سفید است. شما یا از آزادي اینترنت حمایت مي کنید یا نه. اگر دسترسي به اینترنت را محدود کنید، در آن سوي این قضیه قرار مي گیرید."
مرعشي گفت بعید است این پروژه در آینده نزدیک تحقق پیدا کند. وي در ادامه گفت: "در نهایت باید به مردم حق انتخاب داده شود."
فاکس نیوز، 26 آوریل


روز پنج شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

نرگس محمدی در مصاحبه با روز:

شرایط تقی رحمانی نگران کننده است

خانواده تقی رحمانی در مصاحبه با "روز" نسبت به وضعیت این فعال سیاسی ابراز نگرانی و اعلام کردند او شرایط نگران کننده ای دارد.
نرگس محمدی، همسر آقای رحمانی به "روز" گفت همسرش اعلام کرده دیگر حاضر به پاسخ دادن به بازجویی ها نیست.
تقی رحمانی، از نویسندگان نشریه "ایران فردا" و از نیروهای ملی مذهبی است که 20 بهمن ماه گذشته بازداشت شد. خانواده او تاکنون تنها دو بار در حضور ماموران موفق به ملاقات با او شده اند اما از 18 فروردین تاکنون هیچ خبری از وضعیت  وی ندارند.
نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر که خود با قرار وثیقه از زندان آزاد شده درباره وضعیت همسرش می گوید: در این 80 روز تنها دو بار ملاقات کردیم یکبار در 18 اسفند و بار دوم در 18 فروردین و اکنون از او بی خبر هستیم.
او می افزاید: هفته گذشته، روز پنج شنبه فکر میکردم ملاقات میدهند، با بچه ها رفتم اما به بهانه های مختلف ملاقات ندادند. بچه ها خیلی ناراحت بودند و به خاطر آنها تا آخر وقت ایستادم حتی کیانا به مسئولین آنجا گفت بگذارید پدرم را ببینم اما توجهی نکردند. برگشتیم و دیگر هیچ خبری نداریم و با توجه به مسائلی که وجود داشت به شدت نگران ایم.
همسر آقای رحمانی درباره این مسائل و نگرانی ها توضیح میدهد: روز 18 فروردین که تقی را دیدیم از روند پرونده اش شکایت داشت و می گفت به هیچ عنوان حاضر نیست بازجویی پس بدهد و به بازجویان هم گفته که تنها در حضور بازپرس به سئوالات پاسخ خواهد داد.
او می افزاید: تقی شاکی بود که قرار بازداشت موقت را به او ابلاغ نکرده اند و می گفت  بازداشت اش وجاهت قانونی ندارد. در اصل تقی را بدون حکم بازداشت کردند، حتی برای تفتیش منزل هم حکم نداشتند، تاکنون هم هیچ قرار بازداشتی به او ابلاغ نکرده اند در حالیکه یا باید حکم محکومیت داشته باشد که در زندان نگهدارند یا باید همان روز اول قرار بازداشت موقت را به او ابلاغ می کردند که بتواند اعتراض کند اما تا 18 فروردین هیچ قراری به او ابلاغ نشده و او را غیر قانونی نگه داشته اند.
از خانم محمدی درباره اتهامات انتسابی به آقای رحمانی می پرسم. می گوید: ما تنها دو ملاقات در حضور ماموران داشتیم و تقی نمی توانست حرفی بزند. ماموران کنار او و همچنین کنار ما نشسته بودند. تنها حرفی که تقی زد این بود که 4 اتهام به او نسبت داده اند و او اتهامات را قبول ندارد. بیش از این نمیدانیم که این اتهام ها چه بوده است.
خانم محمدی همچنین می گوید شرایط نگهداری همسرش هم به شدت نگران کننده است.
به گفته او، آقای رحمانی تا 55 روز پس از بازداشت اجازه هواخوری نداشته: "روز 18 اسفند که برای اولین بار تقی را ملاقات کردیم گفت امکان هواخوری ندارد.ما به شدت به این مساله اعتراض کردیم او را در یک سلول تنها قرار داده بودند بدون هیچ گونه هواخوری. حتی هفته چهارم که من به زندان رفتم و خواستار ملاقات شدم به من گفتند او حق خروج از بند را ندارد چه برسد به ملاقات.
همسر آقای رحمانی می افزاید: اجازه ملاقات نمیدهند و همین باعث نگرانی ما است و اعتراض داریم که چرا نمی گذارند بچه ها، پدرشان را ببینند. چه مسائلی برای تقی به وجود آمده که بعد از 70 روز بازداشت و در 18 فروردین اعلام میکند که حاضر نیست بازجویی پس بدهد؟
خانم محمدی به عدم پاسخگویی مسئولین اشاره می کند و می گوید: تاکنون 5 نامه به دادستان نوشته ام هیچ پاسخی نداده اند در مورد نامه اول گفتند دستور پی گیری داده شده اما هیچ جوابی به ما ندادند. تقی درخواست ملاقات با دادستان را کرده باز هم جوابی نداده اند. وکیلش تاکنون موفق به گرفتن امضا از تقی برای وکالت نامه نشده.من و آقای شریف، وکیل تقی، روز سه شنبه به دادگاه مراجعه کردیم که شاید بتوانیم بازپرس پرونده تقی را ببینیم و وکالت نامه را دست تقی برسانیم اما اجازه ورود ندادند.
نرگس محمدی سپس می افزاید: تقی در سلول های بند امنیتی است؛ گویا یک نفر را اخیرا با ایشان در یک سلول گذاشته اند اخیرا هم که نه تماس تلفنی داریم نه چیزی.
تقی رحمانی، نویسنده، روزنامه نگار و عضو شورای نیروهای ملی مذهبی بیش از یک سوم عمرش را در زندان سپری کرده.
او شامگاه 20 بهمن بازداشت شد. نرگس محمدی پیش از این در نامه سرگشاده ای به دادستان تهران نحوه ورود ماموران امنیتی به منزلش و بازداشت آقای رحمانی را چنین تشریح کرده  بود: وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب می‌دیدند، احساس کردم در ایران نیستم. احساس کردم سرزمین مادری‌ام به تاراج رفته و من بی‌پناه در سرزمینی غریب و بیگانه‌ام. حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم: آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شده‌اند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟ آیا با وضع ظاهری درون خانه دیدن من، یک مادر، یک زن 37 ساله در منزل شخصی و در شب هنگام توسط مردان ناشناس و نامحرم هیچ گناهی در پیشگاه خداوند متعال....
آقای رحمانی بلافاصله پس از انتخابات مخدوش 22 خرداد نیز بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود.
او در سالهای 65، 76 و  79 بارها بازداشت شده و بیش از 14 سال را در زندان سپری کرده است.





امضای صد نماینده برای سئوال از رئیس دولت

احمدی نژاد؛ از آنفلوانزا تا ادامه قهر

با وجود تلاش برخی از مسوولان و تکذیب‌های متعدد نشریاتی چون کیهان، به نظر می رسد اختلافات میان محمود احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای هر روز جدی‌تر میشود؛ اختلافاتی که در پی استعفای وزیراطلاعات آغاز و با ابقای وی توسط رهبر جمهوری اسلامی بالا گرفت. پس از آنکه برخی از اصول‌گرایان از سه شرط احمدی‌نژاد برای آشتی و بازگشت به کار در دیدار با رهبر جمهوری‌اسلامی خبر دادند، برخی گزارش‌ها حکایت از آن دارد که رهبر جمهوری اسلامی از او خواسته که این شروط را به صورت کتبی به وی ارایه کند. 
این در حالی است که حجم دیدار گروه‌های مختلف اصول‌گرایان با احمدی‌نژاد نیز افزایش یافته است. پس از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی و فراکسیون حامی احمدی‌نژاد در مجلس، اکنون گفته می‌شود که ده تن از وزرای کابینه نیز به دیدار احمدی‌نژاد رفته‌اند. احمدی‌نژاد در جلسه روز گذشته کابینه نیز شرکت نداشته و این جلسه با ریاست محمدرضا رحیمی، معاون اول وی و با حضور حیدر مصلحی انجام شده است. 

برای بازگشت
 امیرحسین ثابتی، از نویسندگان سایت رجانیوز، پیش‌تر از شروط سه‌گانه محمود احمدی‌نژاد برای بازگشت به نهاد ریاست جمهوری خبر داده بود، اما به نظر می‌رسد رهبر جمهوری‌اسلامی هنوز با این شروط موافقت نکرده است.بر اساس نوشته وی احمدی نژاد در دیدار با آیت‌الله خامنه‌ای اعلام کرده تنها در صورت انتصاب رحیم‌مشایی به سمت معاون اولی، عزل حیدرمصلحی و همچنین عزل سعیدجلیلی از دبیری شورای عالی امنیت ملی حاضر است به سر کار خود بازگردد. از سوی دیگر‌آکنون برخی خبرهای غیررسمی حکایت از آن دارد که رهبر جمهوری‌اسلامی از احمدی نژاد خواسته این شروط را به صورت کتبی مطرح کند.   در چند روز گذشته بازار دیدارهای غیررسمی با احمدی‌نژاد نیز داغ شده است. خبرگزاری برنا -ـ وابسته به سازمان ملی جوانان - به نقل از یکی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس اعلام کرده است که احمدی نژاد در دیدار با برخی نمایندگان مجلس درباره توطئه‌ علیه خود سخن گفته است. به گفته این نماینده مجلس و به نقل از احمدی‌نژاد آیت‌الله خامنه‌ای نیز در جریان این توطئه‌ها قرار دارد. وی به نقل از رئیس دولت گفته است: "در این چند وقت اخیر رفتارها و موضع‌گیری‌هایی توسط مجلس و بعضی از نمایندگان صورت گرفته است. همچنین توطئه هایی علیه من وجود دارد که توسط برخی در این چند وقت اخیر انجام شده است".
این خبرگزاری همچنین به نقل از نماینده‌ای دیگر خبر از دیدار مرتضی آقاتهرانی نماینده مجلس و معلم سابق اخلاق کابینه – با احمدی نژاد داده است. برنا همچنین نوشته که در روزهای آینده، آیت‌الله خوشوقت و آیت‌الله خزعلی با احمدی‌نژاد دیدار خواهند کرد. این خبرگزاری همچنین اعلام کرده است که عده‌ای از استانداران، نشستی مشترک با یکدیگر داشته‌اند که در آن حمایت خود از رهبر فرزانه انقلاب و رییس جمهوررا اعلام کرده‌اند. 
از سوی دیگر وب‌سایت سحام‌نیوز نیز اعلام کرده که احمدی‌نژاد در دیداری با اعضای شورای شهر تهران از سلب اختیارات خود گله کرده است. به گزارش این سایت احمدی‌نژاد در این دیدار گفته است: "شما چطور از من مي‌خواهيد كه بيش از اين صبور باشم. اختيارات من در دولت در حد تعيين و تغيير وزير بود كه اين اختيار نيز حالا از من سلب شده است". از طرف دیگر خبرگزاری پانا - وابسته به ایرنا – نیز در خبری آورده است که ده تن از اعضای کابینه احمدی‌نژاد با وی دیدار کرده‌اند.  جزییات بیشتری از این جلسه هنوز منتشر نشده است.
جلسات مختلف با احمدی‌نژاد در حالی برگزار می‌شود که یک وب‌سایت حامی رحیم‌مشایی در این زمینه نوشته است: "این خبر از اساس دروغ است و دکتر احمدی نژاد بلافاصله بر اجرای دستور رهبری در ابقای مصلحی تاکید کردند و از ایشان برای حضور در هیئت دولت دعوت به عمل آوردند، از طرف دیگری رئیس جمهور بر اساس فشار کاری، در چند روز اخیر دچار مریضی آنفلونزای شدید شده و به سختی می توانست در محل کار حاضر شوند و به توصیه پزشکان مشغول استراحت بودند که موجب شد این جریان مشکوک از این موضوع سوء استفاده کرده و دست به چنین اخبار مضحکی بزند. همچنین یک منبع مطلع در دفتر ئیس جمهور به نهال نیوز گفت، دکتر احمدی نژاد با وجود مریضی، پس از سخنان رهبر انقلاب در دیدار با مردم شیراز، شب گذشته به دیدار امام خامنه ای رفتند و با ایشان تجدید بیعت کردند". 
در همین حال وب‌سایت آیین‌نیوز ـ- که گفته می‌شود جانشین وب‌سایت فیلترشده محرمانه‌نیوز شده – خبر منتشر شده توسط خبرگزاری فارس مبنی بر تماس تلفنی احمدی‌نژاد با رییس‌جمهور ترکمنستان را تکذیب کرده و نوشته است که چنین تماسی در روزهای گذشته انجام نگرفته است.
از سوی دیگر سیدعلی محمد بزرگواری، عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس، به نقل از سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی، معاون پارلمانی احمدی‌نژاد، خبر از آن داده است که احمدی‌نژاد هفته‌ آینده به طور رسمی و از طریق صدا و سیما با مردم گفت‌وگو می‌کند. خبر حضور احمدی‌نزاد در تلویزیون اما چند ساعت بعد با توضیحی از سوی وبسایت "هفت صبح" - نزدیک به اسفندیار رحیم‌مشایی - همراه شد. این سایت نوشته است که حضور احمدی‌نژاد در صدا و سیما مشروط به آن است که برنامه وی زنده باشد و در صورتی که قرار باشد برنامه ضبط شود، وی از حضور در صدا و سیما اجتناب خواهد ورزید. این سایت به نقل ازیک منبع آگاه در نهاد ریاست‌جمهوری نوشته است که مسایلی درباره پخش زنده این گفت‌وگو به وجود آمده است.
صد امضا برای سئوال از احمدینژاد
در روزهای گذشته اخبار مختلفی درباره احتمال برخورد مجلس با وقایع اخیر منتشر شده بود. پیش از این سایت پارلمان‌نیوز در خبری اعلام کرده بود که ۱۲ نماینده مجلس خواستار آن شده اند که استیضاح احمدی‌نژاد در دستور کار قرار بگیرد؛ این خبر اما پس از مدتی تبدیل به بحث طرح سئوال از احمدی‌نژاد شد. به دنبال انتشار این اخبار، محمد جواد ابطحی، نماينده خمينی شهر به خبرآن‌لاین گفته است: "استيضاح منتفی است اما آقای مطهری قصد سوال از رييس جمهور را دارد و تاکنون ۵۲ امضاء هم جمع آوری کرده است". این در حالی است که وب‌سایت نهال‌نیوز اعلام کرده است که علی مطهری تاکنون موفق شده است حدود ۱۰۰ امضا برای طرح سئوال از احمدی‌نژاد در مجلس جمع‌آوری کند. این سایت اقدام علی مطهری و دیگر نمایندگان را "ننگین" توصیف کرده که با اعتراض برخی از "روحانیون و بزرگان مجلس" نیز مواجه شده است.
در همین حال رسانه‌های خبری آورده اند که روز گذشته فراکسیون اصول‌گرایان جلسه‌ای غیرعلنی برای بررسی "حوادث اخیر" تشکیل داده است. هنوز از جزییات این جلسه خبری منتشر نشده است. ازسوی دیگر حسن سبحانی‌نیا، از اعضای هیات رییسه مجلس، نیز گفته است که امروز مجلس جلسه‌ای غیرعلنی درباره "حوادث اخیر" خواهد داشت. 
در همین حال خبرگزاری فارس روز گذشته خبری منتشر کرد که بر مبنای آن بیش از ۱۰۰ نماینده مجلس نامه‌ای خطاب به احمدی‌نژاد نوشته‌اند. فارس این نامه را "مهم" ارزیابی کرده و از آن با عنوان"توضیه‌نامه یا آگاهی‌نامه" نام برده است. گفته می‌شود این نامه که در آن توصیه‌هایی به احمدی‌نژاد "درباره قانون اساسی، وظایف اساسی ریاست جمهوری و همچنین اطاعت از رهبری و دین مبین اسلام"آمده است، قرار است در صحن علنی مجلس قرائت شود. فارس اضافه کرده: "در این نامه همچنین راجع به مسائل حاشیه‌ای اخیر توصیه هایی شده است و قرار است که این نامه ابتدا به رئیس جمهور داده شود و در صورتی که به آن عمل نشد، وکلای ملت آن را از تریبون مجلس قرائت خواهند کرد. این نامه همچنین خطاب به احمدی‌نژاد آورده‌ ‌است که شما بر اساس قانون اساسی سوگند یاد کرده‌اید که به مردم خدمت کنید و در کنار رهبر معظم انقلاب باشید؛ البته اشاره به حمایت‌های رهبری از دولت نیز نکته دیگر این نامه است". با این حال فارس پس از چند ساعت این خبر را از خروجی خود حذف کرد.
تحرکات نمایندگان مجلس درباره اختلاف میان احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای در حالی ادامه دارد که برخی از اصول‌گرایان درباره عدم تبعیت از رهبر جمهوری‌اسلامی به احمدی‌نژاد هشدار داده‌اند. سيد احمدعلم‌الهدی، امام جمعه مشهد در سخنانی در این باره گفته است: "چنانچه تبعيت از ولی فقيه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رای داده باشند". وی افزوده که "همه افراد در اين نظام ولايی اعم از وزير، نماينده مجلس، رييس قوه قضاييه و رييس ‌جمهور که می‌خواهند کارگزار کشور باشند بايد از تمام تکاليف، احکام و دستورات ولی فقيه تبعيت کنند". اين عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است: "زمانی که مردم به يک رييس‌ جمهور رای می ‌دهند، آراء آنها عددهای صفر است و عددی که آن صفرها را معنا دار کرده و به آن مشروعيت می دهد تنفيذ ولايت و مقام معظم رهبری است".
از سوی دیگر علی سعیدی، نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران، نیز در گفت‌وگویی با فارس اعلام کرده است که محمود احمدی‌نژاد بايد مجری سياستگذاری رهبر جمهوری اسلامی باشد "و اينکه ما خودمان بخواهيم مرتبا استراتژی تعيين کنيم و موجی در جامعه راه بياندازيم وظيفه آقايان نيست". وی اضافه کرده است: "در حاکميت اسلامی، هماهنگ کننده و سياستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولی فقيه است و تخلف از فرمان او نيز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب می شود. اختياراتی که فقيه جامع الشرايط دارد، از ناحيه امام زمان به او تفويض شده و از اين منظر، اختيارات ولی فقيه به اندازه امام معصوم بوده و تبعيت از او هم به همان اندازه واجب است". وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود چنین درباره برخی اختلفات میان رهبر جمهوری‌اسلامی و مسوولان اجرایی سخن گفته: "بارها شده که با مسئولين مدارا کرده و دهها بار تذکر مکتوب، خصوصی و حضوری می دهند اما وقتی ببينند زمينه اصلاح فراهم نمی شود، نياز به برخورد است چرا که مصالح نظام اين طور ايجاب میکند".
از سوی دیگر پرویز سروری از فرماندهان سابق سپاه و نماینده کنونی مجلس نیز به هفته‌نامه یالثارات الحسین گفته است که "جریان انحرافی در دولت دهم از سه سال پیش فعالیت‌های انتخاباتی خود را آغاز کرده است و به صورت آشکار از امکانات دولتی سوءاستفاده می‌کند. این جریان قبل از آنکه قصد شکست دادن جریان اصولگرایی را داشته باشد، در حال برنامه‌ریزی برای مقابله با ولایت فقیه وشکست آن است. این ابهام برای شخص من وجود دارد که چرا با وجود شواهد زیاد و انکارناپذیر، آقای احمدی‌نژاد همچنان به حمایت خود از این جریان انحرافی ادامه می‌دهد".





همسر علی حسن پور در مصاحبه با روز:

سپاه قتل همسرم را "مشروع" دانسته

همسر علی حسن پور، از جان باختگان اعتراضات مردمی بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد در مصاحبه با "روز" خواهان حضور فرماندهان گردان 117 عاشورا در دادگاه شد. به گفته وی تمام کسانی که در پایگاه بسیج، از اسلحه های آنها در روز 25 خرداد 88 گلوله شلیک شده نیز باید در دادگاه حضور یابند و مشخص شود چه کسی به علی شلیک کرده است.
لادن مصطفایی، همسر آقای حسن پور در مصاحبه با "روز" همچنین خبر داد که سپاه در نامه ای به دادگاه، قتل علی حسن پور و سایر کشته شدگان روز 25 خرداد 88 را مشروع اعلام کرده است.
علی حسن پور روز 25 خرداد 88 در خیابان آزادی بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شد و خانواده اش 104 روز بعد از این واقعه، پیکر او را تحویل گرفتند و به خاک سپردند.
تصویر پیکر خونین و سر گلوله خورده علی حسن پور از اولین تصاویر جانباختگان بعد از انتخابات بود که منتشر و به یکی از نمادهای اعتراض مردمی تبدیل شد.

قتل مشروع
خانواده آقای حسن پور در شکایتی خواهان معرفی قاتل شدند اما اکنون با گذشت 22 ماه از جانباختن او، سپاه در نامه ای به دادسرای نظامی قتل او را مشروع دانسته است.
خانم مصطفایی در این زمینه توضیح میدهد: تمام این مدت پی گیری کرده ام. حتی موفق شدم با رئیس دادسرای نظامی ملاقات کنم. به ایشان گفتم نزدیک دو سال است هیچ جوابی به پرونده من نمی دهند. گفت نماینده حقوقی سپاه اینجا می آید و جوابگو خواهد بود. ولی متاسفانه دو ماه باز مرا سر دواندند و جوابی ندادند. تا اینکه در مراجعه به دادسرا، قاضی گفت که سپاه نامه ای داده است. نامه ای که 7 - 8 بند دارد اما هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد.
از همسر آقای حسن پور درباره محتوای نامه سپاه می پرسم. می گوید: سعی کرده اند خودشان را توجیه کنند. در یک بند نوشته اند که "راهپیمایی 25 خرداد مجوز قانونی نداشت" و همراه این نامه، صحبت های آقای تمدن، استاندار تهران را ضمیمه کرده و بعد در بند دیگر نوشته اند که "راهپیمایی کنندگان از میدان انقلاب به سمت آزادی در حرکت بودند و از دماغ کسی خون نیامده علی حسن پور در کوچه صفا در آزادی چه میکرد"؟ من هم به قاضی گفتم  مگر حکومت نظامی بود؟ با این نامه ای که سپاه نوشته یعنی نباید کسی در انقلاب و آزادی می بود؟
خانم مصطفایی سپس به بند دیگری از نامه سپاه اشاره میکند که قتل علی حسن پور و سایر جانباختگان 25 خرداد 88 را مشروع اعلام کرده: در یکی از بندها نوشته بودند که "قتل مشروع بوده" که من واقعا خنده ام گرفت گفتم کجای شرع اسلام گفته که شما یک فرد بی دفاع را بکشید و ادعا کنید که مشروع بوده؟ دقیقا کلمه ای که به کار برده بودند این بود که مشروع بوده. گفتم از نظر شرعی چه کسی تایید میکند که چنین قتل هایی در خیابان صورت بگیرد و افراد بیگناه کشته شوند؟
همسر آقای حسن پور می افزاید: نوشته اند که یکسری افراد قصد حمله و تصرف پایگاه را داشته اند. خب مدرک بدهند و ثابت کنند علی چنین قصدی داشته، دادگاه تشکیل دهند و در دادگاه ثابت کنند.

فرماندهان پایگاه به دادگاه بیایند
او سپس به بخش دیگری از این نامه اشاره می کند ومی گوید: عنوان کرده اند که وکیل پرونده در مورد موکلش پیش داوری کرده است. در اصل آقای نیکبخت در لایحه اش نوشته بود که از نظر قانونی، پایگاه بسیج ابتدا باید به مردم هشدار میداد، باید با بلندگو به مردم اعلام میکرد، بعد باید تیر هوایی میزد و در مرحله بعدی تیر مشقی و در نهایت می توانستند پایین تنه و پای افراد را هدف قرار دهند در حالیکه تنها یک تیر به آقای حسن پور اصابت شده که به سرش بوده است. حالا سپاه مدعی شده که وکیل پیش داوری کرده و تمام این موارد رعایت شده و 200 تیر مشقی شلیک شده و... بعد نوشته که اگر آقای حسن پور رهگذر بود می بایست سریع محل را ترک میکرد.
خانم مصطفایی با بیان اینکه با این نامه خواسته اند توجیه کنند می گوید: به قاضی پرونده گفتم که این نامه جواب ما را نمی دهد باید از لحاظ قانونی دادگاهی تشکیل شود و از فرماندهان پایگاه بخواهید به عنوان متهم در دادگاه حضور یابند.همین طور کسانی که اسلحه کلاش داشتند و از اسلحه هایشان شلیک شده باید در دادگاه حضور یابند. ما هم حرف هایمان را بزنیم آنها هم حرف هایشان را بزنند و مشخص شود چه کسی به علی شلیک کرده است.
به گفته خانم مصطفایی، کارشناسان نظر داده اند گلوله ای که به سر آقای حسن پور اصابت کرده از اسلحه کلاش بوده است.

دیه نمی گیرم قاتل را میخواهم
از او می پرسم پاسخ قاضی پرونده به این درخواست شما چه بود؟ می گوید: قاضی مدام می گوید علی بی گناه بوده. گفتم که این مشکلی از ما حل نمی کند و من میدانم همسرم بی گناه بوده. بعد گفت هر موقع خواستید می توانید دیه بگیرید. گفتم دیه می تواند همسر مرا بازگرداند؟ دردی دوا میکند؟ من یک دیه هم روی دیه تان می گذارم و به شما میدهم قاتل همسرم را معرفی کنید.
او می افزاید: به قاضی هم گفتم که می روم مصاحبه میکنم و تمام مسائل و این نامه را بازگو میکنم؛ نامه ای که نه من، نه وکیل و نه حتی خود شما را راضی نکرده. پرسید با کجا مصاحبه می کنی؟ گفتم با هر جایی که لازم باشد. بعد هم  آنجا را ترک کردیم اما تاکنون هم هیچ خبری نشده و نمیدانم آیا به اعتراض ما رسیدگی خواهند کرد یا چه پیش خواهد آمد.
همسر آقای حسن پور از احضار خانواده اش هم خبر می دهد و می گوید: سه ماه پیش برادر همسرم را خواسته و به او گفته اند خانم برادرت دنبال چه چیزی است از این پرونده. او هم گفته یعنی چی دنبال چی هست؟ شوهرش کشته شده معلوم است که قاتل را میخواهد و... من هم به قاضی گفتم که چه معنی دارد ما را میخواهند و می گویند تا کی و تا کجا میخواهید دنبال کنید؟ حق قانونی من نیست که بدانم شوهرم را کی کشته؟ چرا کشته؟ وسایل شخصی اش و لباس هایش را چه کردند؟ سه روز کجا بوده؟ 105 روز سرگردانم کردند، حالا هم  نامه میدهند که ایشان چرادر  خیابان صفا بوده؟ هیچ کس هم جوابگو نیست و.... بعد قاضی می گوید هر مستنداتی دارید ارائه دهید. گفتم به جای اینکه از آسمان به زمین ببارد از زمین میخواهید به آسمان ببارد؟ به جای اینکه شما دنبال قاتل و سند و مدرک باشید از من مدرک میخواهید؟ عکس پیکر همسرم هست، کارشناس اسلحه گفته که با کلاش زده اند. سه شاهد هست که اظهاراتشان را برای شما آورده ام اینها کافی نیست؟ باشد من هم میروم مصاحبه میکنم و مدرک و سند از مردم میخواهم.
خانم مصطفایی در همین زمینه از تمام کسانی که از نحوه کشته شدن و پیکر آقای حسن پور عکس و فیلمی دارند درخواست کرد که این عکس ها و فیلم ها را به او ارائه دهند تا به عنوان سند و مدرک به دادگاه ببرد.

رسیدگی نکنند شکایت به لاهه می برم
او می گوید: به قاضی پرونده هم گفته ام که من منتظرم از طریق دادسرا های خودمان اقدام و قاتل همسرم معرفی شود در غیر این صورت به دادگاه لاهه شکایت خواهم کرد. فکر میکنند با یک دیه تمام می کنند می گویند دیه بگیرید پرونده مفتوح می ماند من دو سه نفری را که دیه گرفته اند یا نامه شان برای پرداخت دیه آمده دیده ام که برایشان نوشته اند "امکان شناسایی قاتل وجود ندارد" و عنوان کرده اند پرونده مفتوح خواهد ماند اما من از روز اول هم گفته ام زندگی مرا نابود کردید، واقعا خنده ام می گیرد می گویید از بیت المال دیه می دهید! در اصل از مال خودم، مال مردم به من دیه میخواهید بدهید که  دهن مرا ببندید؟ من تنها خواهان تشکیل دادگاهی قانونی هستم. یک انسان کشته شده، مگر شوخی است؟ من همسرم را از دست دادم، بچه هایم پدرشان را و خانواده همسرم فرزندشان را. این شوخی نیست و من تا معرفی قاتل او پی گیری خواهم کرد.
همسر آقای حسن پور سپس می افزاید: خیلی روزها و لحظات سختی را سپری میکنیم هر لحظه آروز میکنم قاتلان همسرم زنده بمانند و صد سال درد بکشند و در انگشتان و دست هایشان دردی بنشیند که روز هزاران بار از خدا تقاضای مرگ بکنند اما نمیرند. این آرزوی من است؛ منی که آزارم به یک مورچه هم نرسیده اکنون چنین آرزویی دارم. برخی می گویند اگر قاتل معرفی شد قصاص میکنی؟ می گویم من آرزویم این است که نمیرد، تمام زجر بکشد. چون فردی که به سر همسر من شلیک کرده میدانسته همسرم با این گلوله کشته خواهد شدو من هرگز او را نخواهم بخشید.
پیش از این شاهدان عینی جان باختن علی حسن پور در پاسخ به استمداد همسر آقای حسن پور و در مصاحبه با "روز" در خصوص نحوه کشته شدن او توضیحاتی داده بودند. همسر آقای حسن پور نیز در مصاحبه با "روز" از 105 سرگردانی برای یافتن خبری از همسرش سخن گفته بود.
خانم مصطفایی گفته بود که  همسرم جزو 3 - 4 میلیون نفری بود که روز 25 خرداد، برای اعتراض و پس گرفتن رای خود رفته بود. او در همین روز و در آزادی از ناحیه سر گلوله خورد و ما هنوز نمی دانیم در همان روز به شهادت رسیده یا اینکه چند روزی زنده بوده است. گلوله به سر ایشان اصابت کرده بود. یعنی زیر چشم راست، یعنی استخوان گونه ورودی تیر و بالای گوش سمت چپ، خروجی تیر بود.
همسر آقای حسن پور همچنین به "روز" گفته بود که "او هر سال برای کمک به هموطنانش بارها خون میداد؛ حالا تمام خونش را تقدیم ایران کرد. تقدیم به  مردمش و کشورش".




عضو کمیسیون فرهنگی مجلس: فوتبال را به طور موقت تعطیل کنید

حجت‌الاسلام جلال یحیی‌زاده، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس
عضو كميسيون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ایران می‌گوید ورزش ایران، به ویژه فوتبال از جهت فرهنگی دچار بحران است. وی معتقد است که فوتبال ایران به یک تعطیلی موقت نیاز دارد.
حجت‌الاسلام جلال یحیی زاده که فعال‌ترین نماینده مجلس شورای اسلامی ایران در امور ورزش است و پیش از این نیز ریاست کمیته تربیت بدنی مجلس را برعهده داشت، به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفته است: «معتقدم فوتبال ما نياز به یک دوره تعطيلی از صفر و ريشه‌ای دارد و بنده به عنوان نماينده مجلس، چند سال پيش هم اين مسئله را مطرح كردم و همان روزها برخی از رسانه‌ها آن را به مسخره گرفتند.»
وی همچنین رفع مشکلات فرهنگی را «علاج دردهای بی‌درمان ورزش و به ویژه فوتبال» دانست.
گفتنی است که این عضو کمیسیون فرهنگی بیش از اظهار نظر در حوزه مسائل فرهنگی،‌ سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی، در خصوص رخدادها و نتایج ورزشی به ارائه نقطه نظرات خود می‌پردازد.
وی پس از شکست کاروان ورزش ایران در المپیک پکن، در طرح سوال از سازمان تربیت بدنی و تفحص از تیم مدیریتی محمد علی آبادی پیشگام بود که هر دو موضوع، بی‌نتیجه ماند.
با گذشت نزدیک به سه سال از المپیک پکن، هنوز وعده او درباره بررسی جدی مجلس نسبت به نتایج ضعیف کاروان ایران به نتیجه نرسیده است. همان طور که طرح تحقیق و تفحص از سازمان تربیت بدنی نیز پس از تعویق‌های مکرر، سرنوشت مشابهی داشته است.
آقای یحیی زاده تیرماه ۱۳۸۸ اظهار کرد: «دست بسیاری از مسئولانی که در ورزش کشور تخلفات هنگفت مالی کرده‌اند رو خواهد شد.» با این‌حال این وعده او نیز با گذشت حدود یک سال هنوز تحقق نیافته است.
پس از انتقادات رييس فدراسيون تير و كمان از نابسامانی‌های موجود در ورزش نیز، حجت‌الاسلام یحیی‌زاده گفته بود: «آقايان چند روز ديگر صبر كنند تا گزارش نهایی تحقيق و تفحص از سازمان تربيت‌بدنی در صحن قرائت شود و بعد قضاوت كنند.» این وعده نماینده مردم تفت و میبد در مجلس هم محقق نشد.
تدوین آیین نامه شفاف در خصوص مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی نیز از دیگر وعده‌های وی بود که عملی نشد.

با دست خودمان فرهنگ فوتبال را نابود کردیم

نماينده تفت و ميبد در مجلس همچنین گفته است: «متاسفانه تنها ادای حرفه‌ای شدن را درمی‌آوريم و با تزريق پول‌های هنگفت از طريق دستگاه‌های دولتی و ريختن پول‌ بسيار در جيب برخی فوتباليست‌ها كه ظرفيت آن را ندارند، با دست خود فرهنگ را در فوتبال بيش از گذشته نابود كرده‌ايم.»
آقای يحيی‌زاده با اشاره به نقل قولی ازسعيدلو، رييس سازمان تربيت بدنی، مبنی بر اين‌که برای پرداختن ريشه‌ای به مسائل فوتبال، نياز به وقفه و تعطيلی مقطعی اين رشته ورزشی است، این ایده را تایید کرد و گفت: «البته طبيعی است اگر چنين كاری بخواهد صورت گيرد بايد فدراسيون نسبت به آن تصميم‌گيری كند.»
رئیس پیشین کمیته تربیت بدنی مجلس شورای اسلامی در توضیح این طرح گفت: «بعضی از كسانی كه دستی بر آتش داشته و دقت لازم را دارند دنبال تعطيلی فوتبال قهرمانی هستند تا به صورت كليدی و بنيادی در مورد آن تصميم گيری شود.»
آقای یحیی زاده در شرایطی این پیشنهاد قدیمی خود را مجدداً مطرح کرده است که دولت و مجلس شورای اسلامی در روزهای اخیر، با چالش بزرگی به نام وزارت ورزش و جوانان مواجه هستند و به رغم مصوبه مجلس شورای اسلامی و با گذشت چند هفته از مهلت قانونی دولت، محمود احمدی نژاد همچنان از معرفی وزیر پیشنهادی‌اش برای وزارت ورزش خودداری می‌کند.



سرقت اطلاعات شخصی کاربران «پلی استيشن» توسط يک هکر

شرکت سونی روز سه شنبه در پيامی که برای تمامی مشتريان خود ارسال کرد گفت که يک هکر اطلاعات شخصی مشترکان شبکه « پلی استيشن» و خدمات « کروسيتی» را سرقت کرده است.
براساس تحقيقات شرکت سونی طی چند هفته اخير مشخص شده که يک فرد « بدون صلاحيت » نام کاربران، آدرس، ايميل، تاريخ تولد و اسم رمز کاربران را به دست آورده است.
به گزارش شبکه خبری « سی ان ان » حمله اين هکر به سايت « پلی استيشن » باعث شده فعاليت اين شبکه که بيش از ۷۰ ميليون مشترک دارد از روز ۲۰ آوريل متوقف شود. اين شبکه به مشتريان امکان می دهد که از طريق اينترنت بازيهای کامپيوتری مورد علاقه خود را پياده کرده و يا روی شبکه به طور مجازی با يکديگر بازی کنند.
بخش تفريحات سونی که وب سايت « پلی استيشن » را هدايت می کند در بيانيه روز سه شنبه خود گفت :« با وجوديکه در حال حاضر هيچ شواهدی مبنی بر سرقت جزييات کارت های اعتباری مشتريان به دست نيامده ولی در عين حال نمی توان چنين احتمالی را به کلی ناديده گرفت.»
به گفته مسئولان شرکت سونی اين هکر ممکن است اطلاعاتی مثل شماره کارت های اعتباری و يا تاريخ آغاز و پايان اعتبار اين کارت ها را سرقت کرده باشد ولی به طور مسلم نتوانسته است کد ايمنی اين کارت ها را کشف و يا بربايد.
شرکت سونی در پيام خود خطاب به مشتريان از آنها خواسته تا با بررسی قبض کارت های اعتباری خود مطمئن شوند که آيا سرقت وموارد جعلی در مورد کارت های اعتباری آنها روی داده است يا نه.
به گزارش شبکه خبری « سی ان ان » شرکت سونی در بيانيه خود دقيقا مشخص نکرده است که اطلاعات چه تعدادی از مشتريان در اين حمله به سرقت رفته است. برخی از مشتريان شرکت سونی نسبت به اين حادثه واکنش خشمگينانه ای نشان داده اند.
يکی از مشتريان معترض در وب لاگ سونی نوشته است:« شما بايد اين موضوع را همان زمانی که اتفاق افتاده بود اعلام می کرديد . چرا برای اعلام اين خبر يک هفته صبر کرديد؟»
براساس بيانيه شرکت سونی حمله سايبری و سرقت اين اطلاعات در فاصله روزهای ۱۷ تا ۱۹ آوريل روی داده است. در روز ۲۰ اوريل شرکت سونی دو شبکه اينترنتی « پلی استيشن » و « کروسيتی » را از کار انداخت و از آن زمان تاکنون اين دو وب سايت تعطيل بوده اند.
مشتريان در تمام ۶ روز گذشته از دلايل تعطيل شدن اين دو وب سايت اطلاعتی نداشتند. ابتدا شرکت سونی اعلام کرده بود که اين وب سايت های ظرف يک تا دو روز راه اندازی خواهند شد. ولی روز سه شنبه بالاخره سخنگوی «پلی استيشن» اعلام کرد که راه اندازی مجدد اين وب سايت ممکن است يک هفته طول بکشد.




توافق فتح و حماس برای تشکيل دولت آشتی ملی

 دیدار محمود عباس و اسماعیل هنیه در سال  ۲۰۰۷
دو جنبش رقيب فلسطينی؛ فتح و حماس، شامگاه چهارشنبه در بيانيه ای، بر پايان دادن به اختلافات ديرينه خود و رسيدن به آشتی خبر دادند و تاکيد کردند با دستيابی به «پيمان مطلقی که بر همه اختلافات ميان آنها خاتمه می دهد»، به زودی «دولت انتقالی با هدف های مشخص» تشکيل می دهند.
نمايندگان دو دولت رقيب فلسطينی؛ يکی دولت وابسته به تشکيلات خودگردانی که در سالهای اخير تنها حاکم بر کرانه باختری رود اردن بود، و ديگری دولت حماس که از ژوئن ۲۰۰۷ قدرت بلامنازع را در باريکه غزه در دست داشت، شامگاه چهارشنبه اعلام کردند بر همه اختلافات «نقطه نهايی» گذاشته اند.
پيمان آشتی داخلی فلسطينی با ميانجی گری هيئت حاکمه جديد مصر بدست آمده است.
سازمان اطلاعات مصر در بيانيه ای تاکيد کرد که تا يکسال پس از برپايی دولت انتقالی فلسطينی، انتخابات سراسری پارلمانی و رهبری در سراسر سرزمين های فلسطينی و شرق بيت المقدس برگزار خواهد شد.
منابع فلسطينی در مصاحبه با رسانه های منطقه گفتند: در هفته های اخير، و پس از موفقيت انقلاب مصر، که منجر به برکناری حسنی مبارک از رهبری مصر شد، جنبش حماس تماس های موفقيت آميزی در نزديکی به دولتمردان تازه مصری برقرار کرد و آنها ميانجی مذاکرات پشت پرده ميان حماس با جنبش فتح شدند.
از روز سه شنبه هيئتی از بلندپايگان حماس؛ هم از سران خارج نشين حماس در سوريه و هم از سوی رهبران حماس مقيم غزه راهی قاهره شده بودند.
رفتن اين هيئت های حماس به مصر، در حالی که مقامات ارشدی از سوی جنبش فتح نيز در قاهره حضور داشتند، اين احتمال را تقويت کرده بود که بزودی پيمان صلح و آشتی ميان اين دو جنبش رقيب بدست خواهد آمد.
رسانه های فلسطينی و مصری می گويند در مراسم امضای پيمان آشتی صلح فلسطينی، نبيل العربی، وزير خارجه جديد مصر و نيز مراد موافی، رييس جديد سازمان اطلاعات مصر حضور داشته اند.
يک سخنگوی نهاد رياست جمهوری تشکيلات فلسطينی در مقر اين حکومت در شهر رام الله، در کرانه باختری، شامگاه چهارشنبه گفت دستيابی به اين موفقيت، نتيجه نرمش از سوی هر دو طرف بود.
همزمان، عزت الرشق، عضو دفتر سياسی حماس گفت که مصر در روزهای آينده محمود عباس (ابومازن) را نيز به قاهره دعوت می کند تا او در کنار خالد مشعل، رييس دفتر سياس حماس، مجددا بر پيمان مهر تاييد بگذارند.
مذاکرات آشتی ميان فتح و حماس از همان نخستين ماههای تسلط حماس بر غزه، در ژوئن ۲۰۰۷ با ميانجی گری ژنرال عمر سليمان، رييس پيشين سازمان اطلاعات مصر آغاز شده و بارها از «نزديک بودن» امضای توافق سخن رفته بود. اما حماس شرط های تعيين شده از سوی فتح و ميانجی گران مصری را سخت گيرانه می دانست.
پيمان آشتی داخلی فلسطينی در حالی بدست آمده است که تشکيلات خودگردان فلسطينی در ماههای اخيرگام های بلندی را با هدف کسب استقلال کشور فلسطين در ماه سپتامبر، شهريور ۱۳۹۰، برداشته است.
آقای محمود عباس هفته گذشته گفته بود دستيابی به امضای پيمان آشتی داخلی بسيار نزديک بوده، اما جمهوری اسلامی ايران هر به حماس دستور داده بود که از اين کار، دوری جويد.

واکنش تند نخست وزير اسرائيل

«آشتی داخلی فلسطينی» با واکنش تند و فوری بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل روبرو شد که به محمود عباس هشدار داد «ميان صلح با اسرائيل يا قرار گرفتن در کنار حماس، «يکی را انتخاب کند».
آقای نتانياهو شامگاه چهارشنبه در بيانيه ای گفت: «حماس برای نابودی اسرائيل می کوشد و اين هدف خود را نيز آشکارا بيان می کند و نمی تواند شريک صلح محسوب شود».
نخست وزير اسرائيل گفت «حماس به سوی شهرهای اسرائيل حملات راکتی و خمپاره ای انجام می دهد و با راکت ضد تانک اتوبوس مدرسه کودکان اسرائيلی را هدف قرار می دهد».
به گفته آقای نتانياهو، صرف انديشه آشتی ميان فتح و حماس، «بيانگر ضعف تشکيلات خودگردان فلسطينی است و انسان را به فکر می اندازد که حماس – همانگونه که بر باريکه غزه مسلط شد – بزودی کرانه باختری را نيز در کنترل خود خواهد گرفت».
آقای نتانياهو گفت: «اميدوار است تشکيلات فلسطينی تصميم درست را اتخاذ کند، که صلح با اسرائيل است»، و افزود: «در هر حال، توپ در زمين آنهاست».
برخی مقامات فلسطينی می گويند در وضعيت بحرانی سوريه، خالد مشعل که سالها در دمشق زندگی می کرد، ابراز تمايل کرده که مقر خود و يارانش را از دمشق به قاهره انتقال دهد.



هشدار آمريکا به بانک های ترکيه در خصوص همکاری با ايران

 ديويد کوهن، کفيل معاونت وزير خزانه‌داری در امور تروريسم و اطلاعات مالی آمریکا
يک مقام ارشد وزارت خزانه‌داری آمريکا روز چهارشنبه ضمن ابراز نگرانی از گسترش مبادلات تجاری ايران و ترکيه، به بانک‌های ترکيه هشدار داد که با بانک‌های ايرانی مورد تحريم‌ ایالات متحده همکاری نکنند.
ديويد کوهن، کفيل معاونت وزير خزانه‌داری در امور تروريسم و اطلاعات مالی، گفت به آنکار سفر کرده است تا خواستار اجرای «کامل و قاطعانه قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران» توسط ترکیه بشود.
ترکيه به‌رغم مخالفت با تصويب چهارمين قطعنامه تحريمی عليه جمهوری اسلامی، می‌گويد اين تحريم ‌ها را اجرا می‌کند، اما درباره تحريم‌های يکجانبه آمريکا و متحدانش عليه ايران تعهدی ندارد.
به گزارش رويترز، برخی از کشورهای غربی نگرانند که ترکيه فرصت‌هايی برای بانک‌های ايران برای دسترسی به سيستم مالی جهانی فراهم کند.
درهمین زمینه، ديويد کوهن از ترکيه خواسته است تا تحريم‌های آمريکا عليه سيستم بانکی ايران را در نظر بگيرد و هشدار داد چنانچه بانک‌های ترکیه با بانک‌های ايرانی در فهرست تحريم‌های آمريکا مبادلات عمده‌ای داشته باشند، با خطر قطع شدن روابطشان با سيستم مالی آمريکا مواجه خواهند شد.
ديويد کوهن که در يک کنفرانس خبری پس از سفر دو روزه خود به ترکيه صحبت می کرد، گفت بانک‌های ترکيه می‌بايست مواظب باشند تا ايران نتواند از سيستم مالی آنها برای گسترش برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود استفاده کند.
کفيل معاونت وزير خزانه‌داری در امور تروريسم و اطلاعات مالی آمریکا همچنین تاکيد کرد حمايت ترکيه به عنوان همسايه ايران و يک کشور موثر در منطقه، از تحريم‌ها عليه جمهوری اسلامی، بسيار مهم است.
ترکيه از زمان روی کار آمدن حزب توسعه و عدالت روابط تجاری خود با ايران را گسترش داده است .
به گزارش رويترز، طراز تجاری ايران و ترکيه در سال ۲۰۱۰ بيش از ۱۰ ميليارد دلار بود و این در حالی است که مبادلات تجاری اين دوکشور در سال ۲۰۰۰ رقمی در حدود يک ميليارد دلار بوده است.
ديويد کوهن در اين کنفرانس خبری همچنين نسبت به همکاری با شعبه‌های بانک ملت در ترکيه هشدار داد.
ديويد کوهن در اين زمينه گفت:«يکی از مسايلی که در مذاکرات خود مورد بحث قرار داديم اهميت منزوی کردن بانک ملت به طور کلی، از جمله شعبه‌های آن در ترکيه بود.»
شورای امنيت سازمان ملل متحد در قطعنامه‌های عليه جمهوری اسلامی فقط دو بانک ایرانی را مورد تحريم قرار داده و نسبت به همکاری با دو بانک ديگر ايرانی هشدار داده بود. اين در حالی است که آمريکا و اتحاديه اروپا تعداد بيشتری از بانکهای ايرانی را در فهرست تحريم خود قرار داده‌اند.
وزارت خزانه داری آمريکا تاکنون ۱۷ بانک ايرانی را در فهرست تحريمی خود قرار داده است. براساس اين تحريم‌ها هرگونه همکاری بانک‌ها در قلمرو آمريکا با بانک‌های ايرانی ممنوع است .
ديويد کوهن در ادامه گفت که درجريان سفرش به ترکيه و مذاکره با مقام‌های اين کشور تصريح کرده است که گسترش مناسبات تجاری با ايران فرصت لازم برای جمهوری اسلامی را فراهم می‌کند تا مبادلات مالی خود را پنهان کند.
کفيل معاونت وزير خزانه داری در امور تروريسم و اطلاعات مالی آمريکا گفت:«همزمان با گسترش مناسبات تجاری، خطر سوء‌استفاده ايران نيز افزايش می‌يابد.»



استعفای بیش از ۲۰۰ عضو حزب بعث سوریه در اعتراض به سرکوب مخالفان

تظاهرات ضد حکومتی در شهر بانیاس
با بالا گرفتن ناآرامی‌ها در سوریه، روز چهارشنبه بیش از ۲۰۰ عضو حزب حاکم بعث در اعتراض به سرکوب شدید مخالفان، از این حزب استعفا کردند و شمار اعضای مستعفی این حزب را به ۲۳۳ رساندند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، روز چهارشنبه ۲۰۳ عضو حزب بعث در منطقه حوران سوریه، از عضویت در این حزب کناره‌گرفتند و با انتشار بیانیه‌ای، ضمن محکوم کردن خشونت‌های صورت گرفته از سوی نیروهای امنیت سوریه علیه مخالفان، اعلام کردند: «نیروهای امنیتی به تخریب ارزش‌هایی پرداخته‌اند که خود با آن‌ها بزرگ شده‌اند.»
شهر درعا، از جمله شهرهایی که اعتراض‌های مخالفانش به شدت از سوی نیروهای نظامی سوریه سرکوب شده‌است، در منطقه حرمان قرار دارد.
در بیانیه منتشر شده از سوی اعضای مستعفی همچنین آمده است: «اقدامات نیروهای امنیتی (سوریه) علیه شهروندان غیرمسلح ما... بر خلاف تمامی ارزش‌های انسانی و شعارهای حزب (بعث) است.»
پیش از این نیز ۳۰ عضو حزب بعث سوریه از شهر ناآرام بانیاس، واقع در جنوب غرب سوریه نیز استعفای خود را اعلام کرده بودند.
اعضای مستعفی حزب بعث در بانیاس نیز در بیانیه‌ خود «هجوم به منازل و به آتش بستن کورکورانه مردم، خانه‌ها، مساجد و کلیساها» را محکوم کرده بودند.

بیانیه  شورای امنیت

اعتراض ۲۳۳ نماینده مستعفی حزب بعث به سرکوب شدید مخالفان در سوریه در حالی صورت گرفته است که تلاش ها در  شورای امنیت سازمان ملل متحد برای صدور بیانیه ای در محکومیت سوریه نتیجه ای در بر نداشت.
یک دیپلمات‌ کشورهای عضو شورا ی امنیت که نخواست نامش فاش شود به خبرگزاری رویترز گفته است که روسیه، چین و لبنان با انتشار این بیانیه مخالفت کرده‌اند و به همین‌دلیل «بیانیه‌ای در این زمینه صادر نخواهد شد».
به نوشته خبرگزاری فرانسه، الکساندر پارکین، سفیر روسیه در شورای امنیت، گفته‌است که سرکوب معترضان از سوی دولت سوریه «تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی به شمار نمی‌رود» و «دخالت خارجی» می‌تواند به جنگ داخلی در سوریه دامن بزند.
اوایل هفته جاری، بریتانیا، فرانسه، آلمان و پرتغال، پیشنویس بیانیه‌ای را در محکومیت سرکوب خشونت‌آمیز معترضان سوری از سوی دولت بشار اسد را تهیه کرده و تحویل ۱۱ عضو دیگر شورای امنیت دادند.
سوزان رایس، سفیر ایالات متحده آمریکا در شورای امنیت نیز شامگاه سه‌شنبه سرکوب معترضان در سوریه را که به گفته گروه‌های حقوق بشری به کشته شدن «صدها» نفر انجامیده است، «نفرت‌انگیز و اسفناک» خواند و از صدور این بیانیه از سوی شورای امنیت حمایت کرد.
خانم رايس همچنین اعلام کرد که مدارکی از دخالت فعالانه ايران در سرکوب های معترضان در سوريه وجود دارد؛ ادعایی که تهران آن را رد کرده است.
گروه‌های حقوق بشری، شمار کشته‌شدگان از آغاز ناآرمی‌ها تا کنون را بیش از ۴۵۰ تن گزارش کرده‌اند.



آلمان ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی را رد کرد

دویچه وله در ارتباط با سخنان سفیر جمهوری اسلامی در آلمان و ادعای او مبنی بر مناسبات حسنه آلمان و ایران موضع رسمی وزارت امورخارجه آلمان را جویا شد. سخنگوی این وزارتخانه ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی را نادرست خواند.


علیرضا شیخ عطار، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان، در گفت‌وگویی که روز دوشنبه ۲۹ آوریل با خبرنگار سیاسی ایرنا انجام داد، گفت که ایران در دیالوگ و تعامل با آلمان نسبت به سایر کشورهای اروپایی راحت‌تر است. او هم‌چنین مدعی شد که آلمان زیر فشار کشورهای دیگر با اعمال تحریم علیه ایران موافقت کرده است. یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه‌ی آلمان در این راستا به دویچه‌وله گفت: «برخورد دولت آلمان در مورد ایران، به ویژه در رابطه با برنامه‌ی اتمی این کشور، کاملاً روشن است. این برخورد در سطح بین‌المللی هماهنگ می‌شود و همه از آن اطلاع دارند.»

شفاف‌سازی برنامه‌ی اتمی ایران

این سخن‌گو سپس به دلایل اعمال تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران پرداخت و گفت: «ایران سرانجام باید قطع‌نامه‌های سازمان ملل رابه اجرا در آورد و در جهت شفاف‌سازی برنامه‌ی اتمی خود اقدام کند. از آن‌جا که ایران تا به‌حال دست به شفاف‌سازی در مورد طرح‌های اتمی خود نزده، سازمان ملل و اتحادیه‌ی اروپا تصمیماتی در مورد تحریم علیه ایران اتخاذ کرده‌اند.»
این سخن‌گو هم‌چنین بر حمایت آلمان از قطع‌نامه‌های بین‌المللی تأکید کرد و گفت‌: «دولت آلمان، بدون قید و شرط از این تصمیم‌ها‌ی بین‌المللی پشتیبانی می‌کند.»

کاهش میزان مبادلات تجاری

سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان از آن گذشته، در همین مصاحبه به روابط خوب ایران و آلمان اشاره کرد و افزایش حجم مبادلات تجاری میان این دو کشور را نشانه‌ی بارز برقراری این روابط حسنه دانست. او گفت که حجم این مناسبات در سال ۲۰۱۰، نسبت به سال ۲۰۰۹، ۹ درصد افزایش یافته است. یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه‌ی آلمان، این ادعا را رد کرد و در رابطه با کاهش میزان مبادلات تجاری با ایران گفت: «از میزان مبادلات بازرگانی بین ایران و آلمان کاسته شده است. در چهارماهه‌ی پایانی سال ۲۰۱۰، میزان مبادلات بین ایران و آلمان نسبت به سال گذشته، شانزده و هفت دهم در صد کاهش یافته است.» این سخن‌گو اضافه کرد: «کلیه‌ی مبادلات مالی کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا با ایران یا با کشور سوم از طریق اتحادیه‌ی اروپا به شدت کنترل می‌شوند.» او هم‌چنین افزود که: «تاکنون تک تک این مبادلات، از نظر حقوقی بررسی شده‌اند و در مورد هر یک از آن‌ها تصمیم گرفته شده.» او تأکید کرد: «پس از این ‌هم، به همین منوال اقدام خواهد شد.»



افزایش فشار نمایندگان مجلس بر احمدی‌نژاد

مجلس شورای اسلامی

به دنبال طرح سئوال از رئيس‌جمهور در مجلس، گروهی از نمایندگان اقلیت مجلس در نامه‌ای از عملکرد دولت انتقاد کردند. همچنین گروهی از نمایندگان در حال تهیه نامه‌ای به احمدی‌نژاد هستند که در آن خواستار «اطاعت از رهبری» شده‌اند.

فشار محافل مختلف حکومت بر محمود احمدی‌نژاد افزایش می‌یابد. به گزارش وبسایت خبری «جرس» گروهی از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس در نامه‌ای به رئیس مجلس علی لاریجانی، از «تعمد دولت در نادیده گرفتن قانون» و «مطالبه اختیاراتی فراقانونی» انتقاد کرده‌اند.
نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس که در گذشته نیز بارها به عملکرد دولت انتقاد کرده بودند، این بار در نامه خود جمعبندی کلی از کاستی‌هایی که در دو دور ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد به وقوع پیوسته ارائه داده‌اند.
به نظر این نمایندگان شخص رئیس جمهور به جای عمل به قانون بر «نظرات شخصی خود پافشاری می‌کند» و «موجب سردرگمی و آشفتگی» در حوزه‌های مختلف شده است.
زاد و ولد بدون کنترل، بیکاری و تورم
این نمایندگان از جمله به مواردی اشاره کرده‌اند که در سال‌‌های ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد همواره بحث برانگیز بوده است؛ از جمله عدم کنترل جمعیت و اعلام پرداخت جایزه برای زاد و ولد.
محمود احمدی‌نژاد بارها در سیاست‌های تبلیغاتی خود بر همه تلاش‌های دوره خاتمی برای کنترل جمعیت خط بطلان کشیده و مدعی شده که حتی اگر جمعیت ایران به ۱۵۰ میلیون نفر هم برسد، بازهم مشکلی به وجود نخواهد آمد. این درحالی است که به گفته منتقدان، دولت برای جمعیت کمتر از نصف جمعیت کنونی  نیز از ایجاد مدرسه، امکانات درمانی، رفاهی و شغلی ناتوان است.
نمایندگان طیف اقلیت مجلس هم‌چنین به بی‌اعتنایی دولت نسبت به اجرای قانون برنامه چهارم و در نتیجه عدم تحقق اهداف جزء و کل برنامه نظیر رشد اقتصادی ایراد گرفته‌اند و به میزان تورم و بیکاری پیش‌بینی شده در برنامه چهارم و افزایش شکاف طبقاتی اشاره کرده‌اند.
در این نامه به تخلفات مکرر در اجرای قانون بودجه و گسترش حوزه عملکرد دولت اشاره شده است. در بخش دیگری از نامه نیز به سرپیچی از قوانین مختلف نظیر تغییر و کاهش ساعات کار ادارات و امتناع از پرداخت وجوه مربوط به قانون استفاده از تسهیلات ارزی مصوب مجلس هفتم انتقاد شده است.
توصیه ۱۰۰ نماینده دیگر
خبرهای دیگر حاکی از تهیه نامه‌ای در مجلس شورای اسلامی خطاب به رئیس جمهور است. گفته می‌شود ۱۰۰ نماینده در این نامه به محمود احمدی‌نژاد درباره قانون اساسی، وظایف رئیس جمهوری و «لزوم اطاعت او از رهبری و دین اسلام» توصیه کرده‌اند . بر اساس این خبر اگر محمود احمدی‌نژاد به این توصیه‌ها عمل نکند، نمایندگان آن را در صحن علنی مجلس قرائت خواهند کرد.
در این میان مرتضی نبوی، مدیر مسئول روزنامه «رسالت» گفته است که «جریان تجدیدنظرطلب در میان اصولگرایان ایجاد شده که از جریان اصولگرایی عبور کرده و جایگاهی برای آن قائل نیست.»
«قائم مقام جامعه اسلامی مهندسان» تاکید کرده است که «سوال از رئيس جمهور تابو نیست، تازه استیضاح از وی را هم در قانون داریم»!




خودروی آینده با اینترنت

همه جا هست؛ از اتاق کار گرفته تا اتاق خواب، در کافی‌شاپ یا در کلاس درس دانشگاه یا حتی هنگام سفر در قطار. صحبت از اینترنت است. تنها مکانی که از گزند اینترنت تا‌کنون مصون مانده، اتومبیل شماست که آن هم قرار است "متصل" شود.

به نقشه‌ی دسترسی کشورهای مختلف در سراسر جهان به اینترنت که می‌نگرید، می‌بینید که WWW مانند شبکه‌ای دنیا را به هم وصل کرده است. صرف‌نظر از سرعت اینترنت و ضریب نفوذش، همه‌جا هست. در سال ۲۰۱۱ می‌توان تنها با چند کلیک از هر مکانی، به این جهان درهم تنیده متصل شد. روی نقشه‌ی قلمرو اینترنت تنها یک لکه‌ی سفید وجود دارد و آن هم محدوده‌ی درون خودروهاست. شاید در بسیاری از کشورهای جهان که سانسور و محدودیت دسترسی به اینترنت مسئله‌ی اصلی کاربران است، بود و نبود آن در خودرو چندان حیاتی نباشد. اما در سرزمین "بی‌ام‌و"، "آئودی" و "بنز" که همیشه ردپای تازه‌های تکنولوژیکی را می‌توان در صنعت خودروسازی‌اش نظاره‌گر بود، این لکه‌ی سفید کمی ننگین است.
نتیجه‌ی یک نظرسنجی (BITKOM) که به تازگی منتشر شده است نشان می‌دهد که «از هر ۴ آلمانی، یک نفر» می‌خواهد که خودرو‌اش هم به اینترنت متصل باشد و «در گروه سنی زیر ۳۰ سال، از هر ۱۰ نفر راننده خودرو، چهار نفر».
این خواسته از چشم خودروسازان آلمانی دورنمانده است و از هم اکنون با اطلاع از این نیاز، وعده‌ی اجرایی شدن ایده‌ی خودروی مجهز به اینترنت در سال‌هایی نه چندان دور را می‌دهند.

خودروی مجهز به اینترنت به چه درد می‌خورد؟

اما مزیت داشتن اینترنت در خودرو چیست؟ یکی از کارشناسان مجله‌ی تخصصی Technology Review می‌گوید که خودروی مجهز به اینترنت همان خدماتی را به سرنشینان خودرو ارائه می‌دهد که با داشتن اینترنت روی  یک گوشی هوشمند می‌توان از آنها استفاده کرد.
یعنی خودروی شما از یک طرف به دفتر کار تبدیل می‌شود که در آن می‌توانید ایمیل‌هایتان را بخوانید و قرار ملاقات‌ها را تنظیم کنید و از سوی دیگر مکانی می‌شود برای سرگرمی که می‌توان با دوستان چت کرد، به اسکایپ سری زد و ویدیوهای یوتیوب را پخش کرد و برای سرنشینان کوچک‌تر بازی‌های جالب در اینترنت یافت. همسفر کنار دستی‌تان هم می‌تواند در این میان و تا رسیدن به مقصد، هتل مناسبی برای مسافرت بعدی خانواده رزرو کند.
اما این تمام ماجرا نیست. تصویری که برای آینده‌ی اینترنت در خودرو ترسیم می‌شود، افزایش ایمنی در حین رانندگی از طریق دسترسی به اینترنت است. ارتباط خودروها با یکدیگر و با سیستم هدایت‌کننده‌ی حمل و نقل، هدفی است که متخصصان راه و ترابری آن را دنبال می‌کنند. به این ترتیب خودروهایی که با فاصله‌ی کمی با هم در حرکت‌‌اند، به عنوان سنسور(Sensor)عمل می‌کنند و می‌توانند برای مثال وجود مه سنگین یا وقوع تصادف‌ را ثبت و خبر را به دیگر خودروها منتقل کنند.
معروفترین کارشناس خودرو در آلمان فردیناند دودن‌هوفر از مدرسان دانشگاه دویسبورگ- اسن در این‌باره می‌گوید: « خودروها با یکدیگر "حرف می‌زنند"،"همدیگر را می‌بینند" و خود باخبر می‌شوند. به گونه‌ای که خودرویی که برای مثال هنوز به پیچ نرسیده از تصادف پشت پیچ به موقع باخبر می‌‌شود، آن هم توسط خودرویی که پیچ را گذرانده است. خودروها با هم در ارتباط‌ قرار می‌گیرند.»
نتیجه‌ی یک نظرسنجی نشان می‌دهد که «از هر ۴ آلمانی، یک نفر» می‌خواهد که خودرو‌اش هم به اینترنت متصل باشد قرار است تا ۲۰ سال آینده خودروها به گونه‌ای طراحی و به فن‌آوری‌های نوین مجهز شوند که بتوانند به‌طور مستقل در حالی که در شبکه‌ای با یکدیگر و با همه‌ی سیستم هدایت‌کننده‌ی حمل و نقل در ارتباط‌اند، تردد کنند.

دلایل محروم بودن خودروها از اینترنت

اما واقعیت این است که هنوز خودرو، تنها مکان بی‌اینترنت است. تا کنون از ورود اینترنت به خودرو با دلایلی مانند سرعت پایین آن و هزینه‌های گران اتصال جلوگیری شده است. قرار است با آمدن ( Long Term Evolution)  LTE، این وضعیت تغییر کند. LTE با سرعت بالا جانشین UMTS خواهد بود. البته سرعت آن را هنوز هم نمی‌توان با گوشی هوشمند یا لب‌تاپ مقایسه کرد.
یکی از متخصصان مجله‌ی تخصصی Technology Review درباره‌ی این تغییرات می‌گوید: «چون خودرو در حال حرکت است، کیفیت اتصال به اندازه‌‌ی گوشی موبایل نیست. مشکل دیگر مسئله‌ی تایپ کردن و وارد کردن دستورات است.»
برای تحقق رویای خودروی مجهز به اینترنت کارشناسان مشغول آزمایش بر روی همین دو مسئله‌اند: سهولت استفاده و کیفیت اتصال.
برخی از شرکت‌های خودروسازی راه‌حلی ارائه می‌کنند که در آن صفحه‌ای مانند صفحه‌ی شماره‌گیر تلفن‌های قدیمی به کار رفته است. به این ترتیب که از طریق یک پیچ مرکزی، با گرداندن و فشاردادن گزینه‌ی درست، بتوان تمامی "دستورات" را وارد سیستم کرد. تکنیکی که هم اکنون هم در سیستم‌های مسیریاب خودروهای جدید به کار می‌رود. این "پیچ مرکزی" به همراه هدایتگر سخنگو، برای مثال برای خواندن یا نوشتن ایمیل، راه‌حلی ترکیبی است که برخی از سازندگان خودرو برای مستقر ساختن اینترنت در خودرها پیشنهاد می‌کنند.
قابل توجه این‌که مجهز شدن اولین چهارچرخه در جهان به اینترنت، برای هر خودرو بین ۳ تا ۴ هزار یورو هزینه در بر خواهد داشت.



«کهریزکی کردن» زندان‌های قزل‌حصار و گوهردشت

نهاد‌های حقوق بشری وضعیت زندانیان سیاسی در ایران را بسیار وخیم و نگران‌کننده توصیف می‌کنند. بنابر گزارش‌ها تحقیر و آزار روحی و جسمی زندانیان که تعدادی از آنها در اعتصاب هستند به اعضای خانواده‌ی ایشان نیز کشیده شده است.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران با انتشار گزارشی به تشریح روش‌های جدید فشار بر زندانیان سیاسی پرداخته است. در روزهای گذشته سایت‌های خبری نزدیک به منتقدان حکومت در ایران نیز با ذکر مشخصات برخی از زندانیان از شدت گرفتن برخورد با آنها پرده برداشته‌اند.
زندان مخوف قزل‌حصار
کمپین بین‌المللی حقوق بشر با استناد به اظهارات نزدیکان برخی از زندانیان سیاسی از انتقال آنها به زندان قزل‌حصار کرج خبر می‌دهد. این زندان محل نگهداری افرادی است که عمدتا در ارتباط با پرونده‌های قاچاق مواد مخدر یا شرارت متهم یا محکوم هستند. بنابر این گزارش تاکنون «موارد متعدد تجاوز و قتل زندانیان توسط دیگر زندانیان در این زندان به ثبت رسیده است.»
مطابق آیین‌نامه‌ی سازمان زندان‌های ایران، نگهداری زندانیان سیاسی در بند زندانیان جرائم غیر سیاسی مجاز نیست. رئیس این سازمان، غلامحسین اسماعیلی اخیرا اعلام کرده است تعداد زندانیان زندان‌های کشور بیش از دو برابر ظرفیت اسمی آنهاست. یکی از پرازدحام‌ترین این زندان‌ها قزل‌حصار است که گفته می‌شود بیش از سه برابر ظرفیت زندانی را در خود جا داده است.
بر اساس گزارش‌ها از ۲۰ هزار نفری که در قزل‌حصار به سر می‌برند حدود ۱۳ هزار نفر محکومان پرونده‌های قاچاق مواد مخدر هستند. کمپین بین‌المللی حقوق بشر به نقل از برخی از زندانیان گزارش می‌دهد حدود ۵ هزار نفر از زندانیان قزل‌حصار محکوم به اعدام هستند.
افزایش تعداد زندانیان معترض
ظاهرا انتقال برخی از زندانیان سیاسی به قزل‌حصار واکنش حکومت به اعتصاب غذا و حرکت‌های اعتراضی چند فعال سیاسی و صنفی در زندان رجایی شهر (گوهردشت)، یکی دیگر از زندان‌های کرج بوده است. از روز یکشنبه ۲۸ فروردین ماه یازده تن از زندانیان گوهردشت، از جمله منصور اسالو، رسول بداقی، مجید توکلی، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، حشمت الله طبرزدی و مهدی محمودیان اعتراض خود را به شرایط موجود زندان‌ها و فشارهایی که به آنها و خانواده‌شان تحمیل می‌شود با آغاز یک اعتصاب غذای محدود شدت بخشیدند.
معترضان زندان گوهردشت در نامه‌ای خطاب به بان کی‌مون دبیرکل سازمان ملل ضمن تاکید بر ادامه‌ی اعتراض‌های خود خواستار فرستادن گزارشگر ویژه‌ی این سازمان برای رسیدگی به وضعیت زندانیان و نقض حقوق بشر در ایران شدند. عصر سه‌شنبه، ششم اردیبهشت، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر گزارش داد پنج زندانی دیگر (بهروز جاوید تهرانی، علی عجمی، جعفر اقدامی، رضا شریفی بوکانی و خالد حردانی) از دو روز پیش به حرکت اعتراضی زندانیان سیاسی پیوسته‌اند.
اعتصاب غذا ادامه دارد
افراد یاد شده اعلام کرده‌اند در صورت عدم رسیدگی به درخواست آنها اعتصاب‌های محدود خود را تا آخر اردیبهشت ادامه می‌دهند و پس از آن وارد اعتصاب غذای نامحدود می‌شوند. شماری از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز با انتشار بیانیه‌ای همبستگی خود را با معترضان زندان گوهردشت اعلام کردند. در این بیانیه آمده است «خبر اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در اعتراض به این که خواسته‌های به‌حق و قانونی‌شان پاسخ داده نشده است، هر انسان آزاده‌ای را به تأمل وامی‌دارد تا دریابد تحقق آزادی و عدالت جز از راه ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی‌های حاکمان مستبد میسر نیست.»
با اوج گرفتن اعتراض‌ها ماموران امنیتی و انتظامی نیز بر فشارهای خود به زندانیان افزوده‌اند. سایت کلمه که به حامیان میرحسین موسوی تعلق دارد می‌نویسد در تازه‌ترین ملاقات زندانیان با خانواده‌هایشان که روز دوشنبه ۵ اردیبهشت انجام شد «ماموران امنیتی با حضور در سالن ملاقات کابینی بر گفتگوهای خانواده‌ها با زندانیان نظارت می‌کردند.» بنابر این گزارش ماموران با برخی از زندانیان و ملاقات‌کنندگان رفتاری خشن و توهین‌آمیز داشته‌اند.
اعتراض دو زندانی به بازرسی بدنی
«کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی» روز چهارشنبه، ۷ اردیبهشت، گزارش داد اعتراض عیسی سحر خیز و کیوان صمیمی نسبت به بازرسی بدنی هنگام ورود به بهداری با بدرفتاری رئیس زندان محمد مرادی و سخنان توهین‌آمیز او روبرو شده است. این حادثه دو روز پیش رخ داده و مرادی در پاسخ به اعتراض سحرخیز که این بازرسی‌ها را توهین‌آمیز خوانده گفته است، این اقدام از جمله قوانین جدیدی است که اعمال خواهد شد.
«كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی‌ها» نیز روز چهارشنبه با انتشار گزارشی نوشت همسر یکی از زندانیان سیاسی گوهردشت بر اثر فشار یکی از قاضیان دادگاه انقلاب مجبور به طلاق گرفتن از او شده است. این زندانی به اتهام "اقدام علیه امنیت و تشویش در اذهان عمومی و مصاحبه با رسانه‌های بیگانه" به حبس طولانی مدت محكوم شده است. بنابر این گزارش همسر او که ۱۳ ماه در بازداشت بوده است پس از تن دادن به خواست قاضی آزاد شده است.
زندان در زندان
کانون یاد شده در گزارش دیگری خبر داده است که هفته‌ی گذشته رئیس حفاظت زندان گوهردشت همراه با چند مامور اطلاعاتی بدون هیچ دلیل و بهانه‌ای به بند زندانیان سیاسی یورش برده‌اند و به بازرسی اتاق‌ها پرداخته‌اند. بر اساس این گزارش در این بازرسی‌های سرزده تعدادی از زندانیان تهدید شده‌اند در صورت ادامه فعالیت‌های اعتراضی سربه‌نیست خواهند شد.
همچنین منابع مختلف از بازرسی‌های شبانه و ناگهانی دیگر بندهای زندانیان سیاسی در روزهای اخیر گزارش داده‌اند. گفته می‌شود در مواردی نیروهای امنیتی برای ایجاد رعب و وحشت به فیلمبرداری از زندانیان نیز پرداخته‌اند. علت انتقال برخی از زندانیان به زندان گوهر دشت شرکت در اعتصاب غذای سال گذشته در زندان اوین بوده است.
اغلب زندانیان زندان گوهردشت از زمستان گذشته به یک بند ویژه‌ی امنیتی منتقل شده‌اند و از امکان تلفن کردن، مرخصی و ملاقات حضوری بی بهره‌اند. حدود دو هفته پیش (۲۴ فروردین) کلیه‌ی زندانیان عادی و سیاسی بند زنان گوهردشت به مکان نامعلومی منتقل شدند. احتمال می‌رود قصد ماموران انتقال بخشی از زندانیان سیاسی به بند زنان و قطع کامل تمام ارتباط‌های آنها باشد.
حمله به زندانی سیاسی با چاقو
خبرهای تایید نشده‌ای نیز در مورد احتمال انتقال بخشی از زندانیان عادی گوهردشت و جایگزین کردن آنها با "زندانیان خطرناک" منتشر شده است. در این صورت شرایط گوهر دشت نیز شبیه به زندان قزل‌حصار خواهد شد که جان زندانیان سیاسی‌اش همزمان از سوی زندانبانان و برخی زندانیان تهدید می‌شود.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر از قول کسانی که آنها را "منابع موثق از داخل زندان قزل‌حصار" خوانده گزارش داد «در روزهای گذشته یک زندانی سیاسی به نام امیر لطیفی در این زندان با چاقو مورد حمله یک زندانی دیگر قرار گرفته و به شدت مضروب شده است.» این گزارش می‌افزاید منابع یادشده گفته‌اند اخیرا "محمد پورعبدالله فعال دانشجویی طیف چپ و حدود ۱۰ زندانی سیاسی دیگر به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شده‌اند" و جان آنها در خطر است.
«کهریزکی کردن» قزل‌حصار و گوهردشت
کهریزک نام یکی از بازدداشتگاه‌های غیر استاندارد ایران است که پس از حوادث سال ۸۸ بر سر زبان‌ها افتاد. تعدادی از معترضان به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به این بازداشتگاه که در اصل برای نگهداری "اشرار و اراذل و اوباش" آماده شده بود منتقل شدند. پس از افشای شکنجه، تجاوز و قتل چند زندانی در کهریزک و بالا گرفتن فشار افکار عمومی، حکومت جمهوری اسلامی مجبور به بستن این بازداشتگاه شد.
مهدی کروبی، یکی از نامزدان معرض به نتایج اعلام شده‌ی انتخابات، خرداد سال ۸۹ در پیامی خطاب به مردم نوشت «مگر می‌شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان‌ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد.» در حوادث بهمن و اسفند ماه سال گذشته شماری از بازداشت شدگان مکان‌های نگهداری خود را که اغلب ساختمان‌های ناشناخته‌ی تحت کنترل سپاه بود "کهریزک جدید" خوانده‌اند. ظاهرا حکومت برای فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی راه "کهریزکی کردن" زندان‌هایی چون قزل‌حصار و گوهردشت را در پیش گرفته است.



نگرانی از تبدیل سوریه به یک لیبی دیگر

تظاهرات ضد بشار اسد در مقابل سفارت سوریه در قاهره

خشونت حکومت بشار اسد علیه معترضان در سوریه افزایش یافته است. با این همه سیاستمداران به ویژه در آمریکا دخالت نظامی در این کشور را مخاطره‌آمیز می‌دانند. بر این اساس اقدام نظامی علیه سوریه می‌تواند تمام منطقه را بحرانی کند.

همزمان با شدت گرفتن سرکوب معترضان در سوریه، انتقاد کشورهای غربی از رهبران این کشور نیز شدیدتر شده است. به رغم این انتقادات، کارشناسان تکرار تجربه لیبی در سوریه را بسیار بعید ارزیابی می‌کنند. در پی اعمال خشونت علیه مخالفان در لیبی، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه‌ای به نیروهای ائتلاف بین‌المللی اجازه داد به منظور حفاظت از جان غیرنظامیان در این کشور دست به عملیات نظامی بزنند.
بشار اسد در مسیر سرکوب
باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در تازه‌ترین اظهارات خود اعمال خشونت‌آمیز حکومت سوریه علیه شهروندان این کشور را "منزجرکننده" خوانده است. کشورهای مهم عضو اتحادیه‌ی اروپا نیز با لحن مشابهی رویدادهای اخیر سوریه را محکوم کرده‌اند. دولت فرانسه با احضار سفیر سوریه اعتراض شدید خود را از نحوه‌ی برخورد با معترضان در این کشور به اطلاع او رسانده است.
کشورهای غربی سوریه را به اعمال تحریم‌های شدید تهدید کرده‌اند. شورای امنیت در نشستی که عصر سه شنبه (۲۶ آوریل، ۶ اردیبهشت) آغاز شد و امروز چهارشنبه ادامه یافت، به بررسی اوضاع سوریه، به ویژه فرستادن تانک و نیروهای زرهی برای سرکوب تظاهرکنندگان در شهر درعا پرداخته است. منابع خبری به نقل از شاهدان عینی گزارش می‌دهند که ارسال تانک به این شهر که از مراکز اصلی معترضان محسوب می‌شود، همچنان ادامه دارد. در دو روز گذشته عکس‌هایی از این عملیات در اینترنت منتشر شده است.
کشورهای مهم اروپایی از جمله آلمان، فرانسه، ایتالیا، بریتانیا و پرتغال خواهان اعمال تحریم‌هایی علیه دولت سوریه هستند. روسیه و چین معتقدند باید برای بحران سوریه به دنبال یک راه حل سیاسی بود. این دو کشور نسبت به دخالت نظامی در لیبی نیز انتقاد دارند.
گزینه‌های محدود آمریکا در سوریه
سناتور آمریکایی جان مک‌کین که خواهان شدت گرفتن عملیات نظامی در لیبی است می‌گوید گزینه‌های پیش روی آمریکا در مورد سوریه "محدود" هستند. او در گفتگو با شبکه خبری الجزیره خواهان «شدیدترین تحریم‌های ممکن، از تمام راه‌های قابل تصور حتا علیه اشخاص» شده، اما هیچ اشاره‌ای به امکان مداخله نظامی در این کشور نمی‌کند.
تظاهرات زنان سوریه علیه حکومت بشار اسد
ظاهرا نزدیکی سوریه با ایران و نفوذ این دو کشور در لبنان از دلایل نگرانی‌های غرب در مداخله‌ی نظامی در این مناقشه است. سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، روز گذشته بار دیگر جمهوری اسلامی را به همکاری با دمشق در سرکوب معترضان متهم کرد. او ضمن ابراز نگرانی از این همکاری از وجود مدارکی سخن گفت که این اقدام را آشکار می‌کند. ایران و سوریه این اتهام را که قبلا از سوی اوباما نیز ابراز شده تکذیب می‌کنند.
نگرانی دوستان بشار اسد
ناظران همچنین معتقدند یکی دیگر از مولفه‌هایی که برخورد مشابه با حکومت معمر قذافی را در سوریه ناممکن می‌کند، موضع‌گیری متفاوت اتحادیه عرب در برابر این دو کشور است. این اتحادیه از قطعنامه شورای امنیت علیه لیبی و دخالت نظامی علیه نیروهای حامی قذافی پشتیبانی کرده است. اتحادیه عرب روز سه شنبه با انتشار بیانیه‌ای گفت که معترضان سوری خواهان آزادی بیان و دموکراسی هستند و به سرکوب آنها اعتراض کرد. همزمان با انتشار این بیانیه بان کی‌مون دبیرکل سازمان ملل از "به کارگیری تانک و تک‌تیرانداز علیه تظاهرات مسالمت‌جویانه" در سوریه به شدت انتقاد کرد.
برابر گزارش‌ها در یک هفته‌ی گذشته بیش از ۴۰۰ شهروند سوریه در حمله‌ی نیروهای نظامی و امنیتی این کشور کشته شده‌اند. رفتار حکومت سوریه از سوی ترکیه نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه که با بشار اسد روابطی دوستانه دارد می‌گوید که نگرانی خود را از تحولات کنونی سوریه به روشنی با رهبر سوریه درمیان گذاشته و خواستار اصلاحات در این کشور شده است. اردوغان روز سه‌شنبه با رهبر سوریه تلفنی گفتگو کرده است.



رابعد از هفته ها اعتراض و سرکوب در سوریه، بعضی کشورها ونهادهای بین المللی از عملکرد دولت بشار اسد انتقاد کرد اند. دبیر کل سازمان ملل متحد خشونت نیروهای دولتی را محکوم کرده و خواستار تحقیق در این زمینه شده است. آلمان به جمع کشورهایی پیوسته که خواستار تحریم رهبران سوریه شده اند. بریتانیا هم گفته اگر سرکوب معترضان ادامه پیدا کند، از اقدامات تنبیهی علیه دولت سوریه حمایت خواهد کرد. با وجود اینها که دولت سوریه نیروهای نظامی بیشتری به شهر جنوبی درعا، کانون اعتراضهای ضد دولتی، فرستاده. فریبا صحیی گزارش می دهد.




با غیبت طولانی رییس جمهوری ایران در جلسات هئیت دولت و لغو چند برنامه از پیش تعیین شده او شکی نیست که دیگر رابطه مقام اول و دوم نظام مثل گذشته نیست. ماجرایی که در ظاهر از موضوع ابقای وزیر اطلاعات با دخالت آیت الله خامنه ای شروع شد. محمود احمدی نژاد، سیاستمداری است که در فضای سیاسی ایران سنتهای زیادی را شکسته. او پدیده ای در نظام جمهوری اسلامی است که از حمایت کم نظیر آیت الله خامنه ای برخوردار بوده ولی چرا حالا رابطه او با رهبر کجدار و مریز است؟ آیا این سنت شکنی به ایستادگی بیشتر در مقابل خواسته های ولی فقیه هم خواهد کشید؟ و یا اینکه زورق یک مرد بلند پرواز در طوفان خشم قدرت برتر نظام خرد خواهد شد. البته اگردو طرف به مصالحه و راه سومی تن در ندهند. برمک بهرمند گزارش می دهد.



در اواخر ماه فروردین گزارش شد که وزیر اطلاعات ایران از سمت خود استعفا داده و رئیس‌جمهور استعفای او را پذیرفته است. اما هنوز چند ساعت نگذشته بود که رهبر جمهوری اسلامی، وزیر اطلاعات را در سمت خود ابقا کرد. این تغییر و تحول موجب شد که در دستگاه سیاسی کشور به سرعت اختلاف نظر شکل بگیرد و زمینه جدل سختی میان جناح‌های مختلف اصولگرا فراهم شود.
جمع بندی
بررسی این مسئله و تحولات مربوط به آن چند نظریه را تقویت می‌کند.
- درگیری اخیر شکاف‌های کهنه و جنگ جناحی در اردوی اصولگرایان را عمیق‌تر ساخت.
- رهبر جمهوری اسلامی، به عنوان نیرومند‌ترین بازیگر اردوی اصولگر، موقعیت بی‌بدیل خود را مشخص کرد. این پیروزی ارزان بدست نیامد. هزینه‌اش این بود که آیت‌الله خامنه‌ای به معنایی پذیرفت که محمود احمدی‌نژاد او را به چالش کشیده و رهبر به اجبار از او فاصله گرفته است.
- حوزه قدرت آقای احمدی‌نژاد در داخل اردوی اصولگرایان محدود است و او نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن موقعیت دیگر اصولگرایان سیاست خود را پیش ببرد. توازن قوا در این اردو نیز به نفع او نیست، بخصوص اگر پشتیبانی آیت الله خامنه‌ای در کار نباشد. به علاوه، محمود احمدی‌نژاد بخشی از پایگاه خود را از دست داد. نشانی که سپاه از احمدی‌نژاد در برابر خامنه‌ای دفاع کرده باشد دیده نمی‌شود.
- انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری بستر مبارزاتی جناح‌های مختلف اصولگرا است. چنانچه دستگاه سیاسی برای گرم کردن تنور انتخابات، جو سیاسی را باز کند درگیری میان این جناح‌ها بالا خواهد گرفت. در چنین شرایطی و با توجه به نبود احزاب پخته سیاسی، نحوه رفتار جناح‌ها و پیامد نزاع آنان غیر قابل پیش بینی خواهد بود.
- موقعیت وزارت اطلاعات اکنون تحت بررسی است. این احتمال وجود دارد که این «وزارتخانه» به یک «سازمان» تبدیل شود و دیگر تحت نظارت مستقیم دولت نباشد. اکنون حیدر مصلحی به معنایی خود را نماینده رهبر می‌شناسد.
علت جدال
در مورد زمینه استعفای وزیر اطلاعات فرضیه‌های متفاوتی وجود دارد. عوامل زیر را می‌توان در این تحلیل‌ها مد نظر قرار داد.
۱. در سطح عملی، چاشنی بحران، اختلاف نظر درباره حسین عبداللهی، معاون وزیر اطلاعات، بود. آقای عبدالهی ظاهرا از نزدیکان فکری محمود احمدی‌نژاد است و حیدر مصلحی قصد داشت وی را برکنار کند. کنار رفتن او از مقام معاون وزیر، موقعیت آقای احمدی‌نژاد را در این وزارتخانه تضعیف می‌کرد. اختلاف نظر باعث شد که آقای احمدی‌نژاد در برابر آقای مصلحی اقدام کند و متعاقبا استعفای او را بپذیرد.
۲. بسیاری از رسانه‌های محافظه کار گفته‌اند که مشکل اصلی شخص اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی‌نژاد، است. به عبارت دیگر، اختلاف نظر در مورد حسین عبداللهی صرفا بهانه بود و نفوذ مشایی در وزارت اطلاعات مشکل اصلی دو طرف است. در گذشته، کنار رفتن دو وزیر دیگر کابینه نیز ظاهرا به خاطر اختلاف نظر با مشایی بود. در قضایای اخیر حملات سنگینی به مشایی شد که می‌تواند در تایید این نظر باشد.
۳. به اعتقاد برخی ناظران، جنگ اصلی بر سر وزارت اطلاعات است. آقای مصلحی که سابقه فعالیت در سپاه را دارد ظاهرا قصد داشت نیروهای سپاه را به وزارتخانه ببرد که میان آن‌ها برخی از مخالفین احمدی‌نژاد بودند. در مقابل، آقای احمدی‌نژاد تلاش داشته وزارت اطلاعات را تحت تسلط خود درآورد و از آن برای تحکیم پایگاه خود استفاده کند. این نظریه به تایید منابع درجه اول نرسیده است.
۴. برخی از ناظران درگیری را در چارچوب انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری تفسیر کرده‌اند. آن‌ها گفته‌اند اسفندیار رحیم مشایی تلاش دارد زمینه مناسبی برای انتخابات بعدی فراهم کند و به همین خاطر مهره چینی در وزارتخانه‌ها را آغاز کرده. اردوی اصولگرایان از این بابت نگران است و می‌خواهد زمینه رشد نیروهای طرفدار آقای احمدی‌نژاد را از میان بردارد.
۵. چارچوب دیگری که برای توضیح جدل ارائه می‌شود تداخل نهادهای ریاست جمهوری و رهبری به حوزه کاری یکدیگر است. به زبان دیگر، محمود احمدی‌نژاد و آیت الله خامنه‌ای بر سر تعیین محدوده عرفی و قانونی حوزه خود درگیر یک مبارزه سیاسی هستند، که بر اثر آن دو نهاد رهبری و ریاست جمهوری در برابر هم قرار گرفتند. سوال این است که حدود فعالیت و مسئولیت و حقوق هر کدام از این دو نهاد چیست.
صف بندی
در این ماجرا قطب بندی نسبتا شدیدی در اردوی محافظه کار اصولگرا شکل گرفت. اگر موقعیت دو طرف را در این جدل ارزیابی کنیم، خواهیم دید که سنگینی کفه ترازو به نفع رهبری است و وضع طرفداران آقای احمدی‌نژاد ضعیف‌تر به نظر می‌رسد.
در این صف آرایی سیاسی چند جریان حضور داشتند. در اردوی مخالف محمود احمدی‌نژاد می‌توان به اصولگرایان منتقد، اصولگرایان سنتی و اصولگریان تند رو اشاره کرد. اختلاف دسته اول با حامیان آقای احمدی‌نژاد سابقه طولانی دارد. اما آمدن سنتی‌ها و تندرو‌ها به صحنه و موضع گیری آن‌ها در برابر احمدی‌نژاد یک دگرگونی محسوب می‌شود.
در میان تندروهایی که به صحنه آمدند، گروه‌هایی مانند کیهان و گروه عماریون و سایت رجانیوز و فعالینی چون فاطمه رجبی شناخته شده ترند.
از میان اصولگرایان سنتی می‌توان به گروه‌های موتلفه و مدرسین حوزه علمیه و اشخاصی چون امام جمعه مشهد (احمد علم الهدی) اشاره کرد.
گروه های اصولگرایان منتقد (معروف به عمل گرایان یا پراگماتیست‌ها) شامل جمع کثیری از نمایندگان مجلس و گروه‌هایی مانند سایت تابناک، روزنامه تهران امروز و افرادی چون احمد توکلی است.
در میان نظامیان، فرمانده کل سپاه، (سردار محمد علی جعفری) و فرمانده بسیج (محمد رضا نقدی) در لفافه صحبت کردند و در برابر «جریان پیچیده نفاق داخلی» و «فتنه بعدی» موضع گرفتند. اما ارگان دفتر سیاسی سپاه (صبح صادق) و روزنامه منتسب به سپاه (جوان) رسما و علنا در برابر جریان طرفدار محمود احمدی‌نژاد صف آرایی کردند.
در اردوی حامیان آقای احمدی‌نژاد، سطح مقامات نازل‌تر و تعدادشان کمتر بود. سنگرهای اصلی این گروه روزنامه‌های طرفدار (ایران و وطن امروز)، خبرگزاری‌ها (ایرنا) و سایت‌های سیاسی طرفدار (دولت یار، محرمانه نیوز، باکری آنلاین، رهوا، برنا) بودند. برخی افراد، چون محمود علوی (عضو مجلس خبرگان) و حسین ابراهیمی (نماینده مجلس) نیز از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردند.
تعداد نفراتی که بینابینی موضع گرفتند نسبتا کم بود. از جمله می‌توان به محمد امامی کاشانی (امام جمعه تهران) و محمد رضا باهنر (نماینده مجلس) اشاره کرد.
استدلال طرفین
در جدلی که میان اردوی موافق و مخالف آقای احمدی‌نژاد صورت گرفت از استدلال‌های گوناگونی برای حمله و دفاع استفاده شد. بطور کلی لحن منتقدین دولت جدلی، غیر دوستانه، تند و مبارزه طلب بود.
جدی‌ترین بحث در اردوی محمود احمدی‌نژاد، تقلیل مسئله به یک رقابت فرقه‌ای و یا سوء تفاهم درباره نحوه پخش بیانات رهبری بود. قابل توجه اینکه در این مباحث استدلال حقوقی و یا ارجاع به قانون اساسی نشد.
اما در اردوی منتقدین آقای احمدی‌نژاد، استدلال‌ها سیاسی‌تر بود. از جمله گفتند:
الف – با رهبر مشورت و هماهنگی نشده است، خلاف عرفی که حتی رئیس جمهور سابق، محمد خاتمی، قائل به آن بود.
ب – تصمیم آقای احمدی‌نژاد و رفتار حامیان او خلاف مصلحت نظام سیاسی مملکت بود.
ج –یک جریان «انحرافی در دولت» به معنای گروه مشایی وجود دارد که مشکلات اخیر را آفریده است.
د – روش کار احمدی‌نژاد، و از جمله تصمیم گیری‌های لحظه‌ای او، دردسر ساز است.
ارزیابی رفتار طرفین
آنچه که در این صف بندی قابل توجه است این است که آیت الله خامنه ای ابتکار عمل را در دست داشت درحالیکه محمود احمدی‌نژاد از موضع دفاعی و ضعیف رفتار کرد. رهبر مدیریت روند امور فورا در دست گرفت و با احمدی‌نژاد برخورد کرد. اقدامش سریع بود و علی رغم هزینه سیاسی که بر او تحمیل شد جلوی احمدی‌نژاد ایستاد. آیت الله خامنه‌ای نه تنها جریان درگیری را مدیریت کرد که برای ختم آن قدم پیش گذاشت و اعلام آتش بس کرد.
نیروهای منتقد آقای احمدی‌نژاد هم خیلی سریع و پشت سر رهبر به میدان آمدند. برای آن‌ها تردیدی وجود نداشت که میان رهبر و محمود احمدی‌نژاد کدام را انتخاب کنند.
مخالفین آقای احمدی‌نژاد خود را به حملات رسانه‌ای محدود نکردند. سایت‌های طرفدار احمدی‌نژاد، از جمله سایت شخصی علی اکبر جوانفکر هک شدند.
اردوی طرفداران آقای احمدی‌نژاد، کم قدرت و با محدودیت قابل توجه عمل کردند. موضعشان تدافعی و توجیه کننده بود.
اهمیت قضایا
برخی ناظران گفته‌اند که این مسئله اهمیت خاصی نداشته و یا حتی جنگ زرگری بوده است. آیت الله خامنه‌ای هم تاکید کرده که القا وجود اختلاف جنجال تبلیغاتی «دشمن» است.
اما شواهد حاکی است که درگیری جدی و قابل توجه بود هر چند جنبه حیاتی پیدا نکرد. اینکه دستگاه سیاسی مملکت بخش قابل توجه‌ای از ظرفیت خود را برای حل این مسئله مبذول کرد حاکی از جدیت قضایا است.
برای نمونه سایت محافظه کار رجانیوز درباره «جریان اختلاف و انحرافی در دولت» صحبت کرد. تهران امروز نوشت «تنش و ابهامات افزایش» پیدا کرده و نظام «هزینه» داده است. یک نماینده مجلس (بیژن نوباوه) تایید کرده که «تنش» ایجاد شده و نماینده دیگر (عماد حسینی) گفت «اختلاف جریان اصولگرا تشدید» شده است.
در اردوی مقابل، سایت دولت نوشت که «حملات و انتقادات گسترده علیه دولت تشدید» شده. سایت دولت یار هشدار داد که «طرح کودتا علیه احمدی‌نژاد» وجود دارد.
رهبر ایران در اشاره به این قضایا موضع سازش ناپذیری گرفت. در یک مورد گفت «ما در مواضع صحیح خودمان محکم ایستاده‌ایم. من تا زنده هستم، من تا مسئولیت دارم... نخواهم گذاشت... این حرکت عظیم ذره‌ای منحرف شود».
استمرار و تغییر
قانون اساسی، طبق اصول ۱۳۵ و ۱۳۶، تصریح دارد که «استعفای هیأت وزیران یا هر یک از آنان به رییس جمهور تسلیم می‌شود» و «رییس جمهور می‌تواند وزراء را عزل کند». بر این اساس حق تعیین وزیر با رئیس جمهور است.
در عین حال، اصل ۱۱۰ می‌گوید رهبر سیاست‌ها کلی نظام را تعیین می‌کند و وی «نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی نظام» را دارد. این اصل‌گاه می تواند به نحوی تفسیر شود که به رهبر اجازه دهد زمانی که مصلحت ایجاب کند در امور اجرایی دخالت نماید.
به اضافه، عرف و سنت سیاسی چند دهه اخیر این بوده که انتخاب برخی از وزرا – بخصوص وزرای اطلاعات، دفاع، کشور و خارجه – با صلاحدید رهبر بوده و انتخاب این وزرا بر خلاف نظر وی انجام نمی‌شده است.
در موارد قبلی که محمود احمدی‌نژاد اقدام به تغییر وزیر کرده بود، آیت الله خامنه ای نارضایتی خود را غیر مستقیم اعلام کرده ولی در برابر محمود احمدی‌نژاد خط کشی نکرده بود. این بار، رهبر در برابر آقای احمدی‌نژاد ایستاد و به معنایی اعتبار سیاسی او را لطمه زد. تاکید واضح رهبر بر لزوم استمرار چنین سنتی به این معناست که از این پس حوزه و محدودیت عملکرد رئیس جمهور محدود‌تر می‌شود.
روند امور
۲۸ فروردین
خبر استعفای وزیر اطلاعات حیدر مصلحی و پذیرش آن توسط رئیس جمهوری، محمود احمدی‌نژاد، منتشر می‌شود. دو ساعت بعد، رهبر جمهوری اسلامی، ایت الله علی خامنه‌ای، استعفای حیدر مصلحی را رد می‌کند. حکم رهبر توسط خبرگزاری‌ها – بجز ایرنا – پخش می‌شود.
۲۹ فروردین
ایرنا خبر حکم رهبر را با ۱۶ ساعت تاخیر منتشر می‌کند. جناح‌های مختلف اصولگرا جنگ رسانه‌ای وسیعی را درباره این موضوع آغاز می‌کنند. مصحلی به وزارتخانه بازمی گردد.
۳۰ فروردین
رهبر ایران با آقای احمدی‌نژاد دیدار می‌کند و طی نامه‌ای به آقای مصلحی، از تلاش‌های وی حمایت می‌کند.
۳۱ فروردین
نمایندگان مجلس نامه‌ای تهدیدآمیز به محمود احمدی‌نژاد می‌نویسند.
۱ اردیبهشت
استمرار جنگ رسانه‌ای در درون اردوی اصولگرا.
۳ اردیبهشت
دفتر آیت الله خامنه ای به نحوه انتشار حکم او توسط ایرنا اعتراض می‌کند. رهبر می‌گوید این گزارش که رئیس جمهور به حرف‌های او «گوش نکرده» جنجال «دشمنان» است.
۴ اردیبهشت
محمود احمدی‌نژاد ظاهرا در جلسه دولت شرکت نمی‌کند. آیت الله خامنه‌ای می‌گوید «نباید از گفته‌ها و یا نوشته‌های ما برداشت اختلاف شود.»
۵ اردیبهشت
دیدار آیت الله خامنه ای و محمود احمدی‌نژاد




انجمن قلم آمریکا هفته پبش نسرین ستوده وکیل دادگستری زندانی را به عنوان برنده جایزه آزادی باربارا گلدسمیت این نهاد برگزید.
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و از دوستان خانم ستوده، سه شنبه ۲۷ آوریل طی مراسمی در سالن اجتماعات موزه تاریخ طبیعی شهر نیویورک این جایزه را به نمایندگی از نسرین ستوده پذیرفت.
در این مراسم که با حضور ده ها تن از نویسندگان برجسته آمریکایی عضو انجمن قلم برگزار شد فیلم کوتاهی از فعالیت های خانم ستوده به نمایش درآمد. این فیلم مروری بود بر روزهایی که خانم ستوده در مجله گفتگو قلم می زد تا زمانی که تحصیلاتش در رشته حقوق را به پایان رساند، ولی پروانه وکالت او صادر نشد. و البته سال های پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران که به خاطر انجام وظیفه وکالت و دفاع از زندانیان سیاسی تحت فشار قرار گرفت و در نهایت بازداشت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد.
آنتونی آپیا ریس انجمن قلم آمریکا به بی بی سی فارسی گفت انتخاب خانم ستوده برای جایزه امسال به خاطر این است که او فقط به خاطر انجام وظیفه وکالت در چهارچوب قوانین ایران و دفاع از حقوق فعالان سیاسی به زندان افتاده است.
او به بند کشیده شدن وکلا را اوج نقض حقوق و آزادی شهروندان یک کشور دانست و گفت امیدوار است با اهدای این جایزه انجمن قلم و حمایت انجمنهای قلم سراسر جهان توجه افکار عمومی بیش از پیش به رفتارهای غیر انسانی حاکمان ایران جلب شود.
خانم شیرین عبادی هم در هنگام پذیرفتن این جایزه گفت نسیرن ستوده حتی از فرستادن پیام کتبی به این مراسم محروم شده است. او همچنین با یاد کردن از دو فرزند خردسال خانم ستوده گفت آنها با وجود بی تابی برای بازگشت مادرشان ارزش فداکاری او را می فهمند.
خانم باربارا گلدسمیت، نویسنده آمریکایی که این جایزه به اسم اوست، در این مراسم نامه ای از رضا خندان همسر نسرین ستوده را که چند ساعت پیش به دستش رسیده بود، برای حاضران خواند.
آقای خندان در این پیام از اعضای این انجمن برای اهدای این جایزه به همسرش تشکر کرد و با بازگویی شرایط سختی که همسرش در آن گرفتار آمده از یورش ماموران امنیتی به سلول خانم ستوده و بردن همه یادداشتهای او و محروم کردنش از قلم و کاغذ خبر داد.
۳۷ نفر از دریافت کنندگان جایزه آزادی انجمن قلم آمریکا در زمان اهدای جایزه در زندان بوده اند که ۳۴ نفر از آنان پس از مدتی آزاد شدند. خانم گلدسمیت گفت امیدوار است اهدای این جایزه به خانم ستوده منجر به آزادی او شود.




توفانتوفان تخریب گسترده ای را بر جای گذاشته است
حداقل ۵۴ نفر جان خود را در اثر توفان شدید در جنوب شرقی آمریکا از دست داده اند.
به گزارش مقام های امدادرسانی محلی، توفان شدید و گردباد مرگ حداقل ۴۰ نفر را در ایالت آلاباما به همراه داشته است.
شهر توسکلوسا در این ایالت با پانزده کشته بیشترین آسیب دیدگی را داشته است و گردباد تخریب گسترده ای را در این شهر به جای گذاشته است.
به گفته شهردار توسکلوسا، بیشتر از ۱۰۰ نفر در این شهر مجروح شده اند.
وزش بادهای سهمگین در این شهر تخریب گسترده منازل مسکونی در اثر سرنگون شدن درخت های تنومند و قطع گسترده برق را به همراه داشته است.
یازده نفر نیز در ایالت میسیسیپی جان خود را از دست داده اند.
گزارش ها همچنین بیانگر کشته شدن دو نفر در ایالت جورجیا، یک نفر در آرکانزا و یک نفر دیگر در تنسی است.
این در حالی است که اوایل این هفته یازده نفر در توفان های جنوب آمریکا کشته شده بودند.
همزمان، فرمانداران ایالت های آلاباما، آرکانزا و تنسی اعلام وضع فوق العاده کرده اند.
به گفته کارشناسان هواشناسی توده ناپایدار جوی از ایالت های تنسی، کنتاکی، و کارولینای شمالی و جنوبی به سوی شمال شرقی آمریکا در حرکت است.
وزش شدید باد و در مواردی بروز گردباد در شرق آمریکا گزارش شده است.
یکی از این موارد مربوط به بروز گردباد در نزدیکی پایگاه هوایی اندروز در ایالت مریلند است.
این پایگاه هوایی که رئیس جمهوری آمریکا از آن برای سفرهای هوایی خود استفاده می کند، در نزدیکی واشنگتن قرار دارد.


شورای امنیت
مخالفت روسیه و چین مانع از صدور بیانیه در محکومیت حکومت بشار اسد شد
اعضای شورای امنیت سازمان ملل که چهارشنبه برای بررسی اوضاع سوریه گردهم آمده بودند، به خاطر مخالفت روسیه و چین نتوانستند بیانیه ای را در محکومیت سرکوب خشونت آمیز مخالفان در این کشور صادر کنند.
نماینده روسیه در نشست روز چهارشنبه شورای امنیت هشدار داد دخالت خارجی در سوریه باعث بی ثباتی در کل خاورمیانه خواهد شد.
همزمان، پنج عضو اتحادیه اروپا در اقدامی مشترک به سوریه درباره ادامه سرکوب خشونت آمیز مخالفان هشدار دادند.
فرانسه از فراخوانی سفرای سوریه در این کشور، بریتانیا، آلمان، ایتالیا و اسپانیا به وزارتخانه های امورخارجه و انتقاد شدید از سرکوب مخالفان خبر داد.
اتحادیه اروپا قرار است روز جمعه در نشستی در بروکسل تحریم گسترده حکومت بشار اسد را بررسی کند.
آخرین گزارش ها از سوریه بیانگر استعفای دویست نفر از اعضای حزب بعث در اعتراض به کشتار مخالفان در شهرهای مختلف است.

عدم جانبداری

جلسه چهارشنبه شورای امنیت در حالی برگزار شد که بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد روز سه شنبه در گزارشی به اعضای این شورا، کاربرد تانک و مهمات جنگی علیه معترضان در سوریه را محکوم کرده بود.
بی لین پاسکو، معاون سیاسی آقای بان نیز در جلسه روز چهارشنبه این شورا از کشته شدن 350 تا 400 نفر در حوادث سوریه خبر داد.
آقای پاسکو گفت تظاهرات در سوریه در ابتدا برای درخواست آزادی بیشتر صورت گرفت ولی به خاطر واکنش خشونت آمیز نیروهای امنیتی، خواسته مخالفان به براندازی حکومت تغییر کرده است.
در این حال، آلکساندر پانکین، نماینده روسیه در نشست شورای امنیت هشدار داد که سازمان ملل متحد در مواجهه با حوادث سوریه نباید از یک طرف مناقشه جانبداری کند.
آقای پانکین افزود سرکوب خشونت آمیز مخالفان در سوریه لطمه ای به ثبات سیاسی در منطقه نمی زند و نیازی به دخالت بین المللی ندارد.
نماینده چین هم خواهان "کمک سازنده" جامعه جهانی برای کمک به حل تنش ها در سوریه شد.
عدم موفقیت شورای امنیت در اتخاذ یک موضع واحد بر سر موضوع سوریه تنها چند روز پس از شکست این شورا بر سر اتخاذ موضعی مشابه درباره یمن رخ داد.
تحلیلگران با اشاره به این موضوع از افزایش شکاف میان قدرت های جهانی بر سر نحوه برخورد با ناآرامی های خاورمیانه و شمال آفریقا خبر می دهند.





جــرس: بنا به گزارش منابع خبری ایران، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی از تولید ۴۰ کیلوگرم اورنیوم غنی شده خبر داد که سال آینده میزان آن به ۱٢۰ کیلو گرم خواهد رسید تا سوخت اتمی رآکتور تهران را تامین نماید.
به گزارش ایسنا، ابوالفضل ظهره وند، در جریان یک همایش اتمی که در شهر بجنورد در شمال شرقی کشور برگزار شده، گفته است که جمهوری اسلامی برای سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران ۴۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده تولید کرده و تا سال آینده ۸۰ کیلو گرم دیگر سوخت اتمی رآکتور تهران را تولید می کند که معادل کل نیاز این رآکتور خواهد بود.
گفتنی است غلظت مورد نیاز اورانیوم غنی شده به عنوان سوخت رآکتور تهران ۲۰ درصد می باشد، که تا پیش از انقلاب توسط آمریکا تامین می شد، اما در سال های پس از انقلاب، عمدتا از آرژانتین خریداری گردید.
به دلیل حساسیت ارسال اورانیوم غنی شده با غلظت بالا که در ساخت سلاح های اتمی کاربرد دارد و همچنین تیره شدن روابط ایران و کشورهای غربی، تامین سوخت مورد نیاز رآکتور تهران در سال های اخیر با مشکلات متعددی رو به رو شده است.
سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران، سال گذشته اعلام کرده بود که در صورت عدم همکاری کشورهای عضو آژانس برای تولید اورانیوم مورد نیاز، "ایران راسا اقدام به تامین سوخت رآکتور تهران خواهد کرد."
مقام های ایرانی، سال گذشته خورشیدی پیشنهادی را به آژانس بین المللی انرژی ارائه دادند تا در ازای تحویل اورانیوم با غلظت ۳.۵ درصد تولید داخلی، آژانس سوخت با غلظت ۲۰ درصد در اختیار ایران بگذارد، اما این پیشنهاد به دلیل عدم توافق طرفین در مورد میزان انتقال ذخیره اورانیوم و جزئیات دیگر، عملی نشد.
لازم به ذکر است رآکتور اتمی تهران که یک رآکتور تحقیقاتی است، در دهه ۱۳۴۰ توسط دولت آمریکا به ایران فروخته شد و با استفاده از این رآکتور امکان انجام فعالیت های تحقیقاتی پایه در زمینه فیزیک رآکتور، فیزیک نوترون و بررسی اثر پرتوهای مختلف بر مواد وجود دارد و منابع علمی اعلام کرده اند که یکی از اهداف اصلی این رآکتور، تولید رادیوایزوتوپ های مختلف جهت مصارف پزشکی، صنعتی و کشاورزی است.
قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در حال حاضر انتقال مواد و تکنولوژی هسته ای و همچنین دستگاههایی با کاربرد دوگانه به ایران را ممنوع کرده و امکان تامین سوخت این رآکتور نیز قربانیِ تحریم های جهانی شده است، که تهران را به تلاش برای دستیابی به سلاح های اتمی متهم می کند.





دختر رسول بداقی: سه ماه است که حق ملاقات حضوری و تماس تلفنی را از پدرم گرفته‌اند
  جرس: " پدرم سه ماه است که حق ملاقات حضوری و تماس تلفنی ندارد، اما روحیه‌اش خیلی خوب و قوی است." این‌ها را شبنم، دختر رسول بداقی می‌گوید. دختر معلمی که یک سال و نیم است در زندان و دور از خانواده به سر می‌برد و حالا در آستانه‌ی روز معلم، او و جمعی از زندانیان رجایی شهر، در اعتراض به عدم برخورداری از حقوق زندانی دست به اعتصاب غذاهای پی‌درپی زده‌اند.
 بارها با منزل بداقی تماس می‌گیرم تا بالاخره کسی آن سوی خط جواب می‌دهد؛ دختر بداقی است. می‌خواهم با مادرش صحبت کنم، من و من می‌کند: "می‌خواهید درباره بابا بپرسید؟ من می‌توانم آخرین وضعیت پرونده و شرایطش را برای‌تان بگویم. مادرم راحت نیست برای صحبت..."
 شبنم فقط ۱۴ سال دارد، اما به نظر می‌آید در تمام روزهای این ۲۰ ماه، بخشی از فشار زندگی را به دوش کشیده تا مادرش تنها نماند و مدام می‌گوید: "خواهرهایم که دلتنگ پدرم می‌شوند نمی‌دانم چه باید جواب‌شان را می‌دهم." می‌گوید که "متاسف" است که جوابی ندارد برای خواهرهای دوقلوی چهار ساله‌اش که مدام بهانه‌ی پدرشان را می‌گیرند. لفظ قلم صحبت می‌کند و انگار در ۱۴ سالگی فاصله‌ی زیادی با دنیای کودکی گرفته است. او ماه‌ها است به جای آن که تمام حواس‌اش را به درس و مدرسه دهد، روزهایش را با دلتنگی پدری می‌گذراند که دل‌مشغولی‌اش برای "آموزش" و "پرورش" به زندان‌اش کشاند.
 بداقی، آموزگار و عضو هیات مدیره‌ی کانون صنفی معلمان، دهم شهریور ماه ۸۸ بازداشت و در دادگاه به ۶ سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی محکوم شد و در تمام این ماه‌ها حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است . دخترش در گفت‌وگو با خبرنگار جرس از روزهای بی‌او بودن می‌گوید.

شبنم جان، نزدیک به ۱۰ روز پیش، خبرهایی مبنی بر اعتصاب غذای پدرت به همراه چند نفر دیگر از زندانیان منتشر شد. می‌دانی شرایط جسمی‌شان چطور است بعد از این اعتصاب‌؟

پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی قبل ملاقات کابینی داشتیم و من و مادرم برای ملاقات رفتیم. پدرم وضعیت روحی خیلی خوب و وضعیت جسمی تقریبا خوبی داشت. همان روز به ما گفت که یک‌شنبه دو هفته قبل همراه تعدادی از همکاران و زندانیان در اعتصاب غذا بوده است. پدرم گفت می‌خواهند یک‌شنبه و دوشنبه و سه‌شنبه‌ی هفته‌ی دیگر هم اعتصاب غذا کنند. دلیل اعتصاب‌شان، هم شرایطی است که در زندان دارند و هم محروم بودن‌شان از حق تماس تلفنی و ملاقات حضوری و مرخصی.

الان وضعیت ملاقات‌های‌تان چطور است؟

هر دو هفته یک بار، پنج‌شنبه‌ها ملاقات کابینی داریم؛ اما الان بیش‌تر از سه ماه است که نگذاشته‌اند با پدرم ملاقات حضوری داشته باشیم. سه ماه است که نمی‌گذارند با خانه تماس بگیرد. فقط هر دو هفته یک بار با ملاقات کابینی از حال‌اش با خبر می‌شویم. آن هم که راهمان انقدر دور است که سه چهار ساعت توی راه هستیم و کلی طول می‌کشد که برویم و برگردیم.

اگر اشتباه نکنم، دو خواهر کوچک هم داری، آن‌ها هم دو هفته یک بار برای ملاقات می‌آیند؟

بله، دو تا خواهر دوقلو دارم که نزدیک چهار سال‌شان است؛ شکیبا و ستایش. دو تا خواهرهایم، حتی خود من، دل‌مان خیلی برای پدرم تنگ می‌شود. چون الان بیش‌تر از سه ماه است که پدرمان را از نزدیک و دل سیر ندیدم. خواهرهایم بعضی وقت‌ها خیلی بهانه می‌گیرند و می‌خواهند بروند پیش پدرم و هی می‌گویند "بابا کجاست؟ بریم پیش بابا" اما من نمی‌دانم باید چه به آن‌ها بگویم. واقعا متاسف می‌شوم که چیزی ندارم به‌شان بگویم.

خب، چرا ملاقات کابینی نمی‌بریدشان؟

نمی‌شود، وقتی پدرم را از پشت شیشه می‌بینند دلشان تنگ می‌شود و گریه می‌کنند و می‌خواهند بروند بغل بابا. وقتی می‌بینند نمی‌شود بابا را بغل کرد بدتر گریه می‌کنند و اذیت می‌شوند. برای همین نمی‌بریم‌شان ملاقات کابینی. نیایند بهتر است.

بعد از بازداشت پدرت، هزینه‌های زندگی چطور تامین می‌شود؟

حقوق پدرم را که قطع کرده‌اند. حتی حقوق‌اش را هم نمی‌دهند؛ اما همکاران‌ پدرم همیشه لطف می‌کنند و تا آن‌جا که می‌توانند کمک‌مان می‌کنند.

برای گرفتن مرخصی اقدام کردید؟ جوابی گرفتید؟

پی‌گیری کردیم. معلم‌ها هم پی‌گیر کارش هستند که مرخصی بگیرند؛ اما متاسفانه تا حالا که اجازه‌ی مرخصی نداده‌اند. نمی‌دانم چرا. به ما که چیزی نگفتند. حتی نمی‌گذارند با وکیل‌اش آقای [نام وکیل را فراموش کرده و از مادرش می‌پرسد] شفیعی ملاقات داشته باشد. الان که هم که نزدیک روز معلم است. امیدوارم که دست کم برای آن موقع به پدرم مرخصی بدهند.

حالا که نزدیک روز معلم است، چیزی نمی‌خواهی به پدرت بگویی؟

فقط می‌خواهم بگویم که خیلی دوست‌اش دارم و آرزو می‌کنم دوباره از نزدیک ببینم‌اش. امیدوارم که به زودی زود به پدرم مرخصی بدهند تا حداقل یک روز بتواند در خانه باشد.

 ممنون از وقتی که برای این گفتگو گذاشتی شبنم جان.






فراخوان تشکلهای کارگری برای گردهمایی روز کارگرجرس: همزمان با اعلام حمایت شورای هماهنگی راه سبز امید در برپایی تجمعات کارگری در جهت احقاق حق و مطالبات کارگران،  تشکلهای کارگری ایران نیز در بیانیه مشترکی با گرامی داشت روز کارگر اعلام داشته اند که کارگران ایران همراه با کارگران جهان این روز را گرامی می دارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای بدست آوردن حقوق حقه خود فریاد بر می آورند.

 

به گزارش پایگاه خبر رسانی سندیکای کارگران در بخشی این اطلاعیه با اشاره به خواسته های جامعه کارگران آمده است: ما جامعه ای را که اقلیتی صاحب ثروت وسرمایه های کلان باشند واکثریتی هم نان شب نداشته باشند بر نخواهیم تافت. از نظر ما افزایش 9درصدی دستمزدها بویژه با توجه به اجرای طرح قطع یارانه ها و افزایش سرسام آور هزینه های زندگی اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری می دانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها مصرانه خواهان توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم.


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است: 


اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز اتحاد و اعتراض جهانی کارگران به ستم و نابرابری نظام سرمایه داری است. این روز یاد آور مبارزات کارگران جهان برای دستیابی به حقوق انسانی شان است. کارگران ایران همراه با کارگران جهان این روز را گرامی میدارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای بدست آوردن حقوق حقه خود فریاد بر می آورند.

شور و شعف و رزمندگی کارگران در روز اول ماه مه و اعتراض آزادانه میلیونی آنان به شرایط زندگی شان در اکثر نقاط دنیا در حالی جهان را به لرزه میاورد که کارگران ایران علاوه بر محرومیت از حقوق اجتماعی خود از قبیل بر پائی تشکل و اعتراضات خیابانی، هر روزه و هر لحظه در معرض شدیدترین تهاجمات به زندگی و معیشت خود قرار دارند. هر گونه اعتراض و حق خواهی کارگران با بازداشت و زندان پاسخ میگیرد، با طرح موسوم به هدفمند کردن یارانه ها که سرمایه داری حاکم با پشتیبانی نهادهای بین المللی سرمایه داری اجرای آن را آغاز کرده است در حال تباه کردن بیش از پیش زندگی و معیشت میلیونها خانواده کارگری هستند و کسی حق اظهار نظر آزادانه در این باره را ندارد، با افزایش سرسام آور قیمتهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها هر روزه صد ها و هزاران کارگر به صف میلیونی بیکاران رانده میشوند و در همین حال بیمه بیکاری را بیش از پیش به ضرر کارگران تغییر میدهند، اقدام به اخذ فرانشیز در بیمارستانها و مراکز درمانی تامین اجتماعی از کارگران میکنند و معیارهای دیگری برای حقوق بازنشستگی می تراشند، بیمه کارگران ساختمانی را در هزارتوی راهروهای اداری ابتر میکنند و در حالی که اقدام به افزایش سرسام آور قیمتهای کالاهای اساسی کرده اند حداقل دستمزد کارگران را بطور توهین آمیزی 9 درصد افزایش میدهند.


از نظر ما همه اینها برای میلیونها خانواده کارگری مستاصل از تامین حداقل معیشت در شرایط کنونی، معنائی جز درماندگی بیشتر برای گذران زندگی و تحمیل فقر و فلاکتی روز افزون بر آنها ندارد. اما ما کارگران نظاره گر مرگ تدریجی خود و همسر و فرزندانمان نخواهیم شد، ما تعرض هر روزه به زندگی و معیشت خود را بر نخواهیم تافت و متحد و یکپارچه در مقابل فقر و فلاکت و بی حقوقی اجتماعی تحمیل شده بر خود ایستادگی خواهیم کرد. در این راستا ما کارگران ایران با ابراز انزجار از وضعیت موجود، همگان را در تمامی نقاط کشور به طرح متحدانه و سراسری خواستها و مطالبات شان فرا میخوانیم و در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ مطالبات زیر هستیم:

1- آزادی بی قید و شرط برپايي تشكل هاي مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، آزادی احزاب، تجمع و آزادي بيان و مطبوعات حق مسلم ما است و اين خواسته ها بايد ضمن برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و زندگی، به عنوان حقوق خدشه ناپذير اجتماعي كارگران و عموم مردم ایران به رسميت شناخته شوند.

2- ما جامعه ای را که اقلیتی صاحب ثروت وسرمایه های کلان باشند واکثریتی هم نان شب نداشته باشند بر نخواهیم تافت. از نظر ما افزایش 9درصدی دستمزدها بویژه با توجه به اجرای طرح قطع یارانه ها و افزایش سرسام آور هزینه های زندگی اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها مصرانه خواهان توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم.

3- ما خواهان محو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیطهای کار و زندگی هستیم

4- دستمزدهاي معوقه كارگران بايد فورا و بي هيچ عذر و بهانه اي پرداخت شود و عدم پرداخت آن بايستي به مثابه يك جرم قابل تعقيب قضائي تلقي گردد و خسارت ناشي از آن به كارگران پرداخت شود

5- اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گردد و تمامي كساني كه بيكار شده و يا به سن اشتغال رسيده اند بايد تا زمان اشتغال به كار از بيمه بيكاري متناسب با يك زندگي انساني برخوردار شوند

6- به رغم اینکه سازمان تامین اجتماعی با دسترنج و پول کارگران به یکی از نهادهای دارای ثروت نجومی در ایران تبدیل شده است اما این سازمان با قرار گرفتن در چرخه سود و سودآوری سرمایه تنها به فکر کاهش خدمات درمانی و دریافت فرانشیز از کارگران بیمار است. ما بیمه های تامین اجتماعی را حق مسلم تمامی آحاد جامعه میدانیم و خواهان اداره این نهاد بدست نماینده های منتخب کارگران در سراسر کشور هستیم.

7- ما ضمن محكوم كردن هر گونه تعرض به اعتراضات کارگری و مردمی، خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه کارگران زندانی و دیگر جنبش های اجتماعی از زندان و توقف فوری پیگرد های قضایی علیه آنان و بر چیده شدن فضای امنیتی موجود هستیم

8- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم

9- ما خواهان برخورداري تمامي بازنشستگان از يك زندگي مرفه و بدون دغدغه اقتصادي و رفع هرگونه تبعيض در پرداخت مستمري بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم

10- کار کودکان باید ملغی گردد. برخورداری کودکان و والدین آنها از تامین اجتماعی گسترده و کامل، امكانات آموزشي رفاهي و بهداشتي يكسان و رایگان جدا از موقعيت اقتصادي و اجتماعي خانوادگی شان، نوع جنسيت و وابستگي هاي ملي و ن‍‍ژادي و مذهبي می بایدبرسمیت شناخته شود.

11- ما دگرگونی خواهی را حق مسلم تمامی انسانها در سرتاسر جهان میدانیم و با حمایت قاطعانه از مبارزات و اعتراضات مردمی در تمامی کشورهای خاورمیانه، هر گونه سرکوب اعتراضات مردمی و بند و بست دولتها برای سمت و سو دادن به تغییرات از بالای سر مردم و دست اندازی و دخالت از سوی آنها در سرنوشت مردم کشورهای خاورمیانه را قویا محکوم میکنیم

12- ما بخشی از کارگران جهان هستیم و اخراج و تحمیل هرگونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانی و سایر ملیتها را به هر بهانه ای محکوم میکنیم

13- ما ضمن قدرداني از تمامي حمايت هاي بين المللي کارگری و مردمی از مبارزات كارگران در ايران و حمايت قاطعانه از اعتراضات و خواسته هاي كارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان مي دانيم و بيش از هر زمان ديگري بر همبستگي بين المللي كارگران براي رهايي از مشقات نظام سرمايه داري تاكيد مي كنيم

14- اول ماه مه بايد تعطيل رسمي اعلام گردد و در تقويم رسمي كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاري مراسم اين روز ملغي گردد

زنده باد اول ماه مه

زنده باد همبستگي بين المللي كارگران

1 مه 2011 - 11 ارديبهشت1390

سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه

اتحاديه آزاد كارگران ايران

هيئت بازگشايي سنديكاي كارگران نقاش و تزئينات ساختمان

هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار مکانیک

كانون مدافعان حقوق كارگر

كميته پيگيري ايجاد تشكل هاي كارگري

كميته هماهنگي براي كمك به ايجاد تشكل هاي كارگري





گناه رهبران جنبش سبز این بود که وضع امروز جامعه را پیش‌بینی کرده بودند

اردشیر امیر‌ارجمند در گفت‌و‌گو با روزنامه «کلمه»: اقتدارگرایان امروز بر سر انحصار قدرت مطلقه به اختلاف رسیده‌اند

مشاور میرحسین موسوی گفت: کسانی که دو سال پیش با کمک یکدیگر کودتای انتخاباتی کردند امروز بر سر انحصار قدرت مطلقه و غیر پاسخگو به اختلاف رسیده اند.
دکتر اردشیر امیرارجمند در گفت و گو با روزنامه «کلمه» افزود: مقامات عالی کشور هشدارهای جدی و خیرخواهانه رهبران جنبش سبز و دیگر دلسوزان را نشنیدند و آنها را فتنه گر نامیدند.
وی تنها گناه رهبران جنبش سبز را این عنوان کرد که وضعیت امروز جامعه را به خوبی پیش بینی کرده بودند.
وی به رفتارهای رئیس دولت در دوسال اخیر اشاره کرد و گفت : دو سال پیش وقتی آقای احمدی نژاد با اتکای به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و برخورداری از حمایت های غیر قانونی مقاماتی که وظیفه آنها تضمین حاکمیت قانون است و پشتیبانی بی دریغ برخی مداحان حرمت شکن قدرت را غصب کردند و مردم را خس و خاشاک نامیدند ، همه ی این رفتارها را مباح و لازم به حفظ نظام می دانست، حالا چه شده است که گلایه می کند؟
امیرارجمند وضعیت اسفبار کشور را نتیجه قانون شکنی بلکه قانون ستیزی مستمر حاکمان عنوان کرد و گفت : آنها به این رفتارهای خود افتخار می کنند و آن را نشان از اقتدار خود می دانند.
به گفته این استاد ممتاز حقوق دانشگاههای تهران، وقتی طرق دموکراتیک و حاکمیت قانون کنار گذاشته شود، فرآیند حذف رقیب به هر طریق و هر قیمت حد و مرزی نخواهد داشت. هر روز یک نفر و یک جریان خائن و فتنه گر می شود.
وی افزود: در کشوری که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی از اطلاعات سر و محرمانه در جهت منافع گروهی خود و جنگ قدرت استفاده می کنند، امنیت ملی بی معنا می شود.
وی تاکید دارد که نیروهای امنیتی به جای پرداختن به کار اصلی خود، مسئول گذاشتن شنود و جمع کردن مدارک علیه یکدیگرند، معلوم است در چنین شرایطی باید وفادارترین نیروهای سیاسی و افراد به مردم و کشور در زندان ها به عنوان فتنه گر و اقدام علیه امنیت ملی تحت شکنجه باشند.
امیرارجمند این سوال را مطرح می کند که مگر آقای کروبی و موسوی چه گفتند و چه می خواستند که فتنه گر نامیده شدند؟
وی سپس با پاسخ به این سوال گفت: آنها گفتند که دولت آمار دروغ می دهد. منابع کشور بدون حساب و کتاب و بدون برنامه و نظارت خرج می شود. اقتصاد صدقه ای راه انداخته اند تا رای جمع کنند. مردم برای معاش خود با مشکل موجه هستند. از اسلام استفاده ابزاری می شود. اخلاق در سیاست و مذهب کنار گذاشته شده است. خرافات جانشین ارزشهای واقعی اسلام شده است. از اسلام، دین و امام زمان برای قدرت شخصی خود سوء استفاده نکنید. سپاه و بسیج باید فراجناحی بماند و نباید به مانند حزب سیاسی عمل کند. نباید وارد عرصه اقتصادی شود و نباید مردم را سرکوب کند. آنها از حاکمان می خواستند به مردم اعتماد کنند و خود را اصلاح کنند چون می دانستند آنها راست می گویند و جرات اصلاح خود و امور کشور را نداشتند، لجاجت کردند و آنها را زندانی کردند.




نماینده یزد: توجه به وضعیت حقوقی، ایمنی، معیشتی و سلامت کارگران یزد ضروری ست

با حضور مهندس اولیا و دکتر تابش نمایندگان مردم یزد و اردکان در مجلس شورای اسلامی، تولید تیرآهن در کارخانه فولاد یزد آغاز شد.
به گزارش آفتاب، مهندس احرامیان مدیرعامل فولاد یزد در این بازدید با تشریح سرمایه‌گذاری‌های انجام شده در این کارخانه و توفیقاتی که در خصوص تولید شمش و مقاطع فولادی داشته‌اند، بخش خصوصی یزد را توانمند توصیف نمود و خواستار حل مشکل نقدینگی واحدهای صنعتی، جبران مابه‌التفاوت هزینه‌ها بواسطه هدفمندسازی یارانه‌ها و کاهش سود بانکی تسهیلات اعطایی به واحدهای تولیدی شد.
علی اکبر اولیا نیز با تقدیر از تولیدکنندگان و صنعت‌گران خواست بسته های حمایتی از واحدهای تولیدی را به مرحله اجرا درآورند تا تولید کارخانجات استان با وقفه روبرو نشود.
نماینده مردم اردکان با اشاره به برنامه‌ریزی استان یزد برای دستیابی به تولید ۶ میلیون تنی فولاد، بر فراهم نمودن امکانات و بستر لازم جهت دستیابی به ظرفیت کامل استان به میزان ۱۴ میلیون تن تاکید نمود.
محمدرضا تابش در حاشیه بازدید از کارخانه فولاد یزد براورد ذخایر سنگ آهن در استان یزد را ۲۲ میلیون تن ذکر کرد که با در نظر گرفتن خلوص ۶۰ درصدی، می‌بایست در استان به میزان ۱۳ تا ۱۴ میلیون تن فولاد تولید گردد.
وی عنوان کرد: در حال حاضر برنامه ریزی برای تولید ۶ میلیون تن فولاد انجام شده که بخشی از آن به مرحله اجرا رسیده و ان‌شاءالله در آینده و با فراهم شدن امکانات و بستر لازم رسیدن به کل ظرفیت تولید مهیا گردد.
محمدرضا تابش افزود: با توجه به ذخایر مناسب سنگ آهن در استان یزد، هزینه انتقال آب به استان جهت تولید فولاد، یک سوم برابر هزینه انتقال سنگ آهن، برای تولید فولاد به خارج از استان است. با این حساب ضرورت دارد دولت با حمایت از بخش خصوصی متخصص و عامل به کار در استان و فراهم کردن زیرساخت‌های لازم خصوصا تامین آب مورد نیاز رسیدن به ظرفیت کامل تولید فولاد استان را تسریع بخشد.
رئیس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس همچنین رعایت کامل ضوابط زیست محیطی توسط واحدهای تولیدی فولاد در استان را خواستار شد و اضافه نمود: وضعیت حقوقی، تغذیه، سلامت و ایمنی کارگران زحمتکش استان با وجود سخت و زیان‌آور بودن این شغل باید مورد توجه جدی مسئولان و صاحبان صنایع قرار گیرد و هرگونه مسامحه‌ای در این امر پذیرفتنی نیست.
نایب رئیس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی مجلس با توجه به اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی، توجه دولت به امر تولید و اجرایی شدن بسته‌‌های حمایتی از صنعتگران را مورد تاکید قرار داد.
محمدرضا تابش که شهرستان حوزه انتخابیه وی با تصویب هیأت دولت و مجلس بعنوان “منطقه ویژه اقتصادی فولاد” مشخص گردیده، با اشاره به این موضوع که بخش قابل توجهی از فولاد کشور در استان یزد تولید می‌گردد، از نبود عضوی از این استان در ستاد برنامه‌ریزی فولاد کشور انتقاد کرد و از مسئولان امر خواست تا به این موضوع توجه نموده و این خلا را برطرف نمایند.



اعتراض فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران به وضع موجود و ادامه حصر راهبران جنبش سبز

همزمان با برگزاری تجمعی اعتراضی در دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)، در دانشگاه مازندران نیز جمعی از دانشجویان و فعالان دانشجویی آن دانشگاه، اقدام به پخش اعلامیه ای تک برگی جهت اعتراض به وضع موجود و ادامه حصر راهبران جنبش سبز نمودند.
لازم به ذکر است روز سه شنبه ششم اردیبهشت ماه، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، تجمع گسترده ای در اعتراض به وضعیت صنفی خود داشتند.
به گزارش دانشجو نیوز، در اعلامیۀ دانشجویان دانشگاه مازندران آمده است: “همانطور که مطلعیم ششم اردیبهشت صحن دانشگاه امیر کبیر صحنه ی اعتراض جمع کثیری از دانشجویان خواهد بود، فعالین دانشجویی مازندران ضمن حمایت از این دانشجویان اعلام می دارد به زودی ما نیز فریاد اعتراض های صنفی و سیاسی و فرهنگی خود را به گوش ایرانیان خواهیم رساند.”
چندی پیش ویراست دوم مانیفست جنبش سبز بصورت وسیع در دانشگاه مازندران پخش گردیده بود، اما به گزارش منابع دانشجویی اینبار علاوه بر خیابان ها، کلاس های درس و سالن های مطالعه پردیس دانشگاه، در خوابگاه های دختران و پسران نیز این اعلامیه بصورت وسیع پخش گردید.
فعالین دانشگاه مازندران در این اعلامیه مواضع خود را در قبال جنبش سبز نیز بیان نمودند که در بخشی از آن آمده است:”جنبش دانشجویی مازندران, جنبش سبز را تنها جنبش کلان دموکراسی خواهی در ایران دانسته وضمن محفوظ نگاه داشتن حق خود برای نقد تمامی جریانها و گروه های سیاسی، اعلام می دارد تمامی توان و نیروهایش را در راستای حمایت و مساعدت این جنبش فراگیر اجتماعی و سیاسی به کار خواهد بست. همچنین حصر و بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز را قویا محکوم نموده و معتقد است این عمل غیر قانونی سودی عاید حکومت نکرده و تنها بر محبوبیت این رهبران خواهد افزود بطوریکه بزودی اثرات آن را به نظاره خواهیم نشست.”
در انتهای این بیانیۀ تحلیلی آمده است “…فعالین دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر نهاد دانشگاه قرار داده اند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمی ورزند، هشدار می دهند با توجه به هزینه هایی که علی الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوب ها را نداشته و پاسخ در خور به آن خواهند داد.”
لازم به ذکر است تجمع دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در اعتراض به مشکلات صنفی و رفاهی، روز سه شنبه ششم اردیبهشت ماه با حضور گسترده دانشجویان برگزار شد.
به گزارش دانشجونیوز، شورای صنفی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر از مدتی قبل درخواست صدور مجوز برای برگزاری این تجمع را به مسئولین دانشگاه ارائه کرده بود. از آن جا که مسئولین دانشگاه ظرف مدت چهار روز پاسخ مثبت یا منفی به این درخواست ارائه نکردند، بر اساس آیین نامه فعالیت تشکل های دانشجویی، مجوز قانونی قلمداد شده و برگزاری تجمع بلامانع می باشد.
محور اصلی تجمع سه شنبه، بنا بر برنامه اعلام شده، اعتراض به وضعیت اسفناک غذای سلف دانشگاه، اعتراض به وضعیت نامناسب خوابگاه ها و افزایش ناگهانی هزینه خوابگاه های دانشجویی بود.





یادداشتی از فاطمه ملکی، همسر نوری‌زاد

محمد نوری‌زاد در چهلمین روز اعتصاب غذا


Kaleme Newsفاطمه ملکی، همسر محمد نوری‌زاد جهادگر و مستندسازی که جرم انتشار انتقادات دلسوزانه‌اش از رهبری در زندان است، در یادداشتی اعلام کرد که نوری‌زاد، چهل روز است که در اعتصاب غذا به سر می‌برد و قصد دارد تا رسیدن به حقوق خود به این کار ادامه دهد.
در این یادداشت که در قالب نامه‌ای خطاب به آقای نوری‌زاد نوشته و در وب‌سایت شخصی نوری‌زاد منتشر شده، خانم ملکی خبر داد که محمد نوری‌زاد علاوه بر اعتصاب و خودداری از خوردن غذا، تا قبل از برآورده شدن خواسته‌های قانونی‌اش، حاضر به ملاقات هم نیست.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
به نام خدا
هر پدری دوست دارد وقتی از سفر برمیگردد، دست خالی نباشد. ولی پدری که در سفر زندان است، چه تحفه ای می تواند بیاورد؟ و در زندان چه چیزی میتواند تهیه کند؟ ولی تو بعد از چهار ماه ممنوع الملاقات بودن، زمانیکه در بند ۳۵۰ بودی، بعد از یکی دو ملاقات، دست خالی بودن را تاب نیاوردی و تحفه ای را نه تنها برای خانواده ات که برای همه عرضه کردی.
زمانیکه دکمه های روپوش آبی زندان را گشودی، و زیرپوش نقاشی شده ی خود را به همه ی ما نشان دادی، همه سرتاپا پر از شادی شدیم. همه ی خانواده هایی که آنجا حضور داشتند متاثر شدند ، نوشته بودی: “همه ی شما را یک عالمه دوست دارم” و این شد که دیگر در ملاقاتهای کابینی برای دیدن این سوغاتیها صف می کشیدیم.
مدت کوتاهی در بند ۳۵۰ بودی و به مرخصی آمدی. برادران آزادیت را تاب نیاوردند و اواخر تابستان تو را بازگرداندند. این بار، نه به بند ۳۵۰؛ که به قرنطینه درکنار آقای تاجزاده. در مدت یک ماه که حق ملاقات نداشتیم و با شروع ملاقاتهای کابینی هفتگی، آن هم در روزهای غیرمعمول خانواده های زندانیان سیاسی، من و خانم محتشمی پور و خانواده هایمان ، مشتری پروپاقرص کارهای هنری تو بودیم. گاهی تکه چوبی که آیه ای یا شعری را با خط زیبا بر رویش نوشته بودی نشانمان می دادی. گاهی تابلویی پر از گلهای رنگی حیاط اوین را .
در یکی از همین ملاقاتهای کابینی، دست در زیر لباست بردی و یک حباب سفید رنگ را نشانمان دادی که در شعاعهای این حباب دایره ای شکل، شعری از حافظ را با قلم سیاه و خطی خوش نوشته بودی.
حال بیش از ۱۶ ماه است که در زندان به سر می بری و نزدیک به چهل روز است که در اعتراض به عدم توجه به خواسته های قانونی ات مجدداً دست به اعتصاب زده ای و از خوردن غذا خودداری می کنی و حاضر به ملاقات نیستی. و تا رسیدن به حق خود به این روند ادامه خواهی داد. من هم با تو همراهی می کنم و هیچ در خواستی مبنی بر داشتن ملاقات و تماس تلفنی نخواهم داشت.
ولی در مورد اعتصاب غذا با تو سخت مخالفم؛ به خصوص با شرایط سست شدن دندانها و بیماری پوستی و سنگ کلیه ات. این قضیه همه ی خانواده را به شدت نگران کرده است و نمی دانیم تا کی هم ادامه خواهد داشت. به هر حال ما همگی آزادی تو و سایر زندانیان بی گناه را به انتظار نشسته ایم. و آزادی، حداقل پاسخ نامردمیهاییست که در این مدت صورت گرفته است.
حباب شیشه ای خطاطی شده با شعر حافظ آن روز تو ، زبان حال امروز ماست:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
فاطمه ملکی
۶/اردیبهشت/۱۳۹۰



حجت نظری
حکومت فعلی سوریه، در زمره حکومت‌هایی برشمرده می‌شود که نام جمهوری بر خود نهاده اما در باطن، به شیوه‌ای کاملن غیر دموکراتیک اداره می‌شوند. حکومتی که برآمده از یک کودتای نظامی‌ست و سال‌هاست تحت سلطه یک حزب و یک خانواده اداره می‌شود. در این حکومت پس از فوت پدر(حافظ اسد)، فرزندش بشار به شیوه‌ای غیردموکراتیک زمام امور را به دست گرفت. انتخابات ریاست جمهوری در سوریه بیشتر به یک بازی بچه‌گانه شباهت دارد تاهر چیز دیگر. در این پروسه، حزب بعث(حزب حاکم) که سالهاست به هر نحو ممکن، بیشترین کرسی را در مجلس در اختیار دارد، یک نفر را به مجلس پیشنهاد کرده و مجلس نیز آن یک نفر را در معرض آرای مردم قرار می‌دهد! مردم تنها می‌توانند به وی آری یا خیر بگویند! حافظ اسد سالها با همین شیوه رییس جمهور سوریه بود و فرزندش بشار نیز به همین روش جانشین اوست. در این کشور، حدود 50 سال است که حالت فوق‌العاده امنیتی جریان دارد و جو حاکم بر جامعه، جوی مبتنی بر ایجاد ترس و وحشت، توام با سرکوب و بسته نگاه داشتن فضای گفت‌مان سیاسی بوده است. موارد پیش‌گفته و ناگفته‌هایی از این دست، زمینه بروز و ظهور قیام مردمی در شهرهای لاذقیه، درعا و دوما را بوجود آورد. مردم سوریه نیز هم‌چون آزادی‌خواهان سایر کشورها، برای رسیدن به دالانی هرچند کوچک، برای حق تنفس سیاسی و البته برخی نیز به‌جهت حصول وضع معیشتی بهتر، خیابان را عرصه اعتراض یافتند. حکام سوریه نیز مانند دیگر مستبدین، پاسخی جز گلوله برای مردم خویش نداشتند. بیش از یک‌صد کشته و صدها زخمی، تاوان حق خواهی ملتی مسلمان بود و حکومتی که بعضن خود را مذهبی معرفی کرده، برای دست‌یابی به مطلوب، از حمله به مسجد نیز دریغ نکرد! حتی چنین حکومتی، در مواجهه با گسترش اعتراضات، از نخست وزیر خود گذر می‌کند، فضای سیاسی کشور را تا حدی قابل پذیرش آزاد می‌گذارد، وعده اصلاحات سیاسی و اقتصادی می‌دهد و با ملت خود، با احترام سخن می‌گوید! بشار اسد علی‌رغم عدم مشروعیت منصبی که بر آن سوار است، با مردم خویش از در دوستی وارد شد و این جمله، یکی از یادگارهای ماندگار وی و درسی برای سایر حکام است در تقابل با مردم خویش؛ «بدون اصلاحات سیاسی، امر حکومت امری مهلک است» و با عذرخواهی از ملت، درایت و کیاست خود را به اثبات رسانید. اما متاسفانه برخی حکومت‌ها، اعتراضات مردم خویش را چنان سرکوب می‌کنند که گویی عده‌ای در عصر حجر، بر دشمنان خونی خود می‌تازند! معمر قذافي، ديكتاتور ديوانه ليبي را مي‌توان بارزترين نمونه اين نوع خشونت نام برد. جلادي كه براي سركوب مردم معترض، در استفاده از تانك و هواپيما نيز مضايقه نكرده و نمي‌كند!
سوريه، مهم‌ترين و استراتژيك‌ترين متحد جمهوري اسلامي ايران، مانند بسياري از كشورهاي منطقه، از تحولات دامن‌گير ديكتاتورها دور نمانده است. بررسي اوضاع سوريه، به جهاتي، از اهميتي فراتر، نسبت به ساير كشورها برخوردار است. سوريه از سويي،‌ هم‌مرز با اسراييل، از سويي هم‌مرز با لبنان، از سويي هم‌مرز با تركيه و از ديگر سو، با عراق هم‌مرز است. موضع خاص ايران نسبت به تك‌تك كشورهاي مذكور انكار ناپذير و بسيار پراهميت است. از جنبه ديگر، در شرايط فعلي، با توجه به تحريم‌هاي صورت گرفته عليه جمهوري‌اسلامي‌ايران، سوريه مي‌تواند مفري براي تبادلات تجاري ايران محسوب شود. چه از راه دريا و استفاده از بنادر، چه از زمين و چه از هوا، موقعيت سوريه براي ايران بي‌اندازه استراتژیك و غيرقابل گذشت است. روابط خاص مالی دولت و برخی مسوولین ایرانی با سوریه را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. اوضاع داخلي و خارجي اين دو متحد، آن‌قدر براي يكديگر پراهميت است كه هيچ‌يك از طرفين، نمي‌توانند نسبت به ديگري بي‌تفاوت باشد.
در كنار اهميت شرايط و اتفاقات براي دولت‌ها، اهمیت اوضاع برای دو ملت نیز محسوس است. در طول سال، بیش از 1میلیون ایرانی، برای زیارت یا سیاحت به سوریه سفر می‌کنند. شیعیان سوری نیز بعضن به زیارت حرم مطهر رضوی در مشهد مشرف می‌شوند. شمار قابل توجهی از اتباع ایرانی نیز در سوریه مشغول به تجارت یا ساکن هستند. همه پیش‌گفته‌ها، اهمیت موضوع برای دو دولت و دو ملت را می‌رساند. علی‌رغم مانور تبلیغاتی گسترده دولت ایران حول تحولات منطقه، خصوصن کشورهایی هم‌چون یمن و بحرین، غیر از رسانه‌های بین‌المللی(العالم و press tv)، هیچ‌یک از رسانه‌های داخلی دولتی، پیرامون اتفاقات اخیر سوریه خبر یا تحلیلی منتشر نساختند! این مهم، حتی به اندازه انعکاس اخبار در رسانه‌های دولتی سوریه نیز در مطبوعات، رادیو و تلویزیون دولتی ایران سهم نداشت! البته جسته و گریخته، اخباری مبنی بر دخالت و فتنه غرب عنوان داشتند اما، هرگز به اصل موضوع اشاره نشد. گویی حکایت بخشیدن شاه و نبخشیدن وزیر است! نیروهای امنیتی سوریه، تحصن معترضان غیرمسلح در مسجد العمرای شهر درعا را به خاک و خون کشیدند. حرمت مسجد را شکستند و تعدادی از مسلمانان معترض را از پای درآوردند. با نهایت تاسف، صدا و سیمای جمهوری‌اسلامی‌ایران که پیش‌تر، ماجرای قرآن سوزی را به آن وسعت پوشش داده بود، در قبال حمله به مسجد و کشتار عده‌ای مسلمان متحصن سکوت اختیار کرد!
در چرایی این رفتار ایران، گمانه‌هایی می‌توان عنوان نمود که شاید درست و شاید نادرست باشد. اما به‌جهت گشایش باب هم فکری، چند فرض قابل طرح است. نخست آنکه گویا غالب معترضین، از پیروان مذهب تشیع هستند که در مقابل دولتی سنی مذهب قیام کرده‌اند. دولتی که از نظر مذهبی، اکثریت مردم کشور را همراهی می‌کند. احتمال آن که ایران نخواهد از سوی یکی از مهمترین متحدانش به حمایت و تحریک شیعه علیه سنی متهم شود، احتمالی نزدیک به یقین است. ایران، در خصوص تحرکات مردم یمن و بحرین، از سوی حکام آن کشورها متهم به دخالت در امور داخلی کشورشان شده است و بی‌تردید، پرهیز از ایجاد تشنج مضاعف، می‌تواند تصمیمی منطقی از سوی مدیران دیپلماسی کشور باشد. در نگاهی دیگر، با توجه به تجربه سایر کشورها، ایران احتمالن چه از سوی حکومت و چه از سوی معترضین مورد هجمه واقع می‌شد. اتفاقی که در مصر و بحرین رخ داد. با حمایت ایران از تحرکات مردمی، نه تنها دولت‌های مورد اعتراض علیه ایران موضع گرفتند، که معترضین نیز هر یک به نوعی از چتر حمایتی ایران برائت جستند. این امر نیز می‌تواند بر تصمیم آمرین اثر گذار بوده باشد. سکوت کرده تا مغضوب دولت فعلی یا دولت آینده نشوند!
در فرضی دیگر، شاید بتوان سکوت ایران را سرشار از سردی، یاس و اضمحلال دانست. زیرا با توجه به حجم و سطح روابط دو کشور، ادعای پیشین ایران کمی خدشه‌دار می‌شود. دولت بارها درباره حوادث اخیر، از عنوان “بیداری اسلامی” استفاده کرده است. حال اگر سوریه نیز مشمول این بیداری اسلامی شود، تمام تایید و تمجید پیشین ایران از سوریه و حکومت بعث، زیر سوال خواهد رفت. دیگر توجیهی برای ارتباطات حسنه با کشور دوست و برادر، وجود نخواهد داشت! لذا باید تمهیدی برای افکار عمومی اندیشیده می‌شد. بی‌گمان، کوتاهی وقت و سرعت انتقال اطلاعات، می‌توانست معادلات دستگاه دیپلماسی و نهادهای تصمیم گیرنده را برهم زند. این بود که شاید سکوت را بر هر خرابی افزون‌تر ترجیح دادند! شاید. البته این تصمیم، به هر دلیلی اتخاذ شده باشد، هم‌چنان این سوال را می‌طلبد که چرا ایران در قبال چند کشور همسایه، موضعی متفاوت اتخاذ نمود؟!
محموداحمدی‌نژاد، در یک نشست مطبوعاتی در روزهای آغازین سال 1390، ضمن محکوم کردن دخالت دولت‌های غربی در اوضاع لیبی، ابراز داشت ایران از روز اول، برخورد با «مردم و انقلاب‌های مردمی» را محکوم کرده است. هم‌چنین، رفتار حکومت بحرین با مردم معترض را “زشت” قلمداد کرده و حکومت بحرین را به تعامل و گفت و گو با مردم خود فرا خواند. با کمال تعجب، در همان جلسه، در پاسخ به پرسش خبرنگاری مبنی بر نظر جمهوری‌اسلامی‌ایران نسبت به تحولات سوریه، این کشور را «دوست صمیمی» ایران خواند و گفت ایران در امور داخلی کشورها دخالت نمی‌کند! این تناقض‌گویی آشکار محمود‌احمدی‌نژاد، نشان از سردرگمی و کم حافظه‌گی در قبال بیان مواضع حکومت، در خصوص تحولات کشورهای عربی دارد. تناقضی که تنها راه حل آن اتخاذ سیاستی واحد و پرهیز از پنهان‌کاری در پیش‌گاه ملت است.



کارگران را فراموش نکنیم

image
کارگران را فراموش نکنیم
من فقط يك سودا در سر دارم.
سوداي وضوح و روشنايي، به نام بشريتي كه اين همه رنج برده است و
حق دارد كه خوشبخت شود.
اعتراض آتشين من،فرياد روح من است.(من متهم مي‌كنم/اميل زول)
کارگران را فراموش نکنیم



آوای وحش (۲)

image

در بخش نخست این گفتار از جویندگان طلا و به بیان بهتر دزدهای بی‌شرافتی سخن به میان آمد که گرچه به سودای گنج، کوتاه زمانی همداستان می‌شوند، به مجردی که اولین برق طلا به چشمشان خورد، آیین برادری از یاد برده و نمک خوردۀ نمکدان شکن می‌شوند و جان یکدیگر به ضرب گلوله می‌ستانند.
و این بود و هست داستان دزدان رأی که تقسیم غنائم و سهم دیگران دادن در قاموس‌شان نمی‌گنجد. اما اگر به چگونگی این هفت تیرکشی سیاسی نظر کنیم، آنچه روشن است این است که جمله سارقان با تمام وجود عدم مشروعیت و مقبولیت اجتماعی خود را دریافتند و از آن جا که بدون این سرمایه، کاری از پیش نخواهد رفت – حتی با در اختیار داشتن پول نفت و چند هزار بسیجی چاقوکش – به صرافت رخنه در دل‌های معترضین و همراه کردنشان با خویش افتادند. در پیشبرد این مهم، باند احمدی نژاد- مشایی زیرکانه‌تر عمل کردند و با طرح مکتب ایرانی، عکس گرفتن با منشور کورش و... سعی کردند که روی احساسات ملی مردم و انزجار عمومی از دستگاه دینی سرمایه گذاری کنند. رقیب ظاهرا اندکی دیر جنبید و شاید هم بتوان گفت که چاره‌ای نداشت.

در شرایطی که راست افراطی با تمام وجود در برابر دشمن مشترکشان (جنبش سبز) قد علم کرده و شانه به شانۀ دولت ِ حاکم پنجه به خون بی‌گناهان آغشته بودند، شکاف داخل اصول‌گرایان نه منطقی بود (از دیدگاه خودشان) و نه شدنی. از این رو لب به دندان گزیدند و تحملش کردند تا وقتی که اولا جنبش مخالفان به ظاهر تضعیف شده و ناکارآمد جلوه کرد و ثانیا رقیب وقاحت را در دست اندازی به درجه‌ای غیر قابل تحمل رساند. رئیس دولت ِ نامنتخب ِ انتصابی، به جای قدردانی دست ولی نعمتش را گاز گرفته، به جفتک پرانی مشغول شد. اینجا بود که درنگ را جایز ندانسته، به تعبیر بنیان گذار انقلاب اسلامی، توی دهنش زدند.
بعضی از تحلیل گران سیاسی، اعتماد به نفس احمدی‌نژاد در تکروی و پررویی بیش از اندازه را ناشی از باورش به پایگاه مردمی و آراء انتخاباتیش می‌دانند. حال آنکه هیچ کس بهتر از خود احمدی‌نژاد نمی‌داند که آرائی در کار نبوده و نیست؛ که اگر بود، به جای سرکوب و کشتار و تجاوز، تن به بازشماری آراء می‌دادند. آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ پس اعتماد به نفس احمدی‌نژاد از توهم داشتن پایگاه مردمی سرچشمه نمی‌گیرد؛ بلکه ریشه در آگاهی‌اش از ناتوانی رقیب دارد. رئیس جمهور منتصب به خوبی می‌داند که چه هزینۀ هنگفتی روی دست رقیب گذاشته و این امکان سرنگون کردنش را از طرف راست‌های تندرو به اندازۀ قابل توجهی کم کرده است. از طرف دیگر، احمدی‌نژاد که با توزیع رانت، از پول نقد گرفته تا دادن امتیازات گوناگون، بخش‌هایی از سپاه و بسیج را با خود همراه کرده، نمی‌خواهد بازی را در دور بعد به حریف واگذارد و این با روش تعامل رهبر با دولت‌ها در تعارض است. رهبر جمهوری اسلامی نشان داده که هیچ دولتی را بیش از دودوره در قدرت تحمل نمی‌کند، شاید به آن دلیل که از ریشه دواندن و گسترش قدرت بیش از اندازۀ یک گروه جلوگیری به عمل آورد و توازن داخلی بین نیروهای شریک در حاکمیت را حفظ کند. شواهد نشان می‌دهد که بخت در حال رو کردن به راست‌های میانه است؛ افرادی نظیر علی لاریجانی، باهنر، مطهری.
در این رقابت، هر کدام که بتواند بخشی از جنبش سبز را به سمت خود بکشد، شانس پیروزی خود را در انتخابات بعدی و همچنین در جلب اعتماد رهبری افزایش داده است. گروه احمدی نژاد-مشایی در این زمینه زود‌تر به خود جنبیده و اقداماتی را آغاز کرده است. در ماه‌های آینده باید منتظرحرکاتی در این راستا از راست‌های میانه بود. برای هر دو گروه، تعامل با موسوی و کروبی و هواداران جدی آن‌ها امری است محال. تعامل و چانه‌زنی با سکولار‌ها هم که به طریق اولی منتفی است. می‌ماند دو جریان که هر دو از بازمانده‌های اصلاح‌طلبان حکومتی هستند.
اولین گروهی که رقبای دست راستی می‌توانند روی امکان جذب آن‌ها و داخل کردنشان در بازی انتخابات حساب کنند، شخص محمد خاتمی و هواداران چشم و گوش بستۀ اوست. هرچقدر هم که دست راستی‌ها از خاتمی بدشان بیاید، این نکته را خوب می‌دانند که چیزی برای خاتمی مهم‌تر از حفظ اصل نظام نیست. خاتمی بار‌ها اثبات کرده که آنجا که پای مصالح عالی نظام در میان باشد، حاضر است هرچیزی را فدا کند. این‌‌ همان بذری است که هر دو گروه با پاشیدنش سعی در جلب این کبوتر عاشق نظام دارند.
گروه دوم حلقه لندن با محوریت مهاجرانی، کدیور، نگهدار و بهنود است. تفاوت این گروه با خاتمی و هوادارانش در این است که اولا در خارج فعالند و برای ادامه فعالیت و اقدام به تبلیغات گستردۀ انتخاباتی از محدودیت‌های گروه دیگر برخوردار نیستند. ثانیا، به واسطه تنوع نسبی طیف‌های تشکیل دهنده، توان تأثیرگذاری بر اقشار بیشتری را دارا هستند.
نگارنده حدس می‌زند که استدلال‌های این دو گروه برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات آینده حول دو محور به گردش در آید:
محور اول- مانور روی اصل اهمیت میانه روی و پرهیز از خشونت
محور دوم- نو سازی گفتمان قدیمی انتخاب بین بد و بد‌تر
بسط و تحلیل این دو گفتمان و نقش تخریبی آن‌ها در فروپاشی جنبش سبز را به آینده موکول می‌کنم تا با نزدیک شدن به انتخابات مجلس و روشن‌تر شدن چیدمان نیروهای در صحنه، بتوانم تحلیلی دقیق‌تر ارائه کنم.




احمدی‌نژاد آنکس که شما می‌پندارید نیست

احمدی نژاد را بزرگ نکنید! او بزرگ نیست که حتی بسیار هم کوچک است و به‌خاطر همین کوچکی هم به این پست در واقع منصوب شده، او خطر زیادی ندارد و نمی‌تواند هم داشته باشد، خطر از جانب عقلا می‌تواند به‌وجود آید نه از طرف لمپن‌ها.
در روزهای اخیر در مورد اختلافات رهبری و رئیس دولت تحلیل‌های زیادی شده و حرف و حدیث فراوان است؛ شاید در سه مورد تحلیل‌هایی شده که هرچند جنبه‌ای از واقعیت را در خود دارد ولی اساسا راه به خطا می‌برد. راه به خطا می‌برد زیرا شاید و احتمالا به این دلیل که نیروهای شرکت کننده در انقلاب ۵۷ و بعد از آن داخل شده در انقلاب و یا به عبارت بهتر نیرو‌هایی که بعد از انقلاب وارد عرصه سیاست اسلامی شده‌اند را بخوبی نمی‌شناسند. نمی‌شناسند چون با طبقات مختلف مردم آشنا نبوده و نیستند، شاید به این دلیل بسیار ساده که روشن‌فکران ما تنها خود را می‌بینند و در محیط‌هایی قرار می‌گیرند که به‌جز هم‌فکران خود را نمی‌بینند‌.
بیژن جزنی، از رهبران سازمان چریک‌های فدایی خلق گفته بود که باید به میان مردم و بویژه طبقه زحمتکش و کارگران رفت و با آنها کار کرد، همین امر باعث شد که تعدادی از طرفداران آن زمان آن سازمان به درون مردم رفتند.
شاید اگر این کار مدت بیشتری طول می‌کشید، وضعیت فداییان خلق به‌گونه دیگری می‌شد.
شاید امروز هم لازم است که بدرون مردم رفته با آنها ارتباط نزدیکتری بر قرار کرد، که اگر چنین شود این‌همه تحلیل‌های نصفه و نیمه را نخواهیم دید و دید روشن‌تری نسبت به واقعیت مردم ایران و تحولات اجتماعی و سیاسی موجود، پیدا خواهیم کرد.
کسی احمدی‌نژاد را با رضا شاه مقایسه کرد و البته به این نتیجه رسید که امروز با دوران قاجار فرق دارد!!!
کسی آزادی انتخابات را آنچنان مورد نظر قرار داد که شاید حتی بتوان گفت که نظر ایشان را باید اول در آمریکا پیاده کرد، چون با ارزیابی ایشان و آنچه که ایشان در جملات بسیار طولانی و گاهی بسیار غیر لازم، از آزادی انتخابات بر شمرده‌اند، ایران امروز که هیچ، حتی آمریکا هم باید در زمان طولانی بسوی آن رهسپار شود؛ و کسی هم احمدی‌نژاد را انسانی بسیار با هوش دانسته و بر ضعف عدم حمایت از یاران در دولت‌های گذشته تاکید کرده و حمایت احمدی‌نژاد از یارانش را نشانه هوشمندی او در شناخت واقعیت موجود بر شمرده است.
تحلیل‌های این‌چنینی در جامعه با این واکنش روبرو می‌شود که یک کارگر ساختمانی گفت: سواد، فهم نمی‌آورد‌.
 به‌ همین دلیل یاد جزنی کردم که مسئله رفتن به میان مردم را جدی گرفته بود، چون باعث شناخت دوطرف از یک‌دیگر می‌شود، مردم به معنی عام کلمه با جامعه روشنفکری چندان ارتباط ندارند و جامعه روشنفکری هم (اگر این اصطلاح درست باشد) با مردم ارتباط چندانی ندارد و شناخت هر دو طرف از هم بسیار ضعیف است.
 مسئله این‌است که روحانیت شیعه مانند [بخشی از] تجار بازار گروهی خاص از مردم، که به لمپن هم شهره هستند، را در گرد خود جمع می‌کنند تا برخی مسایل‌شان را از طریق آنان حل و فصل کنند.
 این گروه که به لات هم مشهورند در بین خود مسائلی دارند که به آن مرام می‌گویند، مرام یعنی نوع خاصی از فرهنگ که در ایران دوران‌های گذشته، عیاران که با فلسفه هم آشنا بودند، آن‌را بعنوان اصول و قانون حاکم بر جوامعشان تدوین کرده بودند.
این اصول در ایران به رسم جوان‌مردی هم مشهور بود و رسم جاهلان هم گفته می‌شد. همه آنها در کردار احمدی‌نژاد به‌خوبی دیده می‌شود.
حمایت از رفیق، یکی از این اصول است و دوستی که گفت این بسیار هوشمندانه است، شناخت درستی از رسم رفاقت در این گروه ندارد، همه افراد لات رسم رفاقت را بجا می‌آورند، یا به دلیل اینکه بدون این رسم ها تنها خواهند ماند که موجب بدبختی است و یا به دلیل اینکه کور کورانه از بعضی رسوم پیروی می‌کنند.
حمایت احمدی‌نژاد از وزرای‌اش هم از اینجا ناشی می‌شود و نه بخاطر هوش او، همه این‌گونه افراد در پی کسب ثروت برای خود هستند که در چند ماهه اخیر بسیاری از آنها رسوا هم شده‌اند.
این‌که بعضی از آنان دارای مدارک دانشگاهی هم هستند دلیل این نیست که لمپن نیستند بلکه فقط نشان می‌دهد که مدرک در ایران کیلویی شده و هرکس می‌تواند هر مدرکی را بگیرد، بسیجیان بهترین نمونه این امر هستند.
احمدی‌نژاد رقیب رهبری نیست و رضا شاه هم نیست و هیچ چیز دیگر هم نیست، او را آوردند تا بهره‌برداری کنند که کردند، او هم چون لمپن است؛ می‌کوشد تا بهره‌ای بگیرد و همه دوستانش هم با او همراه هستند. حال اگر مشکلاتی پیش بیاید که آمده او قهر می‌کند چون همه لمپن‌ها در چنین مواقعی فقط می‌توانند قهر کنند و می‌کنند، این هم یک رسم جاهلی است:‌ «آخه واسه جاهل افت داره که ببینه رفیقشو بیرون می‌کنن»
تظاهر این سخن به‌هر شکلی که باشد، معنایش همین است، او در پی کسب همه قدرت نیست، چون به‌دردش نمی‌خورد، لمپن ها فقط زیر سایه حمایت یک نیرو می‌توانند کار کنند و به‌طور مستقل هیچ کاری از آنان ساخته نیست.
احمدی‌نژاد همان‌قدر از بودن بدون رهبری می‌ترسد که از آشکار شدن بیسوادی‌اش، اینکه دائم می‌گوید من ۲۴ میلیون رای آوردم هم نشانه ترس اوست، او خودش را پشت همه چیز پنهان می‌کند، پشت  «من یک معلم هستم» ؛ «من رئیس جمهور هستم» و بیش از همه پشت رهبر ایران.
اختلافات ایجاد شده در واقع ترمز کردن دیوانه ایست که افسار بریده می‌رود، همین و بس.
این گونه افراد بسیار هم دروغ‌گو و به خیال خودشان «زرنگ هستند»؛ آنها ریا کاری را زرنگی می‌دانند و هرچند که همواره این ریا کاری ها افشا می‌شود، آنها باز هم ریا می‌ورزند، چون کار دیگری نمی‌دانند.
احمدی نژاد را بزرگ نکنید! او بزرگ نیست که حتی بسیار هم کوچک است و به‌خاطر همین کوچکی هم به این پست در واقع منصوب شده، او خطر زیادی ندارد و نمی‌تواند هم داشته باشد، خطر از جانب عقلا می‌تواند به‌وجود آید نه از طرف لمپن‌ها.
ترس یکی از ویژگی‌های لمپنیسم است، آنها می‌ترسند و این چیزی است که امروز به‌صورت تهدید‌های مجلس به استیضاح و یا خط و نشان کشیدن‌ها از این طرف و آن طرف دیده می‌شود، دارند او را می ترسانند که چنین و چنان خواهند  کرد و او هم می‌داند و دارد می‌گوید که من نمی‌ترسم ولی واقعا می‌ترسد و سرانجام هم بر خواهد گشت، رسوا شده و منکوب.



پرده آخر

image

نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی از درون است.
رکن اصلی نظام یعنی ولایت فقیه قدرت جمع کردن افراد درون سیستم را ندارد. هر کسی ساز خود را می‌زند.
در این مقطع باید منتظر طوفان‌های غیر منتظره سیاسی بود.
هنگامی که ولی فقیه برای جزیی‌ترین مسائل مجبور به استفاده از حکم حکومتی است باید پنداشت که صدای ریزش عدم مشروعیت رکن رکین نظام به دروازهای بیت رسیده است اختلاف و تشتت به اوج رسیده است و باز بایست در آینده ریزش دیگری را در انتظار بود.
داستان جمهوری اسلامی در تاریخ ایران،قصه ای کوتاه و دردناک خواهد بود.
داستان در حال اتمام است. تاریخ به نظاره بازیگران نشسته تا پرده آخرین را بنگارد.






دانشجویان امیرکبیر در برابر محدودیت‌ها کوتاه نیامدند

به دنبال درخواست صدور مجوز برای برگزاری تجمع از سوی شورای صنفی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و عدم پاسخ به موقع مسوولین دانشگاه، بر اساس آیین نامه فعالیت تشکل های دانشجویی، این گروه راه‌پیمایی اعتراضی و قانونی خود را امروز ترتیب داد.
به گزارش دانشجو نیوز، دانشجویان به «وضعیت اسفناک غذای سلف دانشگاه» و «وضعیت نامناسب خوابگاه‌ها» و «افزایش ناگهانی هزینه خوابگاه های دانشجویی» اعتراض کردند.
بر اساس همین گزارش، در ساعات اولیه صبح امروز تعدادی از دانشجویان به دانشگاه ممنوع الورود شدند. همچنین نیروهای انتظامات و حراست با گشت زنی در سطح دانشگاه و تهدید دانشجویان تلاش کردند مانع برپایی این راهپیمایی شوند. نیروهای امنیتی نیز در خارج از دانشگاه حضور داشتند.
دانشجویان حاضر در شعارها و پلاکاردهای خود خواستار استعفای دکتر آرزو (معاون دانشجویی)، لغو افزایش هزینه‌ی اسکان در خوابگاه و ایجاد تغییرات اساسی در وضعیت سلف سرویس دانشگاه بودند. در ادامه تجمع، دانشجویان با چیدن سینی‌های غذای روی زمین، دست به اعتصاب غذا زدند. گفتنی است با وجود درخواست دانشجویان در حین تجمع، هیچ یک از مسئولین دانشگاه حاضر به پاسخگویی به آنان نشد.
پس از اعتصاب غذا، دانشجویان به سمت دفتر معاونت دانشجویی دانشگاه حرکت و با تجمع مقابل این دفتر، مجددا خواسته های اصلی خود را اعلام کردند. تجمع دانشجویان در نهایت در ساعت ۱۳:۳۰ پایان یافت.




تجمع گسترده دانشجویان دانشگاه امیر کبیر تهران / گزارش تصویری

دانشجونیوز: تجمع دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در اعتراض به مشکلات صنفی و رفاهی،دیروز 6 اردیبهشت ماه با حضور صدها تن از دانشجویان برگزار شد.

اخبار مرتبط:




از تمامیت ارضی ایران بد دفاع نکنیم

مهرداد خاموش
ناآرامی‌های هفته اخیر در خوزستان و تعداد بالای کشته و زخمی نه فقط دل هر ایرانی‌ای را به درد می‌آورد که نفس‌ها را نیز در سینه حبس می‌کند. احساس اینکه فاجعه‌ای در راه است. در عین حال شتاب برای موضع‌گیری در مورد این وقایع ناگهانی می‌تواند حداقل به اندازه خود این وقایع نگران کننده باشد. در این نوشته به نقد یکی از این ارزیابی‌های شتابزده خواهم پرداخت. نکته آنکه این ارزیابی‌ توسط کسی نگاشته شده است که همچون خودِ من هم به تمامیت ارضی کشور دلبسته‌است و هم به حقوق بشر پایبند.
ماجرا از این قرار است که پس از ناآرامی‌های اخیر شبکه العربیه مصاحبه‌ای را با دختری که او مدعی بود اهوازی است و همانند تروریست‌های القاعده چهره خود را پوشانده و پرچم بعثی را به دیوار آویخته بود پخش کرد که از سرکوب بسیار گسترده مردم عرب در روز خشم خبر می داد. و همین امر کافی بود تا آقای نجات بهرامی در نوشته‌ای با عنوان "تمامیت ارضی یا حقوق بشر؟" ناآرامی‌های خوزستان را صراحتا "تجزیه طلبی" خطاب کند. این تمام جستجو و پژوهشی بوده‌است که نویسنده مقاله برای سر در آوردن از ماهیت، چرایی و خاستگاه درگیری‌های اخیر در خوزستان انجام داده‌است و به لطف آن، رهنمودها و داوری‌های بسیار سختی را که در ادامه نوشته به بخشی از آنها خواهم پرداخت ارائه داده‌است.
ما در جامعه ای به سر می‌بریم که هیچکس به درستی نمی تواند ادعا کند صد سال تاریخ معاصر، بافت شهری و عشیره ای آن را به چه ترکیبی در آورده است. در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که استبداد سیاسی باعث شده و می شود که مطالبات معمول زندگی همه شهروندان ناشناخته و بی‌پاسخ‌ بماند. آیا در یک‌چنین جامعه‌ای می‌توان هر کس را که به خیابان آمد و اعتراض کرد، فقط به صِرف اینکه عده‌ای داخلی و خارجی می‌خواهند از آب گل‌آلود بهانه‌ای برای سرکوب بیشتر بگیرند، تجزیه‌طلب خواند و شتابزده وارد بازی‌ای به این حساسیت شد؟
من ادعای شناخت بیشتر از نویسنده مذکور در مورد این وقایع ندارم. اما یک چیز را می‌دانم و آن اینکه قبل از نوشتن و داوری کردن باید شناخت خیلی بیشتری در مورد هر واقعه‌ای داشته باشم. برای روشن کردن حرفم به یک نمونه از آنچه شناخت از وقایع می‌نامم اشاره می‌کنم:
تابستان 88 تنها برای ایران گرمای خونباری نداشت، فرسنگ‌ها دور از تهران، در کنج شمال غربی سرزمین چین، ایالت "سین جی یانگ" (ترکستان شرقی) زمینی برای کشتار ایغورها شد. با هم بخشی از سفرنامه‌ای را که یک استاد دانشگاه -تورج اتابکی- از این وقایع منتشر کرد بخوانیم: "ارتباط تلفنی با جهان خارج یکسره قطع شد. پاره ای از محلات شهرهای بزرگ چون ارومچی و کاشغر بیشتر به هیات پادگان‌های نظامی درآمدند. در گذرگاه‌های پر رفت و آمد شهر، روزنامه‌های دیواری عکس ده‌ها اویغور را نشان می‌دادند که دولت زنده یا مرده‌شان را می خواست. در کاشغر اتوموبیل‌های مراکز امنیتی با نصب بلندگوهایی بر سقف در مراکز پر جمعیت شهر در تردد بودند که از کشف و سرکوب توطئه‌ای بزرگ خبر می دادند که از بیرون مرزهای کشور هدایت شده بود آن هم با هدف لطمه زدن به تمامیت ارضی و یگانگی ملی جمهوری خلق چین."
تورج اتابکی تاریخ درس می‌دهد ، او استاد "تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی" در دانشگاه تاریخ آمستردام است. با اینهمه او برای نظر دادن و داوری کردن به این دانش نیز اکتفا نکرده و فقط پس از حضور در محل و مشاهده عینی دست به این داوری‌ها زده‌است. چین از وضعیت آزادی بیان مطلوبی برخوردار نیست و چرخ آزادی بیان در آن اقلیم به کندی می‌چرخد. یک روشنفکر که می‌خواهد از اوضاع و احوال ترکستان سر درآورد ، یا روزنامه نگاری که در پی سر نخی برای یافتن چرایی خون‌پاشی معترضان است راه‌های چندانی برای ارضای کنجکاوی خود نخواهد داشت. چین، هلند نیست تا اگر فیلمسازی به قتل رسید، بشود به رودخانه جریان آزاد اطلاعات تن زد تا ژورنالیستی به عنوان مثال از ژوهانسبورگ همانقدر به عمق ماجرا نزدیک شود که هم قطار او در آمستردام به آن پای گذاشته است.
چین، اما چین است. سرزمین معماها، اوضاع پکن قدری بهتر است، اما استان‌های هفتاد و دو ملتی چون سین‌جی‌یانگ با سانسور شدیدی خبری مواجه هستند. آن‌ها که از سرکوب مسلمانان ایغور یکه خورده بودند، و قصد داشتند ته و توی له شدن معترضان را در آوردند چاره جز این ندیدند که شال و کلاه کنند و به سفری دور و دراز پای گذارند. خستگی بر تن هموار کنند تا قفلی از دروازه حقیقت بگشایند. برمه نیز چنین است ، شهریور 86 زمانی که راهبان به دستور شورای نظامی آن کشور در کف خیابان رنگ ردایشان از زعفران به سرخی گرایید، هیچ روایت درستی برای بازگویی نداشت مگر از جانب آنانی که پای در میانمار گذاشتند.
باری همیشه اینگونه مقالات می‌تواند کلاس درس بزرگی باشد. به‌ویژه این روزها، روزهایی که جنوب سرزمین ما، سرزمین نخل‌های سوزان، ناآرام بوده‌است. خوزستان دیار ناشناخته‌ای است. وقایع اتفاقیه در آن را می‌توان با خواندن تاریخ به خاطر آورد، اما جامعه‌شناسی آن همیشه مورد غفلت بوده‌است. خوزستان تنها نیست. بسیاری از استان‌های مرزی ما مردمانی ناشناخته دارند. چه کسی‌است که قبول کند مردمان این سرزمین‌ها فقط برای جدا شدن از کشور به خیابان می‌آیند یا اعتراض می‌کنند. آیا واقعا ما باور داریم که هیچ دلیل دیگری برای اعتراض در اقصی نقاط کشور ما وجود ندارد؟
نویسنده هیچ اطلاعاتی به ما نمی‌دهد که این گروه‌های تجزیه‌طلب چه مرامی دارند، به کدام بخش جغرافیایی اهواز وابسته‌اند، مذهب آن‌ها چیست، عربستان سعودی چگونه کمک‌های خود را به دست آن‌ها می‌رساند ، محبوبیت آنها در طبقه فرودست شهری است یا طبقه متوسط و یا هیچ کدام. متوسط درآمد در اهواز چقدر است، چه میزان بیکاری وجود دارد و چه تعدادی کارگاه و کارخانه در یکسال گذشته در آنجا تأسیس یا تعطیل شده‌اند. عشیره‌های معترض در اهواز کدام‌ها هستند. اصلا چرا معترض هستند. آیا علاقه‌مند به پیوستن به کشورهای عربی هستند؟ ده‌ها سوال از این دست که هیچ‌کدام مجال مطرح شدن نیافتند. چرا؟ به یک دلیل ساده و آن اینکه نویسنده مقاله "حقوق بشر یا تمامیت ارضی" خود هیچ اطلاعی در این مورد ندارد. هیچ کس ندارد. خانم عبادی هم که بر حسب وظیفه این خشونت‌ها را نکوهیده، ندارد. برای آنکه نمی شود کسی بداند در آن خطه چه می گذرد، مگر آن که شال و کلاه کند، به فرودگاه، راه آهن یا ترمینال برود. هزینه مالی کند و رنج سفر کشد تا برسد به اهواز. قبل از آن کمی زبان عربی بیاموزد یا رفیقی عرب زبان همراهش شود. در مورد اقتصاد و معیشت مردم آن مطالعه کرده‌باشد. در هرم اهواز قدم بردارد و کوچه به کوچه قدم زند. پرس و جو کند، شهر را نفس بکشد. مردمانش را. همان کار که تورج اتابکی در ترکستان شرقی کرد. او همزمان که تاریخ آن دیار را برای مخاطب می‌نویسد، از بافت شهر و باورهای شهری و دغدغه‌های اجتماعی نیز می‌گوید.
مباحث قومی در ایران احتیاج به شناخت تک‌تک موارد آن دارد. مشکل بتوان دو مورد مشابه پیدا کرد. این تعدد و تکثر را نمی‌توان با جملات کلی که حتی در همین کلیت‌شان نیز آنقدر تکرار شده‌اند که دیگر جذابیت هم ندارند بازتاب داد. جملاتی از این دست که " همانگونه که ملی گرایی افراطی و نفی زبان و فرهنگ و رسومات متفاوتی که در گوشه و کنار ایران وجود دارد، کاری ناشایست و توهین‌آمیز و عامل مهمی در جدایی‌طلبی به حساب می‌آید، به همان نسبت میدان دادن به تجزیه‌طلبانی که هیچ ابایی از جنگ داخلی و مسلحانه ندارند، عملی خلاف مصالح ملی و خیانت آمیز محسوب می‌شود". چرا جذابیت ندارد؟ اولا به این دلیل که برای من درکش دشوار است که چنین جمله‌ای چه کمکی به خواننده می‌کند تا فهمی حداقلی از اوضاع خوزستان و دلایل درگیری و چرایی آن دریابد. و دوم به این دلیل که آن روی سکه این کلی‌گویی‌ها خیلی سریع به همان گفتاری می‌انجامد که محمدرضاشاه به مخالفان سیاسی‌اش گفت و زمامداران نظام فعلی نیز بارها تکرار کردند و نویسنده مطلب مذکور نیز در مجادله دو صفحه‌ای خود به آن می‌رسد: "‌اگر کسی و یا گروهی خود را صراحتا ایرانی نمی‌داند، آزاد است که این کشور را ترک کند و به جایی برود که آن را وطن خود می‌داند." و اضافه کند " اما پذیرفته نیست که بگوید شهر محل سکونتم را هم با خودم به آن کشور تحویل می دهم."
هیچ از خود پرسیده‌ایم که چرا اینهمه خبرنگار در سال کشته می‌شوند؟ چرا زحمت رفتن و دیدن و حضور داشتن را به جان می‌خرند؟ در سالی که گذشت 110 روزنامه‌نگار و خبرنگار به هنگام انجام وظیفه‌شان کشته شدند. می‌شود کریستین پاودا، فیلمساز 53 ساله فرانسوی را به‌خاطر بیاوریم زمانی مستند شانزده ماهه خود پیرامون قتل، فقر و جنایت در خیابان های سان‌سالوادور - پایتخت ال سالوادور- را تکمیل می‌کرد و خود قربانی همان گانگسترهایی شد که از آنان فیلم می‌ساخت و بر اثر یک انفجار در خودرو‌اش جانش را از دست داد. او برای ساختن این مستند، کیلومترها از سرزمین مادری‌اش دور شده بود تا واژه "تهور" را معنا کند.
می‌توان به ناتالیا استرمیروا فعال حقوق بشر اشاره کرد. زنی که برای افشاگری به هنگام جنگ دوم چچن و روسیه بی‌وقفه در آمد و شد برای جمع آوری اسناد و مدارک شکنجه و بی‌رحمی و خشونت در گروزنی بود. او نیز عاقبت در 51 سالگی از پای در آمد. یک روز ساعت هشت صبح در گروزنی از خانه اش ربوده شد و چند ساعت بعد جسدش را پیدا کردند. فعال حقوق بشری که نشریه اکونومیست پس از شهادتش نام "بانوی گل سرخ" بر او نهاد.
جالب اینکه نویسنده یادداشت مذکور خود خانم عبادی را نصیحت می‌کند که "فعالان حقوق بشر لازم است که نگرش انتزاعی و آرمانگرایانه و بدون مصداق خود را اصلاح کرده و اندکی سیاست‌ورزانه و عمیق به مسائل نگاه کنند." حرفی درست و نصیحتی بجا. امروز همه شاهدیم که گفتار حقوق بشر چقدر نابرابر به‌کار گرفته می‌شود و تا چه حد در زمره عوامل سیاست‌ورزی بین‌المللی است. عاملی که تا جا افتادن کامل هنوز راه زیادی در پیش دارد. و تا آن روز، این آگاهی‌رسانی کامل و دانش‌محور ماست که می‌تواند به اِعمال هر چه بهتر آن یاری رساند.
اما زمانی که ما سیاسیون، حقوق بشری‌ها را به نگاه عمیق به مسائل دعوت می‌کنیم، خود باید صد چندان این وظیفه را برای خود قائل باشیم. نه اینکه خود بدون شناخت از تنش‌های محلی، از فشار و سرکوب و سلب آزادی‌ها، از چگونگی زندگی مردمان‌مان و از ده‌ها و صدها واقعیت دیگر فقط به صرف گزارش تلویزیون‌هایی که یکبار هم بی‌طرفی‌شان را اثبات نکرده‌اند و خوب واقفیم که چگونه مردم را به جان یکدیگر می‌اندازند عجولانه دست به قلم ببریم. می‌توان اگر دغدغه خوزستان در میان است سفری به آنجا ترتیب دهیم. یا اگر نمی‌توانیم ، می‌توانیم سکوت کنیم درباره چیزی که چیز زیادی از آن نمی‌دانیم. بهتر از آن است که در دام گفتارهایی بیفتیم که برای سرکوب هر خواسته‌ای روی وطن‌پرستی ما حساب می‌کنند و هر حرکتی را تجزیه‌طلبانه می‌خوانند و سرکرده هر تظاهراتی را یک کشور خارجی معرفی می‌کنند. سکوت کنیم بهتر از آن است با تجزیه‌طلب خواندن هر حرکتی آب به آسیاب کسانی بریزیم که دقیقا در صدد اثبات قدر قدرتی نیروهای تجزیه‌طلب هستند. سکوت کنیم بهتر از آن است که مردمانی را که شاید برای حقوق شهروندی و دموکراسی در ایران مبارزه می‌کنند به دامان تجزیه‌طلبان سوق دهیم.
بیایید از حقوق بشر، از حقوق شهروندی و از تمامیت ارضی وطن‌مان بد دفاع نکنیم.
منبع: جمهوری خواهی



زنجیریان فخر آفرین جنبش دانشجویی


زنده نگاه داشتن یاد زندانیان سیاسی و ارج نهادن بر فداکاری آنها بخشی از فعالیت های مهم کنونی جامعه هست. آنانی که قلب شان  برای آزادی  وسرافرازی میهن می تپد  و یا دل در گرو گسترده شدن چتر حقوق بشر بر آسمان ابری کنونی ایران را دارند ، به انحاء مختلف می کوشند تا آزادی اسیران استبداد را سرعت بخشند و هزینه اذیت و آزار آنان توسط حاکمیت را افزایش دهند  ، یا از بار روانی  حبس آنان بکاهند و  یا دل خانواده آنان را شاد سازند .
تقلیل آلام و رنج های کسانی که از آسایش  و رفاه خود برای استیفای حقوق ملت و کوتاه شدن دست مستبدین از جامعه  گذشته اند ، فضیلتی بزرگ  و وظیفه ای اخلاقی است.
زندانی وقتی متوجه می شود که ذهن ها و دل های زیادی در بیرون از دیوار های بلند  وعبوس زندان به او می اندیشند و نسبت به وضعیت وی توجه دارند ، جان می گیرد و روحیه اش دو چندان می شود.
این حمایت ها خنثی کننده تلاش های اقتدار گرایان برای جدا کردن آزادی خواهان  و ایزوله کردن  زندانیان سیاسی است. همچنین حمایت همه جانبه از خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی و کمک به آنها برای غلبه بر مشکلات ، در برنامه حاکمیت  اختلال ایجاد می کند که می پندارد با تشدید فشار بر مخالفان و در مضیقه گذاشتن خانواده ها می تواند آنها را به ستوه آورد و با شکستن قامت نزدیکان فرد زیر فشار های گوناگون آنها را نا خواسته  به عامل فشاری برای به سکوت واداشتن زندانیان سیاسی  بدل سازد.
فعالیت های حمایتی طیف مختلفی را  در بر می گیرد. اخیرا  کمپین های مستقل و ویژه  ای برای زندانیان سیاسی بمناسبت فرا رسیدن سالروز تولد آنها راه افتاده است. این اقدام چه به لحاظ نمادین و چه به لحاظ فعالیت های عملی که صورت می گیرد   به فرا خور گردش زمان نام تعدادی از زندانیان را برجسته می سازد . از این رو  فرصت ارزشمندی فراهم می سازد  تا بتوان با سازماندهی و بسیج منابع و امکانات مختلف ، در سرنوشت زندانیان سیاسی تاثیری مثبت بجای گزارد.
ارتفاع بخشیدن به نام و منزلت  زندانیان سیاسی درست نقطه مقابل تلاش های دولتی برای خاموش کردن ندای اعتراضی آنها هست.
وجود هر زندانی سیاسی مقاوم و استوار در حکم شاهدی است که باصدایی رسا ماهیت ظالمانه  و بیداد گر نظام سیاسی را بر ملا می سازد. گرامی داشتن زحمات آنها و خلق فرصت برای ابراز همبستگی و پشتیبانی  ، نمی گذارد خواست حکومت در  تبدیل زندان به فراموش خانه  تحقق یابد.
اینک نویت میلاد اسدی ، علی ملیحی ، حسن اسدی زید آبادی و مجید دری رسیده است. نمایندگانی از جنبش پر افتخار دانشجویی که هیچگاه زندان های سیاسی ایران از وجود  فعالان آن خالی نبوده است.
این چهار جوان رشید از سرمایه های کنونی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران هستند که در کوره زندان آبدیده می شوند تا سازندگان اینده ای روشن برای میهن باشند.
ملیحی و اسدی زید آبادی اعضاء سازمان ادوار دفتر تحکیم وحدت هستند  که در قالب حزبی رسمی به دفاع از  حقوق مردم مشغول است. آنها نقشی مهم در فاصله گرفتن ادوار  از رویکرد حزبی  مصلحت اندیش  و عافیت طلب ایفا کردند  و همراه با دیگر اعضاء سعی نمودند تا جایگاه ادوار در کانون نیروهای تحول خواه و مدافع شکل گیری دموکراسی و حقوق بشر قرار گیرد  . آنها  در راه تحقق مطالبات ملت هیچگونه کوتاهی و تعللی را نمی پذیرفتند. همچنین آنان در مستند کردن موارد نقض حقوق بشر و اطلاع رسانی پیرامون مشکلات و تنگناهای مخل رعایت حقوق شهروندی  نیز تلاش های درخوری داشتند.
حال آنها  در زندان تاوان دفاع از میهن و ملت و ایستادگی در برابر خودکامگی را پس می دهند. علی ملیحی 16 ماه هست که در حبس بسر می برد و از مرخصی محروم هست. حسن اسدی زید آبادی پس از آزادی  از بازداشت اولیه دوباره به رسالتش ادامه داد و در مقابل تهدید ها و تطمیع های نیروهای  امنیتی  کوتاه نیامد و اینک بیش از هفت ماه است که در زندان اوین  هزینه پایداری بر مواضع حق طلبانه اش را می پردازد.
میلاد اسدی از چهره های شاخص سالیان اخر جنبش دانشجویی است. او  از اعضاء شورای مرکزی  اواخر دهه هشتاد   دفتر تحکیم وحدت هست  که بدون هر گونه مبالغه ای ، شجاعانه فشار های زیادی را تحمل کردند  ولی در برابر تند باد حاکمیت پادگانی از پای نیفتادند اگر چه قامت شان در زیر بار هجوم گسترده عمله استبداد دینی خم شد.
او هفده ماه است که اسیر دست های تاریک اندیشانی است که در خیالی باطل  می خواهند شعله حق طلبی و آزادی اندیشه را در دانشگاه خاموش کنند. حضور او و دیگر فعالان دانشجویی در زندان ترجمان مقاومت دانشگاه در برابر جهل و خودکامگی است  ،فرجام این پیکار تعمیق ربشه های استقلال و تثبیت بازگشت ناپذیر سنت نقادی در دانشگاه است.
مجید دری که در زندان نیز کماکان با مجازات های جدید دست و پنجه نرم می کند، از اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویان است. اعتراضات مداوم وی به محرومیت از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و استمرار در مطالبه باز شدن در های دانشگاه بروی دانشجویان ستاره دار  باعث شد تا از زندگی در فضای آزاد نیز محروم گشته و راهی زندان اوین شود. روحیه مقاوم و مبارز وی باعث شد تا به زندان بد و آب و هوای ایذه تبعید گردد .او 22 ماه هست که با میله های زندان مانوس و همنشین گشته است و تمامی تمهیدات سردمداران سرکوب جنبش دانشجویی در وا داشتن وی به تسلیم ناکام مانده است. صدای او بانگ رسای آزادی خواهی و نفی اعمال گزینش ایدئولوژیک در  نظام پذیرش دانشجو را بازتاب می دهد.
این 4 جوان مبارز به همراه دیگر چهره های فعالان سابق و لاحق دانشجویی  چون بهاره هدایت ، محمد پور عبدالله  ،مجید توکلی ، عبدالله مومنی ، علی جمالی ، ضیاء نبوی ، شبنم مدد زاده ، مهدیه گلرو ، ستارگان درخشانی هستند که به محیط سرد و تاریک زندان گرمی و نور می بخشند.
آنها از تفریح و جوانی کردن گذشتند تا نسل های آینده جوان کشور از نعمت آزادی و کرامت انسانی برخوردار شوند. آنها سختی حبس را تحمل می کنند تا در های زندان بزرگ  کشور  به روی  آزادی و رهایی گشوده شود و پرتو های پر فروغ مهر ، آگاهی و کردار نیک سیمای جامعه را نوازش دهد.
بی تردید اسدی  ،ملیحی ، اسدی زید آبادی و دری هنگامی که   پرچم آزادی خواهی را بر افراشتند  و پنجه در پنجه  مافیای قدرت و ثروت در انداختند ، تولدی جدید را تجربه کردند .
هر چه شمار روز های حبس آنان افزون شود بر منزلت و قدر هویت جدید آنان نیز اضافه می گردد. سهم اندک کنونی  آنان از زندگی راهی است که آنها را به سحر گاه شکفتن ها و رستن های ابدی رهنمون می سازد.
طلوع بهار آزادی   نقطه کمال هویت آزادی خواهانه آنان است . به امید آنکه در  آن  ایام  فرخنده ، زاد روز شان را به  جشن و شادی نشست .
که زندان مرا بارو مباد!
جز پوستی بر استخوانم
بارویی آری
اما
گرد بر گرد جهان
نه فراگرد تنهایی جانم!
احمد شاملو




مقایسه وضعیت جنبش های اعتراضی در ایران، مصر و لیبی؛ راهکارها و چشم اندازها

جلسه هم اندیشی جمعی از فعالان سابق دانشجویی با حضور آقای علی مهتدی و با موضوع "مقایسه شرایط حاکم بر جنبش سبز در ایران با شرایط حرکت مخالفان در مصر و لیبی" برگزار شد. علی مهتدی، فارغ‌ التحصیل علوم سیاسی و روزنامه نگار و فعال در رسانه هایی چون رادیو دویچه‌وله، روزآنلاین، جرس و... است.
به گزارش دانشجونیوز، پیش از این جلسه که در تاریخ 17 اسفندماه 1389 برگزار شد، جمع بندی از گفتگوهای صورت گرفته توسط این جمع در خصوص موضوع فوق در اختیار آقای علی مهتدی قرار گرفت و اساس سوالات مطرح شده بر آن استوار بود. این جمع بندی به شرح زیر است:

ایران
مصر
لیبی
ضعف های مربوط به جنبش اعتراضی
وقایع انقلاب 57، جنگ 8 ساله و... به محافظه کار شدن شدید عامه مردم در قبال پرداخت هزینه عمومی برای تغییرخواهی منجر شده است. لذا در نگاه مقایسه ای با مصر و لیبی مشاهده می کنیم که مردم ایران محافظه کارتر از آن ها ظاهر شدند

قوی بودن و عمقی بودن انگیزه تغییرخواهی در مردم مصر که آن ها را واداشت در رسیدن به نقطه مطلوب خیابان را رها نکنند و از سرکوب، بازداشت و کشته شدن نهراسند آمادگی بیشتر برای پرداخت هزینه در راه هدف.
تا حد زیادی مشابه مصر
پذیرش کلیت ساختار و رهبری نظام در ایران از سوی معترضین در ابتدا و امید بستن به همراهی نظام با خواست های مردم و پذیرش مطالبات آن ها.
رد کلیت  نظام حاکم خصوصا شخص اول کشور از ابتدا، که عامل اصلی عدم وجود دموکراسی و فساد موجود بود، و پافشاری بر آن.
دقیقا مشابه مصر
عدم وجود رسانه های مستقل بین المللی که وقایع ایران را بازتاب دهد و بدین ترتیب فشار افکار عمومی دنیا را بر حاکمیت تشدید و روحیه مردم را به صورت همزمان بالا ببرد و ارتباط نیروهای مختلف و معترض را گسترش دهد.
وجود شبکه های مختلف بین المللی در صحنه از روزهای قبل از اعتراض تا انتها، مانند الجزیره، و پخش لحظه به لحظه و مستقیم وقایع از مصر برای کل دنیا
در لیبی ابتدا امکان رسانه ای بیشتر بود ولی با شروع درگیری ها، رسانه های مختلف تعطیل و خبرنگاران بین المللی از لیبی اخراج شدند و تا حد زیادی ارتباط افکار عمومی دنیا با لیبی قطع شد.
مشخصه های حاکمیت
عمیق نبودن شکاف های درون حاکمیت که باعث شود بخش های عمده از نیروهای تاثیرگذار در آن به وضوح به مردم بپیوندند.
در مصر مشخصا ارتش در همان روزهای نخست به مردم پیوست و در نیروهای حاضر در حاکمیت تزلزل مشاهده می شد.
در لیبی بخشی از ارتش به مردم پیوست و بسیاری از سیاستمداران و نیروهای طرفدار قذافی به جنبش اعتراضی پیوستند.
عدم تمرکز شریان های اقتصادی و سیاسی در دست جمع محدودی از حاکمان در ایران. به همین علت بخش هایی از سپاه، بازار، روحانیت و... نیز با اعتراضات مردمی به صورت خودجوش مقابله می کردند.
تمرکز شریان های اقتصادی و قدرت در دست بخش کوچکی از دایره حاکمان
تمرکز شریان های اقتصادی و قدرت در دست خانواده قذافی
مشارکت مستقیم رهبران ج.ا در یک انقلاب تمام عیار و آگاهی از نقاط ضربه پذیر در مقابل اعتراضات عمومی و داشتن درک لازم در این خصوص و پیش بینی و چاره اندیشی برای آن.
عدم اطلاع حاکمان از چگونگی سازماندهی مناسب و موثر نیروهای سرکوب گر برای اخلال در اعتراضات مردم.
مشارکت مستقیم در کودتای نظامی و به دست گرفتن قدرت از این طرف توسط قذافی و مقابله و سرکوب چند کودتای نظامی در دوران حاکمیت
سرکوب
سرکوب سیستماتیک، مستمر و حساب شده در ایران در نظام ایران اراده سرکوب و توان سرکوب توامان وجود داشته است و ج.ا با بحران اقتدار مواجه نشده است.
خفیف تر بودن سطح سرکوب در مصر و سرکوب ناموثر و حساب نشده که گاه به جری تر شدن مردم معترض انجامید. شدید و بیرحمانه بودن سطح سرکوب در لیبی به نوعی که اراده و توان سرکوب را از ابتدا در شدیدترین شکل خود نشان داده است.
ایدئولوژیک بودن حکومت در ایران و تقدس بخشیدن به سرکوب معترضین
ایدئولوژیک نبودن حکومت و ناتوانی در بسیج موثر نیروهای حامی حاکمیت
ایدئولوژیک نبودن حکومت اما تلاش برای تحریک، تطمیع و فشار بر طرفداران برای سرکوب شدید اعتراضات
تامین نیازهای اقتصادی  نیروهای سرکوبگر و تا حدی کلیت سپاه و ارتش و دیگر نیروهای نظامی و امنیتی
عدم توانایی در تامین نیازهای اقتصادی نیروهای نظامی و ارتش
تطمیع نیروهای نظامی حامی حاکمیت
فشارهای بین المللی
موضع نامشخص اپوزسیون و نیروهای حامی تغییر در مقابل حمایت های جامعه جهانی خصوصا غرب و آمریکا از روند تغییر در ایران که بعضا به سردرگمی جامعه جهانی در این خصوص می انجامد.
موضع تقریبا واحد نیروهای حامی تغییر در قبال حمایت های بین المللی
تا حد زیادی مشابه مصر. نیروهای حامی تغییر در خصوص بحث حمله نظامی به لیبی برای کمک به معترضین اختلاف نظر دارند.
عدم تاثیرگذاری فشارهای بین المللی بر حاکمیت ایران به علت انزوای همیشگی بین المللی ایران در جامعه جهانی خصوصا در چند سال اخیر
تاثیرپذیری عمیق از فشارهای بین المللی
تا حدی مشابه ایران اما نه به آن شدت.
متن این گفتگو که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
در بحث مقایسه جنبش‌های اعتراضی در ایران، مصر و لیبی آیا با موارد ذکر شده در متن جمع بندی موافق هستید؟ به نظرتان چه اشکالات و ایراداتی نسبت به کلیت یا جزئیات آن وجود دارد؟ چه مواردی در این میان مغفول مانده است؟
علی مهتدی: با مطالعه این متن فکر می‌کنم تمام موارد دخیل در مسایل کشورهای ایران، مصر و لیبی به خوبی با هم مقایسه شده اند. اما نکته‌ای که مغفول مانده بود و باید به آن توجه کرد تاثیر فرهنگ‌سازی در کشور‌های عربی در مقابل از بین رفتن یک فرهنگ واحد در میان مردم ایران است. در کشورهای عربی بعد از به وجود آمدن شبکه الجزیره و شکل گرفتن حالتی فرامنطقه‌ای در روزنامه‌های عربی نظیر الشرق‌الاوسط و الحیات باعث شد یک همبستگی عمیق بین مردم کشورهای عربی به وجود آید که ریشه این همبستگی در قدیم در حرکت جمال عبدالناصر و ملی‌گرایی عربی است و رسانه‌ها این همبستگی و فرهنگ‌سازی را عمیق‌تر کردند. اما در ایران از آغاز جمهوری اسلامی‌یک فرهنگ‌زدایی تمام عیار صورت گرفت و همبستگی گذشته بین مردم ایران یا خیلی کم شد و حتی بهتر است بگوییم در بعضی موارد از بین رفته است. به عنوان مثال وقتی ما در ایران شاهد شروع جنبش در تهران هستیم این حرکت لزوما بر اعراب ایران در خوزستان و یا بر بلوچ‌ها در سیستان و بلوچستان و.. تاثیر لازم را نمی‌گذارد و حس همبستگی در میان ملت بر خلاف ملت‌های عربی به وجود نمی‌آورد.
آیا مدل حضور اجتماعی معترضین در مصر را در ایران قابل اجرا می‌دانید؟  آیا غلبه بر ضعف‌های جنبش سبز و نقاط منفی موجود در صحنه سیاسی -اجتماعی ایران که مانع از وقوع یک تحول مثبت به نفع دموکراسی خواهی می‌شود را در آینده ممکن می‌دانید؟
مهتدی: مشکل عدم همبستگی و پیوستگی بین ما ایرانیان ریشه ای است. من فکر می کنم نقاط ضعف جنبش سبز از جمله مسئله فوق در افق طولانی مدت قابل حل است. ولی در حال حاضر ما با گوشه‌گیری نخبگان سیاسی و نظریه‌پردازان اجتماعی و رها شدن عرصه مبارزه بین مردم در خیابان مواجه هستیم. لذا می‌بینیم در این عرصه نظریه جدی برای مبارزه وجود ندارد. اکنون همچنان از همان شیوه‌هایی استفاده می‌شود که بلافاصله پس از انتخابات استفاده و با سرکوب حاکمیت به عقب رانده شد. قاعدتا باید نظریه پردازان اجتماعی و کسانی که جنس جامعه ایران را به خوبی می‌شناسند وارد عرصه عمل شوند و به نوعی فاز مبارزه را تغییر دهند. تا مبارزه بتواند شکل جدیدی به خود بگیرد و راه جدیدی برود تا بتوان تغییرات بنیادی در جامعه ایجاد کرد و این جنبش را فراگیر کرد. در حال حاضر در داخل ایران رهبران جنبش سبز محصور هستند و امکان ارتباط با جامعه را ندارند. در خارج هم گروه‌هایی که تازه خارج شده‌اند اکثرا دچار اختلاف هستند. این تشتت همان گونه که نظام سرکوب می‌خواهد دارد به پیش می‌رود و ایده و راهکار جدیدی هم تولید نمی‌شود. هر چند این شیوه حتی در میان مدت جواب نمی‌دهد ولی در نگاه به افق آینده باید امیدوار و خوشبین بود. چرا که این روند می‌تواند اندک اندک فرهنگ مبارزه با استبداد و دروغ را در جامعه نهادینه کند. شبکه‌های اجتماعی و فرهنگ سازی که خیلی به آن اشاره می‌شود امری نیست که در کوتاه مدت رخ دهد. ما با یک عقبه طولانی چند ده ساله مواجه هستیم که ترس، دروغ و استبداد را نهادینه کرده است و تغییر این فرهنگ نیازمند زمان است و این بعد زمانی باعث کم شدن هزینه، پختگی جنبش و افزایش سرمایه اجتماعی می‌شود.
تلاش‌های دوباره مردم و رهبران جنبش سبز در چارچوب‌های قبلی که از 25 بهمن به این سو رخ داد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه شد که بعد از دوره یک ساله رکود جنبش سبز دوباره شاهد حضور خیابانی مردم بودیم؟ آیا این حضور و استمرار در قالب‌هایی که تاکنون وجود داشته، با توجه به برخورد حاکمیت، را راهگشا می‌دانید؟
مهتدی: حالت اعتراضی بعداز انتخابات از بین نرفته است ودر آینده نزدیک هم از بین نخواهد رفت. در واقع 25 بهمن بازتولید اعتراضات بعد از انتخابات بود که بعد از 22 بهمن سال قبل دوباره در قالب چند تجمع اعتراضی مردم حضور مجدد پیدا کردند. پتانسیل اعتراض بین مردم وجود دارد فقط شکل بروز آن تغییر کرده است. آن چه نباید مورد غفلت قرار گیرد سرکوب حکومت است که به شدت در حال مقابله با این جنبش است. به عنوان مثال می‌توان به شیوه دستگیری آقایان موسوی و کروبی اشاره کرد. اتفاقی که می‌توانست با موج بزرگی از اعتراضات مردمی مواجه شود، عملا با حرکت خاص حاکمیت در این زمینه اتفاق خاصی نیفتاد. ما شاهد دست کم گرفتن قدرت سرکوب حاکمیت هستیم به نوعی که احساس می‌شود هیچ گونه تدبیر، برنامه ریزی و هوشمندی پشت سرکوب‌های انجام شده نیست و حاکمیت و نیروی سرکوب متشکل از یک عده نیروی آماتور و بی برنامه هستند. مسئله دوم این که ما می‌توانستیم استفاده شایسته‌ای از تجربه کشورهای عربی که هر کدام براساس فضای خود عمل کردند بکنیم و الگو بگیریم. مثلا در لیبی حرکت اعتراضی به شکل مسلحانه انجام شد. ولی در مصر و تونس جنبش شکل مدنی و مسالمت آمیز داشت. در بحرین و یمن شکل دیگری را شاهد هستیم. مجموع این‌ها می‌توانست ایده‌ای را در مورد ایران برای پیگیری روش‌های جدید مبارزه به ما بدهد. مثلا تحصن مصری‌ها در میدان تحریر می‌توانست این ایده را به ما بدهد که تحصن در مساجد می‌تواند نوعی از اعتراض باشد که حاکمیت خیلی قدرت مقابله با آن را ندارد. نکته سوم تاثیر نیری جامعه بین الملل برای حمایت از جنبش معترض هست. در این خصوص حساسیت جهانی به وسیله معترضان عرب به خوبی برانگیخته شد. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به تنهایی نمی‌توانیم تصمیم بگیریم، عمل کنیم و پیروز شویم. اما شاهد هستیم که حرکت خاصی از جانب ایرانیان در جهت جذب این حمایت صورت نگرفت. در روزهای پس از انتخابات گروه‌هایی از معترضان ایرانی در خارج از کشور سعی کردند توجه جامعه جهانی را جلب نمایند اما به دلیل تخریب‌هایی که صورت گرفت آن امکان هم بسته شد. کشورهای غربی نیز ناچار به همکاری وتعامل با رژیم ایران در منطقه هستند. لذا فشار فراگیر رخ نمی‌دهد. تا وقتی که این مسائل روشن نشود خیلی نمی‌شود افق روشنی برای آینده پیش بینی کرد.
در مورد مشکلات فرهنگی که در جامعه ما وجود دارد و امکان انسجام اجتماعی را گرفته است، سوال این است که نسبت اصلاحات و گشایش‌های سیاسی برای حل این معضلات چیست. یک راه این هست که این معضلات حتما باید برطرف بشود تا ما بتوانیم یک تحول سیاسی را در کشور شاهد باشیم. راه دیگر این است که بتوان با تدابیری این تحولات را به وجود آورد و بعد در یک بازه زمانی درازمدت این اصلاحات فرهنگی صورت بگیرد. اصلاحات فرهنگی نیازمند ابزار هست و در یک نظام بسته که منفعتش در تداوم این معضلات فرهنگی است طبیعتا اجازه این کاری را نمی‌دهد. لذا ما اگر بخواهیم منتظر تغییرات فرهنگی باشیم ممکن است اتفاق نیفتد و این بن بست سیاسی ادامه پیدا کند. هرگاه به مشکلات اشاره می‌شود، می‌گویند نیاز به فرهنگ سازی داریم و گویی این موضوع تبدیل به نوعی فرافکنی شده است.
مهتدی: من فکر نمی‌کنم که مشکل فرهنگی مورد اشاره درباره جامعه ایران یک نوع فرافکنی باشد، بلکه مشکل اصلی جامعه، فرهنگی است. به نظر من تا وقتی که این مشکل حل نشود، حرکتی در داخل ایران نتیجه بخش نخواهد بود. با نگاهی به صد سال گذشته از انقلاب مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب 57 و جنبش سبز درمیابیم که در تمام این مراحل خواسته اصلی مردم، دستیابی به دموکراسی و حکومت عادل و منصف بوده که هیچ وقت این اتفاق نیفتاده و ما پیشرفت مثبتی در این زمینه نداشته ایم. بلکه همواره از بد به بدتر رسیده ایم که این برمی‌گردد به همان مشکل فرهنگی که داریم. بارزترین مشکل فرهنگی جامعه را من استبدادپذیری و تولید استبداد از سوی خود مردم می‌دانم. ما نمی‌توانیم فقط تهران را ملاک قرار دهیم. در شهرهای دیگر چه قدر به شبکه‌ها و سایت‌ها دسترسی وجود دارد. چون این راه‌ها بسته است یا باید شبکه‌های اجتماعی بسیار قدرتمندی شکل گیرد که بتواند بر طبقه‌های اجتماعی مختلف تاثیر بگذارد. یا این که راه طولانی تری در پیش گرفته شود که آموزش این مفاهیم به نسلی از فرزندانمان هست تا نسلی متفاوت با آن چیزی که جمهوری اسلامی پرورش داده شکل بگیرد.
با توجه به این که ایران یک کشور چند قومیتی است و با توجه به عدم حضور اقوام در حوادث پس از انتخابات شما چالش قومیتی را در ایران در مقایسه با کشورهای عربی چه قدر وارد می دانید؟
مهتدی: در رابطه با کشورهای عربی هم عینا مانند ایران قومیت‌ها، قبیله‌ها و نژادهای مختلف وجود دارند که این‌ها هیچ کدام همدیگر را نمی‌پذیرند. به عنوان مثال در فلسطین مردم غزه و کرانه باختری قادر به تحمل همدیگر نیستند. یعنی اگر همین امروز اسرائیل از صحنه گیتی برداشته شود، به جرات می‌توان گفت که اتحاد بین این دو ملت با همدیگر یک امر نزدیک به محال است. اما یک نیروی قدرتمندی در دنیای عرب فراتر از اختلافات مذهبی و نژادی مردم را در برابر حکام دیکتاتور متحد می‌کند و آن حس همبستگی در حرکت به سمت یک هدف مشترک است. یعنی اختلافات خودشان را کنار می‌گذارند تا هدف مشترکشان در سریعترین زمان ممکن تامین شود و چون درهای این کشورها عربی به خارج باز بوده و تبادل اطلاعات با خارج وجود دارد درواقع جزیره‌های دور افتاده‌ای از جامعه جهانی نیستند. به صورت اتوماتیک همراه با پیشرفت تکنولوژی و علم در دنیا این ملت‌ها هم پیشرفت کرده و قادرند اختلافات شان را برای مدتی کنار بگذارند و روش مبارزه سریع را در پیش بگیرند. در مصر شما می‌بینید مردم کماکان در میدان تحریر باقی ماندند و تک تک حرکات و تصمیمات دولت جدید را زیر نظر دارند و هر موقع که تشخیص می‌دادند تصمیمی اشتباه است، اعتراض می‌کردند. در تونس هم به همین شکل سه چهار بار دولت عوض شد و نخست وزیر تغییر کرد، وزرا برکنار شدند تا در نهایت روند دارد به سمتی می‌رود که مورد رضایت مردم و طبیعتا دولتمردان است. جامعه جهانی هم از این روند حمایت می‌کند. اما متاسفانه این اتفاق هنوز در ایران رخ نداده به خاطر همان فقر فرهنگی که منتها مقصر آن مردم ایران نیستند بلکه مقصر اصلی حکومت ایران است که مردم را دور از دنیا نگه داشته است.




طاقت بیار رفیق

نسیم سرابندی
بعد از حوادث انتخابات و اوایل مهر بود، رفته بودیم پارک نزدیک سید خندان. فکر می کنم با چند نفر دیگر، از
دیدار با کیوان صمیمی بر می گشتید. جمع شده بودیم ببینیم باید چه کنیم. با تحکیم و.... نمی دانستیم چه کارهایی می توان انجام داد. اوضاع خوبی نبود. ساعت ها بحث و صحبت... همه گیج بودند که این اعتراضات و تجمعات به کجا می رسد و تا به کی ادامه دارد و نتیجه چیست.
در مورد برخی مسائل صحبت کردیم و بحث ها را بستیم. تو پر انرژی و پایه کار بودی. سر به سرت می گذاشتیم که دلت برای زندان تنگ شده. موقع برگشتن ما را تا جایی رساندی. به خاطر نمی آورم که دقیقا بعد از آن چند بار دیگر تا روز بازداشتت دیدمت. ولی خاطره آن شب و آهنگی که از ضبط ماشین پخش می شد ماندگار شده برای همیشه در ذهنم:

طاقت بیار رفیق....

طوفان رو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
.....................

یادم می آید بعد از آن هم چند بار همدیگر را دیدیم. بازداشت جمعی پارک جمشیدیه... می خواستند دستبند بزنند، اعتراض کردی، چند نفری ریختند روی سرت و مجبورت کردند دستبند بزنی. رفتیم دفتر پیگیری کذایی.
کنار همه در هال بزرگ نشسته بودی. می رفتم دستشویی جای تو و بقیه رو چک کردم. شمردم... همه بودند. مبادا کسی را جایی برده باشند و ما بی خبر و اطلاع. صدای بازجو می آمد که بحث می کردی. حاجی نامی می گفت که خیلی گستاخی. اذیت می کنی. باید حالت را بگیرند. یکی دیگر هم می گفت حاجی دستبند نمی زد.
بعد از آن، در دیدار حجاریان پس از آزادی، دیدمت. هنوز لکه های پوستی روی پاهای حجاریان و چهره تو و بهاره تکرار می شود در خاطراتم. شاید آخرین دیدارمان بود. آخرین باری که قبل از بازداشت توانستیم همدیگر را ببینیم. روزهای بعد که آمد، به اجبار همه فراری شدیم. هر کسی جایی رفت. چند نفری رفتیم دنبال نشست مجازی و... می دویدیم که تحکیم را به جایی برسانیم. در آن شلوغی های داغ و تبدار دانشگاه خبر آمد صفار هرندی به خواجه نصیر رفته. دانشجوها اعتراض و کفش پرتاب کردند. از بقیه می پرسیدم میلاد هم بوده. دعا می کردم نباشی. می دانستم پشت بندش حتما بازداشت خواهد بود. گفتند که بودی....
ریختند خانه تان. از دیوار فرار کردی. شنیدم که زیر باران می دویدی و نتوانستند بازداشتت کنند. نشسته بودم با نگاه خیره و مبهوت به مانیتور... صبح خبر آمد بهاره و مهدی احضار شدند. آذر رسید. عباس را گرفتند. نشست معلق شد... آمدی چت، گفتی باورم نمی شود عباس را دوباره گرفتند. دوباره... می گفتی حتی تعداد روزهایی که
آزاد بود از روز های بازداشت قبلی اش کمتر بود. ما نشسته ایم و او در زندان است.
نمی دانم چه اتفاقی افتاد که ۱۰ آذر به خانه رفتی. رفتی و غافل از آنکه آنجا به پا گذاشته اند. بازداشت شدی. بعد هم که باقی را گرفتند.
حکم تو و بهاره که صادر شد، مغموم و ناتوان، منگ و بی اختیار اولین سوالی که پرسیدم حال مادرت بود. گفتند در دادگاه بهتش زده و باورش نمی شده. هنوز هم خاطره چشمان خیس و پر غصه اش در روز تولد پارسال ات قاب شده جایی در ذهنم.
شاید بهترین عیدی امسال مرخصی ات بود. همه با روحیه از دیدنت می آمدند و با شعف تعریف می کردند که خوبی و سرحال. کاش این شادی اندکی بیش می پایید.

تولدت برای دومین سال از پشت میله ها مبارک رفیق....



دومین جلسه دادگاه ۱۲ تن از فعالین سیاسی- مدنی آذری/ اعتراض به شرایط ناعادلانه دادگاه

12 تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان که به اتهام مشاركت در فعاليت هاي تبليغي عليه نطام و به نفع گروههاي غير قانوني قوم گرايانه، مشاركت در اجتماع و تباني به قصد اقدام عليه امنيت كشور، عضويت در گروه غير قانوني گاموح به قصد بر هم زدن امنيت كشور و معاونت در ارتباط با بیگانگان بازداشت شده بودند، پس از آنکه جلسه ۲۸ دی ماه سال گذشته بنا به دلایل نامشخص بی نتیجه مانده بود، مجددا روز چهارشنبه ۷ اردیبهشت برگزار شد.
به گزارش دانشجونیوز، دومین جلسه دادگاه 11 نفر از فعالین مدنی-سیاسی آذربایجان بنام های محمود فضلي، اكبر آزاد، شهرام رادمهر، بهبود قلي زاده، يونس سليماني، حيدر كريمي، نعيم احمدي، كبري فرج زاده، عليرضا عبدللهي، حسن رحيمي و شکرالله قهرمانی فرد صبح دیروز در دادگاه انقلاب تبریز برگزار شد.
بر اساس این گزارش، آیدین خواجه ای، فعال دانشجویی آذربایجان نیز به دلیل عدم دریافت ابلاغیه در دادگاه حضور نداشت.
بر اساس این گزارش، همزمان با برگزاری دادگاه این فعالین، جمع کثیری از فعالین سیاسی تبریز نیز در مقابل ساختمان دادگاه انقلاب تبریز حضور داشته و ضمن اعتراض به محاکمه این فعالین، حمایت خود را از آنان اعلام نمودند.
این گزارشات می افزاید، دادگاه این فعالین که قانونا می بایست از ساعت ۹ صبح آغاز گردد با چند ساعت تاخیر برگزار شد و به جز وکلای این فعالین، به هیچکدام از اعضای خانواده ی آنان نیز اجازه ی ورود به دادگاه داده نشد..
با وجود آنکه در اولين جلسه ی دادگاه که در 28 دی ماه سال 89 برگزار شده بود، به دلايل نامعلوم با عدم حضور قاضي شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز آقاي دولت آبادي، دادرس شعبه دو دادگاه انقلاب شهرستان تبريز آقاي علي محمدي ریاست دادگاه را برعهده داشت این بار دولت آبادی راس ساعت 10.30 آغاز دادرسی را اعلام نمود.
بر پایه این گزارش جلسه ی اول به دلیل کمبود وقت نیمه کاره اعلام و ادامه ی بررسی اتهامات وارده به جلسات آتی موکول گردیده بود، در کمال تعجب ریاست دادگاه در دومین جلسه با پخش برگه هایی در میان متهمین! از آنان خواست آخرین دفاعیات خود را بر روی آنها بنویسند!. این اقدام عجیب با اعتراض فعالین آذربایجانی و وکلایشان آقايان محمدرضا فقيهي، عباس جمالي، موسي برزين و دستمالچي روبرو گردید اما ریاست دادگاه به رغم این موضوع بر اخذ آخرین دفاع تاکید نمود.
به این ترتیب دومین جلسه ی رسیدگی به اتهامات این 11 فعال سیاسی پس از اخذ آخرین دفاعیه ها درعرض تنها 40 دقیقه! به پایان رسید اما در ادامه در اثر اعتراض شدید این فعالین نسبت به روند غیرقانونی دادگاه و تاکید مجدد بر شکنجه های متعدد وارده بر آنان در دوران بازداشت در بازداشتگاه وزارت اطلاعات، رئیس شعبه ی دوم دادگاه انقلاب تبریز اعلام نمود سومین جلسه ی رسیدگی به اتهامات این فعالین 5 روز بعد، روز دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 جهت اخذ آخرین دفاعیات برگزار خواهد گردید.
گفتنی است، که دادگاه خانم زهرا فرج زاده و آقایان یوروش مهرعلی بیگلو، دکترلطیف حسنی از دیگر بازداشت شدگان این پرونده كه بيش از دويست و بيست و پنج روز بازداشت انفرادي را تحمل کرده اند، در تاریخ ۱ خرداد برگزار خواهد شد.
در دو ماه اخیر روند بازداشت و برخوردهای قضایی با فعالین سیاسی و مدنی آذری رشد بسیار چشمگیری داشته است.
بنابر گزارشات قبلی دانشجونیوز، در جریان تجمعات صدها نفری روز ۱۳ فروردین شهروندان تبریز و ارومیه در اعتراض به وضعیت اسفبار دریاچه ارومیه و همچنین بی توجهی مطلق مسئولین استانی و کشوری به این دریاچه، نزدیک به ۷۰ تن از این شهروندان بازداشت شده بودند که پس از چندین روز تعدادی از این بازداشتی ها آزاد شده و عده ای نیز به بازداشتگاه اطلاعات تبریز و سپس به زندان مرکزی تبریز منتقل شده اند.





اعتراض دادستان به تبرئه علی تاری در بابلسر در دادگاه تجدیدنظر

خبرگزاری هرانا - پرونده علی تاری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بابلسر که در دادگاه تجدید نظر تبرئه شده بود با شکایت دادستان این شهرستان برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران رفت.
به گزارش جرس، چندی پیش شعبه صد و یک دادگاه انقلاب شهرستان بابلسر حکم تبرئه برای پرونده نشر اکاذیب به علت پخش اعلامیه برای علی تاری صادر نمود و این حکم با شکایت مدعی العموم (دادستان بابلسر) به دادگاه تجدید نظر ارسال شد.
روز گذشته شعبه یک دادگاه تجدید نظر استان مازندران رای به تبرئه این پرونده را صادر نمود، اما با شکایت مجدد دادستان بابلسر این پرونده برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران فرستاده شد.
یک منبع مطلع در گفت‌و‌گو با جرس گفته که علی رغم صدور رای تبرئه از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران، مطهری نیا دادستان تازه منصوب شده شهرستان بابلسر به عنوان مدعی العموم برای بار دوم از این پرونده شکایت کرد و با اعمال نظر برخی از مسئولین و نهاد های امنیتی، پرونده را برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور فرستاد.
پرونده علی تاری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بابلسر که در دادگاه تجدید نظر تبرئه شده بود با شکایت دادستان این شهرستان برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران رفت.
به گزارش جرس، چندی پیش شعبه صد و یک دادگاه انقلاب شهرستان بابلسر حکم تبرئه برای پرونده نشر اکاذیب به علت پخش اعلامیه برای علی تاری صادر نمود و این حکم با شکایت مدعی العموم (دادستان بابلسر) به دادگاه تجدید نظر ارسال شد.
روز گذشته شعبه یک دادگاه تجدید نظر استان مازندران رای به تبرئه این پرونده را صادر نمود، اما با شکایت مجدد دادستان بابلسر این پرونده برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران فرستاده شد.
یک منبع مطلع در گفت‌و‌گو با جرس گفته که علی رغم صدور رای تبرئه از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران، مطهری نیا دادستان تازه منصوب شده شهرستان بابلسر به عنوان مدعی العموم برای بار دوم از این پرونده شکایت کرد و با اعمال نظر برخی از مسئولین و نهاد های امنیتی، پرونده را برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور فرستاد



دستگیری ۱۰ تن از شهروندان تحت نام اراذل و اوباش

خبرگزاری هرانا - رییس کلانتری ۱۱۹ مهرآباد از دستگیری تعدادی تحت عنوان  اراذل و اوباش در پایتخت خبر داد.
سرهنگ ابوالفضل باقری‌شاد، درباره جزییات این خبر اظهار کرد: با توجه به تحقیقات انجام شده توسط ماموران کلانتری ۱۱۹ در دو روز گذشته طرح ارتقای امنیت اجتماعی در منطقه ۹ شهرداری تهران اجرا شد.
وی افزود: «با اجرای این طرح حدود ۱۰ نفر از افرادی که به دلیل شرارت تحت تعقیب بودند، توسط ماموران کلانتری دستگیر و به پایگاه پنجم پلیس امنیت تهران بزرگ ارجاع داده شدند.»
باقری‌شاد به ایسنا گفت: «دستگیری این افراد به صورت جداگانه صورت گرفت اما مته‌مان دستگیرشده در منطقه ۹ شهرداری در برخی از مواقع به صورت باندی فعالیت می‌کردند.»
رییس کلانتری ۱۱۹ مهرآباد تصریح کرد: «در حال حاضر پرونده متشکله در کلانتری برای بررسی‌های تخصصی به پایگاه پنجم امنیت ارجاع داده شده است.»