۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

آخرین اخبار زندانیان سیاسی و مطبوعاتی

افزایش فشارها بر خانواده اسانلو

عکس از سایت کسوف
کمتر از یک هفته بعد از بازداشت و ضرب و شتم عروس منصور اسانلو، پسر کوچک این فعال سرشناس کارگری به دادگاه احضار شد و همزمان، حکم صادره در سال 81 برای هدی صابر، از فعالان ملی ـ مذهبی، به اجرای احکام فرستاده شد.آزادی نرگس محمدی نیز به امروز موکول شد و آن سوتر و در زاهدان، دو نفر از بازداشت شدگان بعد از انتخابات به اعدام محکوم شدند؛ برای 6 نفر دیگر نیز تقاضای اعدام شده است.

احضار پسر منصور اسانلو
پسر کوچک منصور اسانلو به شعبه 1027 فراخوانده شد و امروز می بایست در دادگاه حضور یابد.
پروانه اسانلو، همسر منصور اسانلو در مصاحبه با "روز" با بیان این خبر توضیح داد: پسر من روز دوم تیر ماه سال گذشته بازداشت و بعد از 18 روز آزاد شده و پرونده او منع تعقیب خورده بود؛ اما نمی دانیم باز چرا او را احضار کرده اند.
خانم اسانلو در تشریح پرونده پسرش گفت: روز دوم تیر خیابان ها آرام بودند و خبری از شلوغی های روزهای قبل نبود. پسرم برای خرید کفش بیرون رفت و او را به همراه تعدادی دیگر بازداشت کردند. خیلی آسیب روحی و روانی دیده بود 18 روز بعد آزاد  شد و بعد برای بازپرسی او را احضار کردند که من هم رفتم و پرونده پزشکی پسرم را هم بردم و گفتم که پسر من به دلیل جراحی سنگینی که روی جمجمه اش انجام شده، تحت نظر پزشک است و اکنون در جمجه او پروتز گذاشته اند و او اصلا از خانه بیرون هم نمی رود و با کسی هم ارتباط ندارد. از پسرم سئوال و جواب کردند و تمام شد بعد هم به پرونده اش منع تعقیب زدند.
خانم اسانلو افزود: دیروز باز زنگ زدند و گفتند پسرم باید در راستای همان پرونده به شعبه 1027 برود. نمی دانم چرا؟ آقای اسانلو که 4 سال است در زندان است و اکنون خانواده اش را این گونه تحت فشار قرار می دهند. قضیه عروسم تمام نشده، این مشکل را پیش آورده اند؛ همه اینها برای اعمال فشار به آقای اسانلو است. من دیروز که آقای اسانلو زنگ زد موضوع پسرم را نگفتم تا ببینیم امروز چه اتفاقی می افتد.
وی در خصوص وضعیت جسمی و روحی عروس اش، خانم زویا صمدی گفت: همچنان مشکل روحی دارد، اعصابش به هم ریخته است و دست راستش را هم نمی تواند تکان بدهد. زیر نظر پزشک است و از این پزشک به آن پزشک، مدام در رفت و آمد هستیم.
خانم اسانلو که پیش تر به "روز" گفته بود قضیه خانم صمدی را از طریق قانونی پی گیری خواهد کرد، خبر داد که به مراجع قضایی شکایت کرده و خواهان پی گیری قضایی موضوع شده است.

اجرای حکم 9 سال پیش هدی صابر
همزمان دکتر محمد شریف، وکیل دادگستری خبر داد که حکم سال 81 هدی صابر در مرحله اجرا است.
دکتر شریف در گفتگو با "روز" اظهار داشت: دیروز از اجرای احکام برای آقای صابر احضاریه فرستاده اند که در رابطه با پرونده سال 79 که حکم آن پرونده در سال 81 قطعی شده، است و از ایشان خواسته اند به اجرای احکام برود.
وکیل آقای صابر افزود: بر اساس آن حکم آقای صابر به 8 سال زندان محکوم شده اند و اکنون میخواهند آن حکم را اجرا کنند. من امروز به دادگاه می روم تا این موضوع را پی گیری کنم.
آقای شریف که وکالت نرگس محمدی را نیز بر عهده دارد به "روز" گفت: دیروز همسر خانم محمدی به دادگاه رفته؛ به او گفته بودند ساعت دو بیایید که مجددا ساعت دو رفته و گفته اند فردا وثیقه بیاورید. منتظریم ببینیم فردا چی می شود.

تعویق دادگاه محبوبه کرمی
دادگاه محبوبه کرمی، از فعالان جنبش زنان، به تعویق افتاد.براساس گزارش سایت تغییر برای برابری، پس از گذشت نزديک به ۱۲۰ روز از بازداشت محبوبه کرمی، فعال کمپين يک ميليون امضاء، دادگاه وی که قرار بود هفتم تيرماه برگزار شود، به تاريخ ۱۸ مردادماه موکول شد.
با وجود حضور محبوبه کرمی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، به دليل عدم حضور پيرعباسی، قاضی دادگاه و فراهانی نماينده دادستان، جلسه دادگاه وی برگزار نشد. در حال حاضر، حدود چهار ماه است که محبوبه کرمی در بازداشت موقت به سر می برد، و با اينکه از مشکلات جسمی رنج می برد، قاضی پرونده حاضر به تقليل قرار نيست.

بلاتکلیفی سلمان سیما
سلمان سیما، عضو سازمان دانش آموختگان ایران نیز که از ۲۲ خردادماه سال جاری برای دومین بار طی یکسال گذشته بازداشت شده است، در وضع بلاتکلیفی در بند ۳۵۰ اوین نگهداری می شود.
به گزارش ادوارنیوز، درپی اعتصاب غذای چند روزه سلمان سیما در بند ۲ الف که طی آن وی سه بار جهت تزریق سرم به بهداری منتقل و یک بار نیز تا آستانه وضعیت کما و بی هوشی پیش رفت، این فعال دانشجویی دانشگاه آزاد به بند عمومی ۳۵۰ منتقل و به اعتصاب غذای خود پایان داد.
این درحالی است که قرار بازداشت موقت سلمان سیما در ابتدا به صورت ۵ روزه صادر شده بود، اما اکنون با گذشت ۱۷ روز از بازداشت مجدد وی در وضعیتی کاملا بلاتکلیف و با وجود پایان بازجویی ها در بند عمومی ۳۵۰ محبوس است.

آزادی عبدالله یوسف زادگان و بهزاد حیدری
عبدالله یوسف‌زادگان دانشجوی نخبه کشور روز دوشنبه ۷ تیرماه بعد از ۱۰۶ روز بازداشت، آزاد شد.
وی با قرار وثیقه ۹۰ میلیون تومانی آزاد شده است.
به گزارش آفتاب، عبدالله یوسف‏زادگان، دارنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبی و دانشجوی برتر رشته‌ی حقوق، در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده بود.
همچنین بهزاد حیدری دانشجوی رشته کشتی‌سازی دانشگاه صنعتی امیر کبیر و از اعضای انجمن اسلامی این دانشگاه که در تجمع اعتراضی روز ۲۲ خرداد در میدان انقلاب بازداشت شده بود، امروز آزاد شد.
حیدری پیش از این در سال ۱۳۸۵ به حکم کمیته انضباطی دانشگاه به ۲ ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.

انتقال حامد برائی به زندان سقز
حامد برائی زندانی کرد که حدود دو هفته پيش بازداشت شده بود روز پنج شنبه از بازداشتگاه به زندان مرکزی سقز منتقل گرديد.
به گزارش آژانس خبری موکریان، اتهام برائی همکاری با يکی از احزاب غير قانونی عنوان شده است.يادآور می گردد حامد برائی پيشتر نيز به اتهام همکاری با احزاب مخالف از سوی دادگاه انقلاب به زندان محکوم شده بود.

اعدام برای 8 شهروند در زاهدان
محمد مرزيه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان در نشستی مطبوعاتی گفت که برای آنچه "عوامل اغتشاشگر دهه فاطميه در زاهدان" ناميده می شوند، ۲ نفر محکوم به اعدام و برای ۶ نفر ديگر درخواست اعدام شده و برای ساير مقصرين که می توانستند از بروز اين حادثه جلوگيری کنند ولی کوتاهی کردند هم پرونده هايی در حال تکميل شدن است.
براساس گزارش وب سایت هرانا، درخرداد سال گذشته پس از انفجار مسجد امام علی و بنا به اظهارت ابراهيم حميدی، مديرکل دادگستری استان سيستان و بلوچستان، ۱۵۰ نفر از شهروندان اهل سنت توسط نيروی انتظامی دستگير شدند که اين هشت نفر جز دستگيرشدگان بودند.
انجمن فعالان حقوق بشر بلوچستان از سازمان عفو بين الملل، سازمان ديده بان حقوق بشر و شورای حقوق بشر سازمان ملل خواسته است در مقابل اعدام شهروندان بلوچ سکوت نکنند.

اینجا چیزی عاید من نمی‌شود به جز به سخره گرفتن زندان اوین

خبرگزاری حقوق بشر ایران
رهانا: هنگامه شهیدی روزنامه نگار زندانی است که به اتهام شرکت در اجتماعات غیر قانونی، تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ،تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و اهانت به ریاست جمهوری پس از ماهها بازداشت، به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شد. وی که پس از حدود چهار ماه بازداشت با قید وثیقه آزاد شده بود، مجددا یک روز پس از تایید حکم اش روانه زندان شد.
این روزنامه نگار دربند، در سالگرد بازداشت اش نامه ای را خطاب به دادستانی تهران نوشته است که متن آن در اختیار سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی قرار گرفته است.
متن این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دادستانی استان تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی
سلام علیکم
در سالگرد بازداشت خود پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مطالبی را به استحضار می رسانم:
اگر به خاطر داشته باشید که مسلما به یاد دارید من همان زن زندانی سیاسی هستم (که البته از دیدگاه قوه قضاییه زندانی سیاسی وجود ندارد و سیاسیون، زندانی امنیتی تعریف می شوند)که پس از نوروز امسال در بازداشتگاه ۲۰۹ با شما آخرین ملاقا ت حضوری را داشتم و درآن زمان شما با خنده به من گفتید:” هنوز بر هم سر موضع هستی.” درآن ملاقات به عدم استفاده از امکانات مناسب برای زنان زندانی سیاسی مستقر درباز داشتگاه موقت ۲۰۹ معترض بودم و برای شما ازآخرین گفته های آخرین بازجویم آقای صالحی روایت کردم که ایشان با لذت تمام مرا به طی کردن کامل ۶ سال حبس ودوران محکومیت در بازداشتگاه ۲۰۹، بدون مرخصی و حتی امکان ملاقات حضوری تهدید کرد و تاکید کرد که ۲ سال دیگر به حکم من اضافه خواهد کرد و من در پاسخش جز نیشخندی انجام ندادم.به هر صورت من خرسند بودم لاقل در فضایی مطابق با شئونات یک زندانی سیاسی ایام حبس خود را سپری خواهم کرد.هرچند که تنها در تاریخ ۵ فروردین و به دستور جنابعالی تنها با مادرم اجازه ملاقات حضوری یافتم که آن هم با پیگیریهای مستمر از مراجع بالاتر بود و حتی قرار بود ۳ ساعت قبل از تحویل سال ۱۳۸۹ به مرخصی بیایم ،که همان آقای بازجو جلوی مرخصی مرا گرفت. با این عملکردها اینگونه به ذهن متبادل میشود که بحث استقلال قوا خصوصا در قوه قضاییه هنوز در مرحله حرف می گنجد و به مرحله عملی در نیامده است و گوییا فشار وزارت اطلاعات برقوه قضاییه بیشتر است و تهدیدات آقای صالحی موثر واقع شده است و وزارت اطلاعات همچنان ملاقات حضوری اینجانب را قطع و حتی امکان مرخصی برای درمان بیماریهایی که درداخل زندان به آن مبتلا شده ام را از من سلب نموده است و آخرین تهدید ایشان این بوده که در کمیته عفو مشروط وزارت اطلاعات جلوی عفو مشروط مرا که شرط آن طی کردن نصف دوران محکومیت می باشد را خواهد گرفت.
جناب آقای دادستان!
اگرچه رفتن به مرخصی حق هر زندانی(مددجو!) می باشد اما این را بدانید که علت درخواست مرخصی من این نبوده است که مطابق قانون،ایام مرخصی من جزو سنوات محکومیتم به حساب آید وآزادانه در بیرون باشم چرا که بیرون از زندان را جز یک زندان بزرگتر نمی دانم .اما جسم من بیمار است وروح من نیز در میان عداه ای از بیماران روحی ،معتاد ، بزه کار ، افراد شرور و … که برخی از آنها واقعا نیازمند بستری در” دارالمجانین” هستند ولی در میان افراد سالم زندگی می کنند و هر روز مشکلات عدیده ای را برای سیاسیون فراهم می آورند نیز بیمار شده است.
جناب آقای دولت آبادی!
روز یکشنبه که به دادسرای زندان اوین تشریف آورده بودید و با دو تن از زنان زندانی سیاسی ملاقات داشتید برای من دو پیغام داده بودید :اول اینکه اگر کسی انگشتی به من می زند جنجال به راه نیندازم که”ایها الناس مرا کتک زده اند”.اقای دادستان خوشبختانه بر طبق شواهد و مدارک موجود در حفاظت اطلاعات سازمان زندانها اینجانب به خاطر ضرب و شتم توسط خانم” مرجان جهان پناه” از ایشان شکایت به عمل آوردم و چند روز بعد ایشان به “امین اباد” جهت بستری شدن اعزام شدند. ضرب و شتم من به حدی شدید بود که تا چند روز درد آن در بدنم حس می شد.پس مطمئن باشید با یک انگشت زدن دردی به بدن وارد نمی شود که بخواهم وانمود به کتک خوردن بکنم که اصولا نیازی به این کار نیست در ثانی ممکن بود به جای ضربات مشت و لگدی که از سوی این بیمار روانی نصیب بنده گردید ضربات چاقو یا سرنگ آلوده به ویروس ایدز می بود در آنصورت هم باز شما شکایت داشتید که چرا این خبر به بیرون درزپیدا کرده است؟پیغام دوم شما به من در خصوص تماس تلفنی من باآقای کروبی بود که خواسته بودید دیگر با ایشان تماس نگیرم تا مرا به حضور بپذیرید.اگر چنین شرطی دارید بنده دیگر به هیچ عنوان تمایل به دیدار با جنابعالی ندارم لازم به ذکر می دانم آقای کروبی پدر معنوی من و من نیز دختر ایشان هستم و در مرحله بعد فراموش نکنید که اینجانب هنوز عضو حزب اعتماد ملی هستم ومشاور دبیر کل حزب یعنی آقای کروبی می باشم و تا کنون ازسوی کمیسیون ماده ۱۰احزاب فعالیت این حزب غیر قانونی اعلام نشده است و فقط دفاتر حزب به صورت غیر قانونی پلمپ گردیده است و همچنین در جاییکه عده ای اوباش برای یار دیرینه امام حرمت قائل نمی شوند و دائما برای وی مخاطره ایجاد میکنند در زندان برای رفع نگرانی چاره ای جز تماس تلفنی نیست و فکر نمی کنم از نظر قانونی منعی در این زمینه وجود داشته باشد و ما سفیحان را به خدا واگذار می کنیم.
جناب اقای دادستان!
به رغم ادعای شما مبنی بر ملاقات با خانواده های زندانیان سیاسی به طور مستمر از چهار ماه پیش تا کنون خانواده من درخواست ملاقات با جنابعالی را داده اند که هنوز جای سوال است چرا موافقت نشده است.تاکنون چندین بار عوامل شما به زندان آمده اند و از ما سوالات تکراری پرسیده اند و فرمهایی را که در آن نام ، نام خانوادگی ،میزان محکومیت،مدت سنوات حبس و… که بقیه را خودتان بهتر می دانید برای پر کردن به ما ارائه دادند در صورتی که این اطلاعات برایشان کاملا محرز است و اینکه هرکسی برگه مرخصی یا درخواستی را دارد برای دادستان ارسال کند و هنوز هیچیک از زندانیان زن سیاسی که تقاضاهایشان را ارائه داده اند پاسخی دریافت نکرده اند همچنین لطف کنید برای تنویر اذهان عمومی اسامی ۸۱ نفری که به مناسیت میلاد حضرت فاطمه زهرا مشمول عفو مقام معظم رهبری قرار گرفته اند را اعلام فرمایید چرا که این شبهه وجود دارد که اصولا کسی مشمول عفو قرار نگرفته است و لااقل از ۲۴ نفراز زنان زندانی سیاسی بند عمومی هیچ زنی آزاد نشده است .بنده نیز تا کنون چهار بار درخواست برای مرخصی درمانی جهت اعزام به بیمارستان ارائه داده ام و حتی متذکر شده ام ۴۸ ساعت با دستبند،پابند ، گردن بند و هر گونه بند دیگری که فکر می کنید لازم است مرا به بیمارستان حتی با هزینه شخصی خود منتقل کنید تا مشکلات و بیماریهای من مرتفع گرددعلی ایحال که شرط ملاقات حضوری را تماس نداشتن با آقای کروبی اعلام کرده اید باید اظهار کنم :”متاسفانه مقدور نمی باشد”
آقای جعفری دولت آبادی!
در زمان دستگیری مجدد من درششم اسفندماه ۸۸ وزارت اطلاعات شایعه کرد که چون خانم شهیدی قصد داشته است از کشورخارج شود ما وی راپیشتر بازداشت کردیم و حتی یک شایعه دیگری هم برای اینجانب پخش شد که در موقع مقتضی به اطلاع خواهم رساند.برای من این نکته بسیار جالب بود. چرا که هم نزدیک به چهار ماه با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه در بیرون از زندان بودم و هم ویزای انگلستان را در پاسپورتم داشتم و هم پاسپورتم در اختیار خودم بود و فقط کافی بود خود را به یک کشور ثالث برسانم تا ایران را مثل بسیاری از افرادی که کشور را ترک کردند برای همیشه رها کنم.من اگر قصد ترک ایران را داشتم پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به لندن رفته بودم هرگز باز نمی گشتم.در آنجا به دلیل محجبه بودن و حضور در همه مراسم های خاص مذهبی به من می گفتند شما از عوامل جمهوری اسلامی هستید و در اینجا هم بازجویان به من می گفتند که شما عامل بیگانگان هستید. نمی گویم که در این زمینه پیشنهاداتی نداشتم که بسیاری از دوستان از سر دلسوزی به من می گفتند اگر ۶ سال حکم دادگاه بدوی شما تایید شود چه خواهی کرد و من پاسخ میدادم:تابع قانون خواهم بود و اگر قطعا محکوم شوم در زندان فقط کتاب خواهم نوشت.و هنوز هم بر این اعتقادم که هیچ جرمی مرتکب نشده ام که شایسته و سزاوار چنین مجازاتی باشم.من اگر قصد تبلیغ علیه نظام داشتم در طول مدتی که خارج از زندان به قید وثیقه آزاد بودم و از همه رسانه های خارجی جهت مصاحبه با من تماس گرفته میشد رنج ها و بلا هایی را که ۱۲۵ روز بر من وارد شده بود را برای آنان بازگو می کردم اما برای حفظ آبروی نظام زبان در دهان گزیدم.من کاری نکرده ام که بخواهم از کشورم متواری شوم . این آب و خاک همانگونه که متعلق به شماست متعلق به من،خانواده ام ،فرزندم و وارثان من هم خواهد بود و هیچ گروه و جناحی نمی تواند ایران را به نام خود مصادره کنند.من در ایران ماندم چون جرمی مرتکب نشده ام،البته خدای ناکرده روی سخنم به برخی دوستان و همکارانم که شاید به خاطر شرایط جبر و فشار از ایران خارج شده اند نیست که چون از ایران مهاجرت کرده اند پس حتما جرمی را مرتکب شده اند بلکه روی سخنم با خودم بود تا بگویم و بگویم و بگویم که در ایران می مانم و بی گناهیم را ثابت می کنم حتی اگر راه آن تحمل کامل ۶ سال حبس تعزیری باشد.من فردی قانون مدار هستم و به قانون احترام می گذارم حتی اگر حکمی خلاف واقع برای من صادر شده باشد.من تا آخرین لحظه ای که مسئولان زیربط دریابند که بازداشت و حکم سنگین من نوعی انتقام گیری از شخص آقای کروبی و فشار به ایشان بوده است ، مسئولانه پای عواقب ۶ سال حبس تعزیری خود ایستاده ام.
جناب آقای جعفری دولت آبادی!
ضمن عرض تسلیت شهادت شهید بزرگوار آیت الله بهشتی دوران ریاست موفق ایشان در قوه قضاییه را یاد آور می شوم و اظهار شرمساری میکنم از اینکه من و پسر شهید بهشتی را با هم و با چشم بند از زیر عکسهای پدرش عبور دادند تا برای بازجویی به باز داشتگاه ۲۴۰ ببرند. آیت الله شاهرودی ویرانه ای را به گفته خودشان ازآیت الله یزدی تحویل گرفتند که این ویرانه در دوران آقای شاهرودی رو به آبادانی بود لطفا نگذارید این ویرانه ویرانه تر شود در خاتمه با این توضیحات
خواهشمندم اگر قرار است تهدیدات بازجویان من به طور کامل عملی شود لطفا اولین تهدید ایشان را نیزحتما به مرحله اجرا درآورید و مرابه بازداشتگاه ۲۰۹ که البته اکنون در دست تعمییر است و از این پس زندانیان زن سیاسی هم به بازداشتگاه ۲۴۰ انتقال می یابند بازگردانید.درجاییکه من حق نوشتن خاطرات روزانه خود را ندارم ،درجاییکه مواد خام تهیه کتابم توسط آقای دهقان زاده مسئول حفاظت اطلاعات سازمان زندانها ضبط میشود و باز پس داده نمی شود ،دیگر چه فرقی میان بندعمومی و بازداشتگاه موقت ۲۰۹ است؟
جناب آقای دادستان!
لطفا یا مرا به بازداشتگاه ۲۰۹ بازگردانید یا برای کمک به مردم غزه همراه با برادران داوطلب در بازداشتگاه ۳۵۰مرا نیز جهت کمک و امداد رسانی به غزه اعزام کنید که کمک در آنجا بسیار مثمر ثمر تر از حضور میان بزه کاران می باشد . مطمئن باشید اینجا چیزی عایدمن نمی شود به جز به سخره گرفتن زندان اوین.
هنگامه شهیدی بازداشتگاه ۲۱۶ نسوان زندان اوین
۹تیر۱۳۸۹ مطابق با اولین سالگرد بازداشت پس از انتخابات

هیجده ماه حبس برای ناصر سعیدی، از شهروندان کرد

 

خبرگزاری هرانا - ناصر سعیدی از شهروندان اهل بانه از سوی دادگاه انقلاب به 18 ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
به گزارش آژانس خبری موکریان، آقای سعیدی به اتهام "همکاری با احزاب مخالف" و توسط دادگاه انقلاب سقز به تحمل 18 ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
گفتنی است این شهروند بانه ای اخیراً از زندان سقز جهت سپری کردن دوران محکومیت به زندان بانه منتقل گردیده است.

فاطمه راگرفتند، یک کارت شهید دادند

مصاحبه از فرشته قاضی
روزآنلاین

حسن میر اسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگویی اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد اما او حاضر به گرفتن دیه نیست. فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز 30 خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.
پیکر خانم سمسارپور، به گفته همسرش شبانه و در شهرستان بابل دفن شده است. آقای میراسدالهی که شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل همسر و ضارب فرزندش شده است می گوید: آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید.
در حین مصاحبه صدای پسر کوچک این خانواده که از پنجره شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بوده به گوش می رسد. او از پدرش گله میکند که: چرا باز این مسائل را تکرار میکنید. چرا آن صحنه ها را برای من زنده می کنید، بسه دیگه و...
کوشا میراسدالهی روز 30خرداد وقتی مادر و برادرش گلوله خوردند از پشت پنجره نظاره گر بود و به گفته پدرش به همین علت از نظر روحی ضربه خورده و تحت درمان روانپزشک است. این پسر که اکنون 13 سال دارد، در قالب شعری، شهادت مادرش را توصیف کرده است. او در این شعر مرگ مادرش را چنین توصیف کرده: گل او ریخت که ریخت، پرپر شد ولی این چشم ندید، گل او را بردند، بذر او بر دل ماست... جسم او را بردند، ریشه اش در تن ماست....
گفتگو با حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور را در ذیل بخوانید.

آقای میر اسدالهی، روز 30 خرداد چه اتفاقی افتاد؟
من از صبح رفته بودم سر کار؛ آن روز کارم زیاد بود و گفته بودم دیر برمیگردم. خانه ما در کوچه سینا است پشت مجتمع قضایی و نزدیک آزادی. آن روز همه جا شلوغ بود، من به خاطر بچه ها که یکی دانشجوی دانشگاه شریف بود و دومی هم در مدرسه مفید، نزدیک خوابگاه شریف درس می خواند، در نزدیک آزادی خانه گرفته ام. فاطمه گاهی می خندید و می گفت: این همه جا؛ تو ما را آوردی اینجا! و من می گفتم به خاطر بچه ها اینجا بهتر است و...
آن روز نگران بودم، ساعت 6 غروب دل شوره داشتم زنگ زدم خانه و با فاطمه حرف زدم؛ حالشان خوب بود و منزل بودند. ساعت 7 بود که دل شوره و استرس شدید آزارم میداد، پسر کوچکم کوشا زنگ زد اصلا نمی توانست حرف بزند. به سرعت راه افتادم سمت منزل، همه مسیرها بسته بود. اما هر طور بود خودم را به منزل رساندم. دیدم  پسر کوچکم هراسان و گریان در خانه است و فاطمه و کاوه نیستند. چند تن از همسایگان هم منزل ما بودند. آنها گفتند فاطمه و کاوه گلوله خورده اند.

این اتفاق چگونه رخ داده بود؟ همسر و فرزند شما چگونه تیر خورده بودند؟
حدود ساعت یک ربع به 7 بوده که فاطمه و بچه ها صدای انفجاری را در کوچه می شنوند.  فاطمه و کاوه سراسیمه پایین می روند ببینند چه خبر است. همسایه های دیگر هم پایین می آیند. چند نفر را می بینند که کلت به دست ایستاده اند. تعقیب و گریز با مردم به کوچه ما کشیده بود. جنب منزل ما، یک مجتمع چند طبقه است. رئیس مجتمع رو به نظامیانی که اسلحه به دست بودند، دستانش را بالا می برد و با اشاره به لوله گاز می گوید: شلیک نکنید، اینجا منفجر می شود. اما همان لحظه با گلوله به پای مرد همسایه می زنند و بلافاصله هم فاطمه و کاوه را که کنار او ایستاده بودند. فاطمه را به قلبش و کاوه را به شکمش می زنند. و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که کوشا از پنجره همه را می دیده است.

بعد از تیراندازی چه اتفاقی می افتد؟ همسر و پسرتان و همچنین همسایه تان را کجا می برند؟
بااینکه نزدیک خانه ما درمانگاه بود و آمبولانس هم وجود داشت اما هیچ اقدامی نمی کنند. مردم خود آنها را به درمانگاه بهگر و سپس بیمارستان شهریار می برند. نمی دانم چگونه رفتم تا درمانگاه بهگر... در مسیر شاید حدود 20 بار باتوم خوردم اما  عین خیالم نبود.. اصلا نبودم انگار در این دنیا... چگونه می رفتم فقط خدا میداند... به درمانگاه رسیدم و پرسیدم؛ هیچ کس جوابگو نبود. تا پرستاری راهنمایی ام کرد. بعد وسایلی رادر گوشه ای تلنبار شده. دیدم در بین کوه وسایل ساعت مچی همسرم که سال گذشته برای تولدش خریده بودم بود. پرستارگفت برده اند شهریار... رفتم بیمارستان شهریار... همه چیز آشفته بود... رفتم بیمارستان شهریار، سراغ فاطمه و کاوه را گرفتم. پرستاری گفت خانمت فوت کرده اما پسرت زنده است. رفتم بالای سر کاوه، دیدم غرق در خون است. گفتند پزشک ندارند، مسیر ها بسته است و پزشک ها نتوانسته اند به بیمارستان برسند. فاطمه که نزدیک ساعت 7 گلوله خورده بود، مدتی طولانی بدون پزشک روی تخت افتاده و جان داده بود. دکتر که بعد آمد و دید گفت اگر به او رسیده بودند زنده می ماند.  ساعت حدود ده بود که دکتر دهخدا رسید. با سختی و داوطلبانه آمده بود. مسیر بسته بود و تمام طول راه، پشت فرمان و در حالیکه دستش کارت شناسایی و بیرون از پنجره بود، تا بیمارستان آمده بود. خدا خیرش دهد آن شب جان 6 نفر را نجات داد که یکی هم کاوه بود. کاوه را جراحی کرد. دو ماه تمام به روده اش دستگاه وصل بود و بعد دوباره جراحی شد. 25 سانتی متر از محل روده شکافته شد، آپاندیست اش را هم درآوردند و...

اکنون حال کاوه چطور است؟
الان حالش بهتر است و دانشگاه میرود. کاوه مهندس برق است. ورودی سال 83، دانشگاه شریف و در مقطع فوق لیسانس هم رتبه دوم را آورده بود و رشته ام بی ای می خواند.

چرا پیکر فاطمه را در بابل به خاک سپردید؟
رفتم جنازه را بگیرم پرسیدند شکایتی داری؟ از ترس اینکه جنازه را تحویل ندهند گفتم نه. از محل، استشهاد جمع کردیم که در تظاهرات نبوده و جلوی در منزلش بوده. بعد تعهد گرفتند که از کسی شکایت نکنم و اینکه مراسم برگزار نکنیم. تعهد را دادم، استشهاد را دادم و فاطمه را آوردند بهشت زهرا و شستند و تحویل دادند. ما هم بردیم به بابل که زادگاهمان است. شبانه بردیم  و در تنهایی و غربت به خاک سپردیم. ترسیدیم باز مشکلی پیش بیاید. بعد که به خاک سپردیم، رفتم به مادر فاطمه قضیه را گفتم که قبر دخترت اینجاست. نمیدانید چقدر سخت است. نمیدانید چه دردی است آدم در وطن خودش غریب باشد. فاطمه را ما در نهایت غربت و تنهایی به خاک سپردیم.

و بعد شکایت کردید؟
بله شکایت کردم، پرونده در دادسرای نظامی است. اما آخرین جوابی که به ما دادند این بود که شما در شکایتتان گفته اید "نظامی ناشناس" زده است. گفتم بله نظامی بوده اما ناشناس، چون ما اسم او را که نمی دانیم. گفتند پس ناشناس است و از بیت المال دیه بگیرید. اعتراض کردم؛ گفتم سلاح شناسایی شده، شما نوع گلوله را نیز شناسایی کرده اید، چطور نمی توانید شناسایی کنید آن روز چه کسانی در عملیات بودند، چه کسانی شلیک کرده اند و از اسلحه شان شلیک شده، اما هیچ جوابی ندادند.

به شما گفته اند گلوله از چه نوعی بوده؟
در گزارش نوشته اند. هم نوع کلت را مشخص کرده اند، هم گلوله را نوشته اند، از نوع نه میلی متری بوده است.

گواهی پزشکی قانونی چی؟ آیا در این گواهی اصابت گلوله را نوشته اند؟
بله نوشته اند فوت بر اثر اصابت گلوله.

گفتید کوشا شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بود. او در چه وضعیتی است؟
کوشا الان سیزده سال دارد. خدا میداند چی کشیدیم. فاطمه پر کشید. کاوه روی تخت بیمارستان بود و کوشا به شدت از نظر روانی به هم ریخته بود.  شب ها مدام از خواب می پرید و فغان میکرد. هوار می کشید گریه میکرد و نمی توانستیم آرامش کنیم. او الان تحت نظر روانپزشک است. احساسش برای مادرش را با شعری بیان کرده با اینکه کم سن است اما شعری که گفته خیلی تاثیر گذار است. سنتور میزند برای مادرش و... هم برای کوشا و هم برای کاوه، نمیدانستم چگونه باید موضوع را بگویم با آن وضعیت وحشتناکی که پشت سر می گذاشتند. از روانشناس کمک گرفتم و گفتم که مادرشان نیست و... خدا سر هیچ کسی نیاورد.

آقای میر اسدالهی، این روزها شما چه میکنید؟ گویا بازنشسته شده اید؛ جایی خواندم که اجباری شما را بازنشسته کرده اند صحت دارد؟
اجباری نبود. من ایران خودرو کا رمیکردم و مهر ماه از مدیران ایران خودرو درخواست کردم  به دلیل مشکلاتی که دارم و نمی توانم کار کنم با بازنشستگی ام موافقت کنند. خوشبختانه موافقت کردند هرچند که  علیرغم وعده هایشان با حداقل حقوق انجام شد و بیمه تکمیلی  هم چند ماهیست که قطع شده اما مهم نیست. الان نشسته ام خانه و خانه داری میکنم به دو پسرم می رسم که از درس عقب نیفتند و...
[در اینجا صدای کودکی به گوش می رسد]

آقای اسدالهی گویا صدای فریاد پسرتان است.
بله حرفهای مرا شنیده و به هم ریخته؛ فریاد می زند که تمامش کنم. می گوید بس است اینقدر آن صحنه ها را زنده نکنید برای من و... این بچه همه صحنه را به چشم خود دیده. من چگونه می توانم عمق درد و فاجعه را بیان کنم... به خاطر بچه ها نه فریاد زدم نه گریه کردم تا آنها آرام باشند. اما مگر می شود؟
شب ها با عکس فاطمه سخن میگویم؛ در خلوت خودم گریه می کنم و زار میزنم. زندگی مرا از هم پاشیدند و بعد از چند ماه بعد آقایانی آمدندکه بله این بار این جوری شده و عذر می خواهیم... بعد یک کارت به من دادند به عنوان شهید... همسر من که 26 سال عاشقانه زیستیم با یک کارت عوض شد... همین شد که دیگر کسی را به خانه ام راه نمیدهم؛ هر کسی زنگ زد که میخواهد بیاید گفتم همه زندگی مرا ویران کردید کجا بیایید؟ چرا بیایید؟

متاسفم که ناچار شدید این دردها را بازگویی کنید؛ اگر در پایان سخن خاصی دارید بفرمایید.
کلمه درد هم کم است در مقابل این چیزی که ما کشیدیم و می کشیم. صبح برای یک لقمه نان حلال بیرون میروی زنت را می کشند، پسرت را غرق در خون می کنند و پسر دیگرت همه را از پنجره می بیند. آخر این چه رسمی است؟ از استانداری آمده بودند خانه ما. به آنها گفتم شما در روضه هایتان از مظلومیت فاطمه می گویید و بعد فاطمه  مرا کشتید... منی که زمان انقلاب عکس  و بیانیه های آقای خمینی را پخش می کردم و مبارزه می کردم و حالا این پاداش من است؟ همسر و بچه من که اصلا خیابان هم نبودند گاهی می گویم کاش در تظاهرات بودند و سنگی هم زده بودند، آخر یک لحظه امده اند جلوی در خانه و این... تمام همسایه ها شاهد بودند همه دیده اند چه اتفاقی افتاده و...

دستگیری بیست و یک دختر و پسر در یک مهمانی

خبرگزاری هرانا - 21 دختر و پسر در اصفهان که اغلب آن ها را دانشجویان تهرانی تشکیل می دادند، در یک مهمانی بازداشت شدند.
به گزارش جهان نیوز، این گروه شامل 13 پسر و 9 دختر بوده اند که در یک جشن تولد شرکت کرده بودند که توسط نیروی انتظامی دستگیر و تحویل مراجع قضایی شدند.
بازداشت های دانشجویان در مهمانی های خصوصی در چند ماه اخیر افزایش چشمگیری داشته است.

وجود بيش از 900 هزار كودك متاهل در كشور

خبرگزاری هرانا - يك فعال حقوق كودك گفت: متاسفانه براساس آمارهاي رسمي بيش از 950 هزار كودك متاهل در كشور وجود دارد كه 85 درصد آنها دختر هستند.

محمدبنيازاده در گفت وگو با خبرنگار ايلنا با اعلام اينكه در مورد همسران كودك يا كودك همسرها آمارهاي گوناگوني وجود دارد تا كيد كرد: منابع رسمي حكايت از وجود 900 تا 950 هزار كودك همسر در كشور دارد اين در حالي است كه چنين اتفاقاتي در حوزه كودكان برخلاف كنوانسيون بين‌الملل حقوق كودك است.
او با بيان اينكه آمارهاي غير رسمي به واقعيتهاي ديگري در اين حوزه اشاره دارد، ادامه داد: قانون از يك سو كودك را زير 11 سال مي‌داند و آن را در فرايند انتخابات، فاقد توانايي تفكر، ‌تعقل و تصميم گيري براي انتخاب كانديدا مي‌داند اما سن ازدواج در كشور از سنين 9تا 13 سالگي تعريف مي‌شود.
عضو كانون فرهنگي – حمايت كودكان كار ادامه داد: سن كودك در زمان راي دادن مطابق با استانداردهاي بين‌المللي و قانوني تعريف مي‌شود اما با وارد شدن به حوزه كار، كودكان 15 تا 18 سال بنا به شرايطي مي‌توانند كار كنند و منافع كودك ناديده گرفته مي‌شود اين درحالي است كه به مقاوله نامه منع بدترين اشكال كار براي كودكان توجه نشده و نظارتي نيز بر مشاغل سخت كودكان زير 18 سال وجود ندارد.
به گفته بنيازاده متاسفانه دختران كم سن و سال و متاهل دركشور به جاي كودكي كردن، نشاط، ورزش و تحصيل بايد در موقعيت يك همسر و شريك جنسي ايفاي نقش كرده و تمام مسووليت‌هاي خطير همچون خانه داري را عهده دار شود در حالي كه تجربه بارداري و زايمان‌هاي پرخطر كه در اين سن بركودكان تحميل مي‌شود، عوارض و خطرات زيادي براي آنها و حتي فرزندانشان دارد.

حمله لباس شخصی ها به مهدی کروبی در دانشگاه شریف

خبرگزاری هرانا - مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالفان دولت در ایران بعد از ظهر امروز هشتم تیرماه، در حالیکه در مراسم ختم پدر محمد رضا عارف، معاون اول محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران در مسجد دانشگاه صنعتی شریف حاضر شده بود، مورد حمله عده ای لباس شخصی قرار گرفت.
آقای کروبی در هنگام ورود با فریاد مخالفانی روبرو شد که علیه او شعار می دادند، اما او برای جلوگیری از بر هم خوردن مراسم، از مسجد خارج شد.

به گزارش بی بی سی، حدود دو هفته پیش هم آقای کروبی برای دیدار با آیت الله صانعی، از مراجع تقلید منتقد دولت در قم به این شهرسفر کرده بود، اما عده ای از افراد لباس شخصی در اعتراض به حضور او جلوی بیت آیت الله صانعی تجمع کردند و پس از خروج آقای کروبی به دفتر آقای صانعی حمله کردند.
آقای کروبی در مورد این وقایع گفت: "اگر زمان شاه یک شعبان بی مخ بود، اکنون این حاکمیت صدها شعبان بی مخ تربیت کرده است و این افراد باید بدانند که مهدی کروبی تا آخر ایستاده است و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است و تا گرفتن حق مردم از پا نخواهد نشت".
او درباره سابقه تشکیل گروه هایی که به گفته او عامل این گونه حملات هستند، گفت: "یک سال پس از رحلت امام، فرمانده بسیج وقت پیش من آمد و گفت قصد داریم تشکیلات و گردان هایی را در شهرهای کشور ایجاد کنیم. من ضمن مخالفت، علت تشکیل چنین تشکیلاتی را جویا شدم که وی هدف از تشکیل گردان های بسیج را مقابله با شورش ها و تظاهرات مردمی اعلام کرد و گفت که با نیروی بسیج می توانیم این تظاهرات را سرکوب کنیم".
آقای کروبی در ادامه با اظهار تاسف از سرنوشت بسیجی که به گفته او در زمان آیت الله خمینی 8 سال در جبهه ها جنگید و از کشور دفاع کرد، گفت: "بسیج کارش به جایی رسیده است که در دانشگاه ها با دانشگاهیان برخورد می کند، در مساجد مردم را کتک می زند، در رای گیری ها تقلب می کند، در خیابان ها به کشتار مردم می پردازد، در 14 خرداد جلوی سخنرانی نوه امام را می گیرد، و با حمله به خانه، دفاتر و مساجد مراجع و بسیاری جاهای دیگر، اقداماتی انجام داده است که نام و یاد بسیج را لکه دار کرده است".
به نظر می رسد با افزایش انتقادات مهدی کروبی از آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بر شدت حملات علیه او افزوده شده است.
آقای کروبی در بیانیه ای که اخیرا منتشر کرد، نوشته بود: "آنچه امروز تحت عنوان ولایت فقیه انجام می شود با اندیشه و عملکرد آیت الله خمینی متفاوت بوده و تیشه به ریشه قانون اساسی و جمهوری اسلامی برخواسته از رای مردم زده است".
او در این بیانیه گفته بود: "اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز در نظر گرفته باشد".

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

مجید توکلی دچار خونریزی شدید معده شد

خبرگزاری هرانا - مجید توکلی، فعال سرشناس دانشجویی در زندان دچار خونریزی شدید معده شده؛ مسئولان وی را تاکنون به بیمارستان منتقل نکردند و بر همین اساس وضعیت سلامتی وی وخیم است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آقای توکلی که به تازگی به بند 350 زندان اوین که فاقد هرگونه امکانات پزشکی می باشد، منتقل شده بر اثر سرفه های شدید و عدم رسیدگی پزشکی دچار خونریزی شده است.
وی طی یک هفته ی اخیر مکررا دچار خون دماغ شده بود اما مسئولان زندان در برابر خواسته ی دیگر زندانیان مبنی بر رسیدگی به وضعیت حاد این زندانی سیاسی بی تفاوت بودند.
علی توکلی، در مصاحبه ی کوتاهی با گزارشگر هرانا، حال برادر خود را بسیار وخیم گزارش کرده است و مشکل ایشان را مربوط به بیماری ریه ای که به دلیل شرایط سخت زندان و خصوصا اعتصاب غذا در سلول انفرادی 240 به آن مبتلا شده بود، عنوان کرده است.
مادر آقای توکلی براساس تماسی 30 ثانیه ای که با فرزند دربند خود داشته است، وضعیت وی را بسیار بد توصیف کرده و نگران وی شده است؛ مجید در این تماس یادآور شده که ممکن است تا چندی موفق به برقراری تماس با ایشان نشود.
به نظر می رسد تشدید بیماری وی در اثر عمليات ساختماني و ازدحام بيش از حد زندانيان در بند 350 - خوابيدن در راهرو ها و كريدور - به وجود آمده است. وضعيت اسفبار بهداشتي، عدم درمان مناسب و به موقع، نامناسب و بي كيفيت بودن غداهاي اين بند، قطع گاز و آب براي مدتي محبوسين را دچار مشكلات جدي كرده است.
در هفته گذشته اخباری مبنی بر بیگاری زندانیان محبوس در بند 350، به دلیل ساخت و ساز در درون زندان از سوی خبرگزاری های مختلف منتشر شده است.
مجید توکلی، دانشجوی کشتی سازی دانشگاه پلی تکنیک تهران از 16 آذر ماه سال گذشته تاکنون در زندان به سر می برد و با حکم سنگین هشت و نیم سال حبس تعزیری مواجه است.

بازداشت محمد باقری، یکی دیگر از اعضای کانون صنفی معلمان در ایران

خبرگزاری هرانا - محمد باقری، از اعضای کانون صنفی معلمان در ایران، در تهران بازداشت شد.
امروز هم چنین مختار اسدی، دیگر فعال صنفی معلمان نیز از سوی نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شده است.
به گزارش رادیو فردا، شماری از اعضای کانون صنفی معلمان ایران طی روزهای اخیر، تهدید تلفنی شده و از آنان خواسته شده است که فعالیت هایشان را در جهت احقاق حقوق معلمان ادامه ندهند.
پیش تر، شماری از فعالان حقوق معلمان، از جمله علی اکبر باغانی و محمود بهشتی لنگرودی، دبیرکل و سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران، بازداشت شده بودند. این بازداشت ها با اعتراض فدراسیون آموزش بین المللی روبرو شده و این نهاد بین المللی خواستار آزادی تمام فعالان حقوق معلمان شده است.

محکومیت سعید کلانکی به سه سال حبس تعزیری

خبرگزاری هرانا -  سعید کلانکی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر از سوی شعبه‌ی 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.

حکم سعید کلانکی، یک سال حبس برای "تبلیغ علیه نظام" و دو سال برای "توهین به رهبری" عنوان شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، سعید کلانکی، فعال حقوق بشر و دبیر سابق کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی نهم آذرماه سال گذشته بازداشت شد و پس از نزدیک به 100 روز، در تاریخ 16 اسفند، با تودیع وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
با گذشت نزدیک به 7 ماه، کوهیار گودرزی و شیوا نظرآهاری، دو عضو دیگر کمیته هم چنان در زندان اوین به سر می‌برند.
کوهیار گودرزی به تازگی به تحمل یک سال حبس محکوم شده است.

زنان سیستان و بلوچستان، از ازدواج در سنین پایین و چندهمسری رنج می‌برند

خبرگزاری هرانا - مدیر دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان، گفت: زنان استان از نداشتن قدرت بیان در استیفاء حقوق، ‌عدم تمکن مالی در استخدام وکیل، ازدواج‌های اجباری، ازدواج در سنین پایین و چند همسری رنج می‌برند.

کلثوم موذن اظهار کرد: برای خدمت‌رسانی و احقاق حقوق این بانوان دفتر حمایت اقدام به پرداخت حق‌الزحمه وکلا کرده و توانسته 60 درصد در انجام وظایف خود موفق عمل کند. 

به گزارش ایسنا، وی ادامه داد: مردسالاری حاکم در استان و وادار کردن زنان بی‌سرپرست به حمل مواد مخدر یکی دیگر از مشکلات زنان استان است.

کلثوم مؤذن بیان کرد: وجود مردسالاری شدید موجب پایمال شدن و از بین رفتن حقوق بانوان استان شده است.
مؤذن گفت: دفتر حمایت تلاش کرده تا از طریق آموزش و آگاهی بخشیدن به آنان در جهت احقاق حقوق بانوان گام بردارد و برای تحقق این هدف جلسات متعددی در دورترین نقاط استان برگزار شده است.

وی ادامه داد: در هر جلسه‌ای که برگزار شده یک کارشناس بهداشت نیز حضور داشته و خوشبختانه در منطقه کورین تعداد زیادی از بانوان زیر پوشش نهادهای حمایتی قرار گرفته‌اند.

مدیر دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان افزود: آگاهی بخشی به زنان در زمینه حقوقشان در جامعه موجب کاهش ناهنجاری‌ها خواهد شد و از عواقب و پیامدهای منفی جلوگیری می‌شود.

موذن اظهار کرد: اگر بتوانیم به زنان در این زمینه تحرک بخشی ایجاد کنیم قطعا بانوان استان از حقوق خود آگاهی خواهند یافت.

مدیر دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان گفت: به همت دستگاه قضایی 46 درصد ازدواج‌های ثبت نشده در سیستان و بلوچستان به 24 درصد رسیده است.

موذن افزود: طبق آمار اعلام شده سیستان و بلوچستان کمترین آمار طلاق را دارد که علاوه بر فرهنگ، تلاش دادگستری نیز در این زمینه نقش داشته است.
مدیر دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان ادامه داد: 50 درصد از مراجعین طلاق به صلح و سازش می‌انجامد.

وی بیان کرد: دفاتر حمایت از حقوق زنان و کودکان در شهرهای زاهدان، زابل، ایرانشهر، چابهار، سراوان و خاش فعالیت دارند که در کنار فعالیت‌های حقوقی، کارشناسان حوزوی نیز حضور دارند.

موذن ادامه داد: یکی دیگر از اهداف دفتر حمایت پیگیری مشکلات حقوقی زنان و کودکان در دستگاه قضایی با سرکشی هر ماه یکبار به بند نسوان و همچنین کانون اصلاح و تربیت است.

وی افزود: در حال حاضر 60 کودک یتیم که شرایط زیر پوشش رفتن نهادهای حمایتی را ندارند توسط همکاران دادگستری تأمین مالی می‌شوند.

مدیر دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان بیان کرد: ۵۰۰ نفر از خانواده‌های زندانیان که شرایط زیر پوشش رفتن نهادهای حمایتی را ندارند با کمک گرفتن از خیرین استان تأمین مالی می‌شوند.

موذن تاکید کرد: ثبت وقایع ازدواج با جدیت مورد توجه قرار گرفته و آگاهی لازم در این زمینه به زنان و دختران استان داده شده است.

مادر شهید سیدعلی موسوی: در مورد ظهر عاشورا از من هیچ نپرسید

مادر شهید سیدعلی موسوی: در مورد ظهر عاشورا از من هیچ نپرسید
جرس:" من هیچ فرقی با مادرهای  دیگری که عزیزان شان را از دست داده اند، ندارم. برای همین اگرچه خیلی حرف ها در دلم مانده است اما خودمان خواسته ایم بعد از شهادت علی، سکوت کنیم. دلم نمی خواهد حوادث ظهر عاشورا و نحوه به شهادت رسیدن پسرم را  بازگو کنم. همه رنجی که بعد از به شهادت رسیدن علی کشیده ایم را به خدا واگذار کرده ایم و می دانم حق پیروز خواهد  شد".  

این جمله های کوتاه و بریده بریده «خدیجه موسوی خامنه»، مادر شهید علی موسوی است که حتی نسبت خانوادگی او با میرحسین موسوی نیز موجب نشد تا او در جایگاهی ویژه به عنوان خواهر یکی از سران جنبش سبز، با رسانه ها مصاحبه کند و از رنج خانواده خود بگوید.
 خواهرزاده ۴۲ ساله مهندس موسوی ظهر روز عاشورای سال گذشته در میدان انقلاب از ناحیه قلب هدف گلوله قرار گرفت و بعد از انتقال به بیمارستان ابن سینا واقع در فلکه دوم صادقیه به شهادت رسید.
 مردم سبز و سوگوار تهران با تجمع در برابر بيمارستان ابن سينا كه خواهر زاده مهندس موسوي به آنجا منتقل شده بود، شعار “ميرحسين ميرحسين تسليت تسليت” سرمی دادند اما دقایقی بعد گزارشی رسید که حکایت می کرد؛ نيروهاي لباس شخصي و يگان ويژه با حمله به مردم آنها را پراكنده کرده و نیروهای امنیتی و نظامی نیز نگران از برگزاری تشییع گسترده پیکر شهید "علی موسوی " پیکر او را از بیمارستان به جای نامعلومی منتقل کرده بودند.
 یکی از بستگان شهید علی موسوی به خبرنگار جرس گفته است: سال گذشته،  خانواده شهید موسوی  برای تحویل گرفتن جسد بی جان فرزند خود به ستوه آمده بودند. تا آنجا که پدر شهید موسوی با اندوه خطاب به برخی از نیروهای امنیتی می گفت از خیر جسم بی جان پسرم هم گذشتم . ضجه های مادر و پی گیری های مداوم آنها موجب شد تا در نهایت  پیکر این شهید را به خانواده تحویل دهند.
 گفته می شود در مراسم امنیتی که برای برگزار کردن مراسم تشیع شهید موسوی برگزار شده بود،  حتی اجازه دیدن صورت این شهید  را به برخی از اقوام و بستگان نمی دادند و هنگام مراسم خاک سپاری هم با محدودیت ها و مراقبت های ویژه، اجازه ندادند نزدیکان شهید موسوی وداعی آرام  با  عزیز از دست رفته خود داشته باشند.
 بارها برای مصاحبه با خانواده شهید موسوی تلاش کردیم اما هر بار تاکید می کردند که هیچ فرقی میان آنها با خانواده شهدایی که نام آنها به اندازه نام شهید موسوی شناخته شده نیست، وجود ندارد و ترجیح می دهند سکوت کنند.
 مادر  شهید علی موسوی که صدایش همانند همه مادران داغ دیده دیگر پر از بغض است، می گوید در مورد ظهر عاشورا از من هیچ نپرسید. به او قول می دهم چیزی در مورد روز عاشورا، نحوه به شهادت رسیدن فرزندش و حوادث پس از آن نپرسم و ننویسم و این آغازی شد برای یک گفتگوی تلفنی کوتاه که در پی می آید:
 خانم موسوی، شش ماه نبودن شهید علی موسوی بر شما، پدر علی و خانواده ایشان چگونه گذشت؟
 چه بگویم،سخت گذشت، مثل همه خانواده های داغ دیده دیگر به ما هم سخت گذشت. علی دوست و تکیه گاه خانواده اش بود، با پدرش کار می کرد. با رفتن او فشار زیادی به پدرش وارد شد. هیچ کس برای یک بچه هفت ساله پدر نمی شود. تنهایی و دردی که خانواده علی  تحمل کرده اند را هیچ کسی جز خدا نمی داند .
 شما و خصوصا همسر، پسر و دختر شهید علی موسوی بعد از شش ماه، چگونه با این ماجرا کنار آمده اید؟
 همه فقط به خاطر خدا صبوری می کنیم. بچه های علی فوق العاده به پدرشان وابسته بوده اند، به همسرشان هم سخت می گذرد اما چاره ای جز توکل به خدا نیست. ۲۰ سالی که ازدواج کرده بود ما معمولا هر روز صبح ها  کنار هم بودیم و با هم سر یک سفره می نشستیم اما ناگهان از روز عاشورا همه چیز عوض شد. ابراهیم پسر دیگرم وقتی شهید شد، هیجده سال داشت و علی چهل و دو سال، دو برابر برادرش من با او زندگی کردم و حالا غم سنگینی بعد از رفتن او در دل همه ماست.
 بیشتر دلتنگ کدام خصوصیت اخلاقی سید علی می شوید؟
 علی تک بود، نه برای من و فامیل، برای کسانی که در شهرستان با او کار هم می کرده اند، علی آنقدر عزیز بود که هر کسی خبر شهادت او را شنید، گریه کرد و ناراحت شد.  بچه فوق العاده با محبتی بود، آقای مهندس موسوی هم علی را خیلی دوست داشت. اگر به او می گفتند سرت را باید بدهی ، دریغ نمی کرد. نه برای دایی اش اینطور بود بلکه برای همه مردم از جان مایه می گذاشت. از شانزده سالگی در خانه نبود و شب های عملیات  همیشه با مردهای دیگر خانه به جبهه می رفت. گاهی وقت ها که پدرشان هم می رفت جبهه، من که دختری نداشتم تنها در خانه می ماندم  تا علی به همراه برادر و پدرش برای دفاع از کشور مبارزه کند. علی مردم را دوست داشت و  فکر نمی کنم میان دوستان و همکاران علی کسی از او رنجیده باشد. 
 فکر می کنید چرا او از میان بستگان مهندس موسوی مورد هدف قرار گرفت؟
 کسانی که او را انتخاب کردند، خودشان می دانند چه کردند، آنها خوب می دانستند دارند چه کار  می کنند و ما هم واگذار کرده ایم به خدا.  می دانیم خدا خودش جای حق نشسته است و کسی که بچه های ما را نشانه رفته را رسوا خواهد کرد. اینطوری باقی نمی ماند و حق همیشه پیروز می شود.
 آیا هیچ وقتی پیش آمده است که از آقای موسوی به خاطر ایستادگی و اعتراض او در برابر تقلب انتخاباتی و اتفاقات پس از آن، دلگیر شوید ؟
 هرگز. آقای موسوی خوب می داند که خانواده ما از شهادت نمی ترسد، این دفعه اول نیست ،پسر دیگر من  هم برای دفاع از کشور، در جبهه شهید شده است، علی هم اگرچه عاشق دایی اش بود اما جانش را برای مردم داد. آقای موسوی  هم از حق دفاع کرد، بی عدالتی را تحمل نکرد، اسلام هم نگفته که ما باید ظلم پذیر باشیم. هر کس دیگری جای موسوی از حق دفاع می کرد علی از او حمایت می کرد. 
 آیا برای شناسایی کسانی که به فرزند شما شلیک کرده اند، شکایت و پیگیری قضایی هم کرده اید؟
 این همه مادران که دارند می سوزند و فریاد می زنند، مگر صدایشان را کسی شنید؟ .
 می دانم تمایلی ندارید تا ناگفته های مربوط به شهادت فرزندتان را بازگو کنید اما به عنوان یک مادر سخن آخر تان چیست با کسانی که خودشان می دانند با شما وخانواده های دیگر در یک سال گذشته چه کرده اند؟
 اگر بخواهم حرف بزنم، یک سینه حرف ناگفته دارم اما...

درخواست خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین از دادستان تهران

کلمه:

خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین از دادستان تهران می خواهند که کتابخانه این بند را بازگشایی کند.
به گزارش کلمه، بند ۳۵۰ زندان اوین یکی از بندهای این زندان است که اکنون بیش از ۲۰۰ نفر از زندانیان حوادث پس از انتخابات در آن نگهداری می شوند .
این بند که در زیرزمین یکی از طبقات زندان اوین قرار دارد امکانات رفاهی محدودی دارد . یک کتابخانه کوچک تنها مکانی بود که زندانیان اوقات فراغت شان را در آن می گذراندند .اما این کتابخانه نیز مدتی است که تعطیل شده است .این درحالی است که این بند زندان اوین بر خلاف سایر بندهای عمومی آن فاقد هر گونه امکانات ورزشی یا کلاس های آموزشی است .
خانواده های زندانیان سیاسی این بند نیز حق ندارند برای عزیزان دربندشان کتاب یا وسیله دیگری ببرند . چرا که مسوولان زندان از پذیرفتن هر گونه کتاب خودداری می کنند در این شرایط خانواده های زندانیان سیاسی می پرسند که فرزندان شان چگونه باید اوقات خود را سپری کنند ؟
خانواده های زندانیان سیاسی از دادستان تهران می خواهند ضمن بازدید از این بند زندان اوین، شرایط بازگشایی کتابخانه را فراهم کنند و همچنین در بهتر کردن شرایط رفاهی آن بکوشند چرا که این بند در این فصل به شدت گرم است و وسیله خنک کننده ای ندارد.
هم اکنون علیرضا بهشتی شیرازی، عبدالله مومنی، علی عرب مازار،کیوان صمیمی ،مجید دری، بهمن احمدی امویی، حسین نورانی نژاد، فرامرزعبدالله نژاد، مهدی فتاح بخش، علی بیکس، ضیا نبوی،فرزاد مددزاده، علی تاجرنیا،رجبعلی داشاب، علی زاهد،احمدکریمی، مجید توکلی ، قربان بهزادیان نژاد ،حسین باستانی نژاد از جمله زندانیان بند ۳۵۰ هستند.

اخراج و محرومیت ازکنکور برای دانشجویان عضو شرکت های هرمی

خبرگزاری هرانا - دبیر شورای مرکزی انضباطی دانشجویان وزارت بهداشت با اشاره به جزئیات برخورد با دانشجویان فعال در شرکتهای هرمی گفت: دانشجویانی که با فعالیت در شرکتهای هرمی فضای دانشگاه را ناامن کنند از دانشگاه اخراج می شوند و تا سه سال حق شرکت در کنکور را ندارند.

دکتر سید مهدی طیبی تفرشی در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: شیوه نامه انضباطی دانشجویان که برای دانشگاه های کشور اجرا می شود آخرین بار در سال 84 مورد ویرایش قرار گرفته بود و در آن زمان چندان بحث شرکتهای هرمی و مشکلات ناشی از آن در جامعه مطرح نبود اما پس از بازنگری شیوه نامه در سال 88 موضوع شرکتهای هرمی به یک عنوان یک بند مهم به آن اضافه شد.

وی خاطرنشان کرد: در این شیوه نامه آمده است که فعالیت در شرکتهای هرمی و امثال آن تخلف است و متخلف در صورت وجود شاکی خصوصی باید جبران خسارت کند به این معنی که میزان پولی که از سایر افراد دریافت کرده است را باید پرداخت کند.

طیبی تفرشی اضافه کرد: در صورتی که دانشجوی متخلف یک مرتبه به شورای انضباطی بیاید و حکمی برای وی صادر شود با تنبیهات بندهای 7 تا 12 از جمله محرومیت از تسهیلات رفاهی دانشگاه و یا ایجاد تغییر در آنها از قبیل وام، خوابگاه و غیره، دریافت خسارت از دانشجو، منع موقت از تحصیل به مدت یک نیمسال، منع موقت از تحصیل به مدت دو نیمسال بدون و یا با احتساب سنوات مواجه می شود.

وی اظهار داشت: در صورت تکرار تخلف قانون گذار برای دانشجوی متخلف بسیار سخت گرفته است که بر اساس بند 20 تنبیهات، دانشجو از دانشگاه اخراج می شود و تا سه سال نمی تواند در کنکور نیز شرکت کند. در واقع عدم مجوز شرکت در کنکور نیز برای فرد متخلف اعمال می شود.

دبیر شورای مرکزی انضباطی دانشجویان وزارت بهداشت در خصوص میزان وجود آسیب عضویت و یا فعالیت در شرکتهای هرمی در دانشگاههای علوم پزشکی به مهر گفت: با توجه به اینکه در دو سال اخیر تمامی احکام صادره در دانشگاهها با یک رونوشت به اطلاع شورای مرکزی می رسند ما در دو سال اخیر با هیچ نمونه ای از فعالیت دانشجویان علوم پزشکی در حیطه شرکتهای هرمی برخورد نکرده ایم.

وی افزود: تنها موردی که در دانشگاههای علوم پزشکی در مورد فعالیت در شرکتهای هرمی بوده است مربوط به سال 86 است که آخرین موردی بوده که سه دانشجو با فعالیتهای خود فضای دانشگاه و خوابگاه را ناامن کرده بودند و در نهایت نیز حکم های لازم به دلیل ناامن کردن فضای دانشگاه به این افراد ابلاغ شد.

طیبی تفرشی با اشاره به فعالیتهای معاونت دانشجویی وزارت بهداشت برای پیشگیری از آسیبهای این موضوع در دانشگاههای علوم پزشکی گفت: با توجه به اینکه دانشگاهها نیز از فضای عمومی تاثیر می گیرند ما نیز فعالیتهای پیشگیرانه زیادی را به انجام رساندیم.

وی گفت: در این مسیر بخشنامه های قوه قضائیه در مورد برخورد با شرکتهای هرمی به صورت پمفلت های آموزشی در اختیار دانشجویان قرار گرفت و همچنین از 10 مرجع تقلید استفتائاتی در این زمینه صورت گرفت که این استفتائات در بوردهای شورای انضباطی به اطلاع دانشجویان رسانده شد.

مختار اسدی بازداشت شد

خبرگزاری هرانا -  مختار اسدی از فعالان کانون صنفی معلمان ایران روز دوشنبه  مورخ 7 تیر ماه در کرج بازداشت شد.

در پی بازداشت این فرهنگی، منزل وی نیز توسط مأموران مورد بازرسی قرار گرفته و کامپیوتر وی را نیز همراه خود برده اند.

به گزارش آژانس خبری موکریان، از محل نگهداری و وضعیت مختار اسدی  و هم چنین اتهامات احتمالی این فعال فرهنگی خبری در دست نیست.

یاد آور می گردد مختار اسدی پیشتر نیز به دلیل فعالیت های صنفی مدتی را در تبعید سپری نموده بود.

دستگیری 75 شهروند بر پایه ی اجرای طرح امنیت اجتماعی

خبرگزاری هرانا - معاون عملیات پلیس امنیت تهران گفت: درسومین مرحله از طرح موسوم به "برخورد با اراذل و اوباش" که روز دوشنبه برگزار شد، 75 تن در مناطق مختلف پایتخت دستگیر شدند.

به گزارش ایرنا، 15 تن از این افراد در مناطق خوش، میدان ابوذر، سه راه قپان و نظام‌آباد تهران گردانده شدند.
مسئولان مدعی شدند اتهامات این افراد ایجاد رعب و وحشت با استفاده از سلاح گرم و سرد، ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم، تخریب مغازه و خودرو، باج‌گیری و تهدید اعلام کرد.

معاون عملیات پلیس امنیت تهران بزرگ هدف از گرداندن افراد بزه‌کار در محل ارتکاب جرم را افزایس امنیت اجتماعی و نمایش رسیدگی به شکایات مردم توسط پلیس و شکستن ابهت کاذب متهمان اعلام کرد.

تجمع اعتراضی گروهی از کارگران پالایشگاه نفت آبادان و دستگیری دو تن

خبرگزاری هرانا - همزمان با تجمع گروهی از کارگران معترض در تهران، جمعی از کارگران پالایشگاه آبادان در جنوب ایران نیز، بدلیل بیکاریِِ خود، در مقابل در اصلی آن پالایشگاه دست به تجمع زده و باعث انسداد موقت در و توقف عبور و مرور شدند.
به گزارش جرس، صبح دوشنبه هفتم تیرماه، حدود یکصد تن از کارگران آن واحد صنعت نفت مهم کشور، در اعتراض به بیکاریِ خود توسط مقامات مسئول، در مقابل در اصلی پالایشگاه آبادان تجمع کردند که بعداز ساعتی نیروی انتظامی در محل تجمع حضور پیدا کرد و کارگران بدون ایجاد درگیری صحنه را ترک کردند.
در اقدام بعدی، کارگران معترض با تجمع و با دراز کشیدن مقابل درب ورودی، کاملا مسیر رفت و آمد را مسدود کردند.
در جریان این اقدام، دو نفر از کارگران که در حال فیلم گرفتن با موبایل خود از تجمع بودند، توسط چند لباس شخصی و با ضرب و شتم مجبور به سوار در یک دستگاه ماشین شده و هنوز خبری از مکان دستگیری و وضعیت آنها منتشر نشده است.
امروز همچنین گروهی از كارگران كارخانه پارس‌متال تهران، در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات معوقه و اخراج خود، از بامداد در مقابل دفتر ریاست‌ جمهوری واقع در میدان پاستور تهران دست به تجمع زدند. دلیل تجمع اعتراضی سیصد نفر از مجموع 450 كارگر كارخانه پارس‌متال، اعتراض به پرداخت نشدن بیش از پنج ماه مطالبات معوقه، و همچنین تصمیم كارفرما به اخراج كارگران قراردادی آن واحد تولیدی بود.
خبرگزاری ایلنا گزارش داده بود که "تنها درسه ماه ابتدای سال جاری، به دلیل كاهش قدرت خرید مردم، از میزان تولیدات بسیاری از كارخانه‌ها كاسته و در نتیجه كارگران بسیاری بیكار شده‌اند."

بگذارید دخترم زنده بماند/گفتگو با پدر زینب جلالیان

خبرگزاری هرانا - زینب جلالیان، فعال کردی که به اعدام محکوم شده است روز گذشته در تماس با خانواده از آنان خواست از طریق دکتر شریف، وکیل دادگستری، پرونده اش را پی گیری کنند.او همچنان در بند 209 زندان اوین است و از هفته پیش با فرد دیگری هم سلول شده است. پدر زینب در مصاحبه با "روز" از آخرین وضعیت دخترش گفته است:" 20 روز پیش زینب را دیدیم؛ حالش خوب بود و می خواست پرونده اش را پی گیری کنیم، قبل از شما هم زنگ زد و جویای پرونده اش بود".
اسماعیل جلالیان، برادر زینب نیز به "روز" می گوید: "روز یکشنبه از طریق یکی از اقوام شنیدیم که سایت ها نوشته اند می خواغهند زینب را اعدام کنند، پدرم از زینب پرسید ولی او خبری نداشت و گفت پرونده اش را پی گیری کنیم؛ اکنون دکتر شریف پی گیر پرونده زینب است."

اما دکتر محمد شریف، وکیل دادگستری به "روز" می گوید که طی یک ماه گذشته با تمام پی گیریها و تلاش هایش موفق به دیدار زینب و امضای وکالت نامه توسط او نشده اما همچنان پی گیر پرونده زینب است و تلاش میکند وکالت نامه را به دست وی برساند.
زینب جلالیان، از سال 86 در زندان به سر می برد او به اتهام خروج غیر قانونی از کشور به یک سال حبس تعزیری و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است. خانم جلالیان اکنون در بند 209 زندان اوین در حالی در بازداشت به سر می برد که دیوان عالی کشور، حکم اعدام او را تایید و طی روزهای گذشته برخی سایت های اینترنتی، اخباری در مورد اعدام قریب الوقوع او را منتشر کرده اند. این سایت ها دو روز پیش از اعدام زینب در "ساعات آینده" خبر داده بودند، اما زینب دیروز در تماسی با پدرش گفته حالش خوب است و تنها خواسته اش پی گیری پرونده اش  توسط دکتر شریف است.
در عین حال با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در اعدام فعالین سیاسی، بدون اطلاع خانواده و وکلای آنها، نگرانی ها درباره وضعیت زینب همچنان وجود دارد.
مصاحبه با پدر و برادر زینب جلالیان و همچنین دکتر محمد شریف، وکیل تعیینی خانواده اودر پی می آید.

محمد شریف: پرونده را پیدا نمی کنیم
دکتر شریف که از سوی خانواده زینب جلالیان به عنوان وکیل او انتخاب شده به "روز" می گوید: یک ماه است تلاش میکنم بتوانم پرونده زینب را پیدا کنم و وکالت نامه را روی پرونده بگذارم اما موفق نمی شوم.
وی می افزاید: پدر زینب از ماکو به تهران آمد و از من خواست وکالت دخترش را برعهده بگیرم. به او گفتم پی گیری میکنم و تمام تلاشم را به عمل می آورم. بعد شروع به پی گیری کردیم. رفتیم و گفتیم که میخواهیم پرونده را ببریم دیوان عالی کشور و روی اعاده دادرسی کار کنیم اما گفتند او سر موضع است. گفتیم خب بگذارید او را ببینیم و با او حرف بزنیم و در همین مورد هم صحبت کنیم اما فعلا اجازه نداده اند؛تاکنون هم نه موفق شده ام وکالت نامه را به امضای زینب برسانم و نه او را دیده ام.
دکتر شریف در توضیح نحوه پی گیری های خود می گوید: روز یکشنبه، مشخصات حکم بدوی زینب در کرمانشاه و شعبه دادگاهی که او را محاکمه کرده  و سایر موارد را به دست آوردیم؛ چون حکم در شهرستان صادر شده و برای اجرا به تهران آمده است. این پرونده هایی که از شهرستان به تهران می آید، ابتدا به دایره نیابت در تهران می رود. رفتیم اما آنجا هم نبود و گفتند پرونده اینجا نیامده است. رفتیم و نامه ای در دفتر دادستان به ثبت رساندیم اما هنوز خبری از اینکه پرونده کجاست، نیست.
این وکیل دادگستری سپس درباره برخی شایعات منتشر شده مبنی بر اجرای قریب الوقوع حکم اعدام زینب می گوید: اگر چنین امری صحت داشته باشد، خانواده زینب که به طور مستمر پی گیر هستند در جریان قرار می گرفتند اما آنها از این امر ابراز بی اطلاعی می کنند. در عین حال حکم برای اجرا به تهران آمده اما اینکه وارد مرحله اجرایی شده یا نه، فعلا خبری نداریم و امیدواریم این شایعات، پایه و اساس درستی نداشته باشند.
دکتر شریف در پاسخ به این سئوال که با توجه به قطعی شدن حکم در دیوان عالی کشور، چه راهی برای شکستن حکم اعدام زینب و جلوگیری از اجرای این حکم باقی مانده می گوید: کماکان می شود تقاضای اعاده دادرسی داد. البته شرایطی دارد یعنی اگر سند جدید یا مستنداتی به دست بیاید که قبلا لحاظ نشده باشد، می توان چندین بار تقاضای اعاده دادرسی کرد. مساله توبه هم هست اما همه اینها بستگی به این دارد که من زینب را ببینم و با او حرف بزنم و وکالت نامه را روی پرونده بگذارم.
از دکتر شریف می پرسم گفته می شود زینب با پ کا کا همکاری داشته؛ آیا دستگاه قضایی ایران می تواند او را به عنوان همکاری با پ کا کا مجازات کند؟
این وکیل دادگستری پاسخ میدهد: زینب، تا جایی که ما میدانیم، بعد از آمدن به ایران هم با پژاک ارتباط داشته است و آنطور که من از هم بندی ها و هم سلولی های زینب که آزاد شده اند متوجه شدم، او به گفته خودش با پژاک هم ارتباط داشته است. در عین حال ارتباط و همکاری با پ کا کا در ایران جرم محسوب نمی شود. من قبلا یک موکل داشتم که تبعه سوریه بود و به اتهام همکاری با پ کا کا بعد از ورود به ایران بازداشت شده بود. البته ارتباطاتی هم با پژاک داشت اما در حکمی که برای او صادر شد ارتباط با پ کا کا هم به لحاظ شده بود در حالیکه مطابق ماده 498 و 499 قانون مجازات اسلامی، که مربوط به ارتباط  و عضویت در گروههای غیر قانونی است و این احکام به استناد آنها صادر می شود، ارتباط با پ کا کا نمی تواند شامل این ماده ها شده و مبنای صدور حکم شود.

پدر زینب جلالیان:، زینب را نکشید
وقتی با آقای جلالیان تماس گرفتیم، تازه با زینب صحبت کرده بود. این پدر نگران از سرنوشت فرزندی که در میان مرگ و زندگی قرار دارد، دنبال دختر دیگرش هم میگردد که ده سال پیش به همراه زینب ناپدید شده است.

آقای جلالیان از زینب چه خبری دارید؟
امروز زنگ زد در 209 زندان اوین است و حکم اعدام دارد و هنوز معلوم نیست چی به سرش خواهد آمد. پرونده اش هم معلوم نیست کجاست.

زینب پای تلفن حرف خاصی زد؟
گفت از طریق دکتر شریف پرونده اش را پی گیری کنیم. می پرسید پی گیریها به کجا رسید.

زینب در سلول انفرادی است؟ میدانید در چه شرایطی است؟
یک هفته پیش که زنگ زده بود می گفت او را به سلولی برده اند که با یک نفر دیگرست و تنها نیست. الان هم نمیدانم با همان فرد یا فرد دیگر، اما میدانم که هم سلولی دارد.

طی روزهای گذشته برخی سایت ها از احتمال اعدام زینب خبر داده اند. آیا شما در جریان این مساله هستید و آیا از دادگاه یا اجرای احکام خبری به شما داده اند؟
نه دادگاه هیچ خبری به ما نداده است. زینب هم که زنگ زد از او پرسیدم، اما او هم از این قضیه خبری نداشت.

آیا شما با دخترتان ملاقات دارید؟ می توانید او را ببینید؟
بیست روز پیش با مادر زینب رفتیم تهران و در زندان اوین او را دیدیم. حالش خوب بود اما خیلی ناراحت بود. شب و روز تنها بود و تنهایی خیلی اذیتش میکرد. اما یک هفته پیش که زنگ زد گفت دیگر تنها نیست.

ممکن است بگویید زینب کجا بود و چگونه بازداشت شد؟
ده سال پیش زینب به اتفاق خواهرش رفت. هیچ خبری از آنها نداشتم. نمیدانستم کجا هستند. الان زینب دو سال و 7 ماه است که در زندان است، و ما دنبال خواهرش هم میگردیم اما هیچ اثری از او نیست و او را پیدا نمی کنیم. ما هیچ خبری از اینها نداشتیم تا اینکه از اطلاعات کرمانشاه به ما زنگ زدند و گفتند زینب دست ما است و می توانی بیایی و او را ببینی. رفتم ملاقات و زینب را دیدم. از او پرسیدم کجا بودی؟ گفت عراق بود. پرسیدم چرا تو را گرفتند و خواهرت کجاست؟ گفت: از خواهرم هیچ خبری ندارم. من عراق بودم و داشتم بر می گشتم خانه که در مینی بوس مرا چون کارت شناسایی نداشتم بازداشت کردند. بعد از زینب پرسیدم وقتی تو را گرفتند چیزی هم داشتی؟ چی از تو گرفتند؟ گفت: هیچی نداشتم و کاری هم نکرده بودم. از او پرسیدم چرا تو را نگه داشته اند؟ گفت می گویند با پ کا کا همکاری کرده ای.

شما قبلا گفته بودید وکیلی در ارومیه برای زینب گرفته اید. اکنون دکتر شریف دنبال امضای وکالت نامه از زینب است. وکیل سابق زینب چی شد؟
هیچ کاری نکرد. به زینب اعدام دادند. بعد وکیل زنگ زد گفت نمی توانم کاری بکنم. پرسیدم چرا؟ گفت به من اختیار نمی دهند و اجازه نمی دهند کاری بکنم و از من خواسته اند از پرونده کنار بکشم. من هم کنار می کشم. گفتم از ما 12 میلیون پول خواسته بودی و 5 میلیون هم به شما داده ام. گفت پول را پس میدهد. اما یک میلیون را پس نداد و گفت خرج کرده است. هیچ کاری برای زینب نکرد و یک میلیون از پول را هم نداد. در حالیکه من میش هایم را فروختم، از فامیل قرض کردم تا این پول را جور کردم.

اکنون چگونه میخواهید وضعیت دخترتان را پی گیری کنید؟
یک ماه پیش زینب زنگ زد و گفت با دکتر شریف به عنوان وکیل صحبت کنید. من هم رفتم تهران، همان موقع که زینب را ملاقات کردیم رفتم سراغ دکتر شریف و از او خواستم وکالت زینب را قبول کند. خیلی آدم خوبی است. در تهران که رسیدم ساعت 6 صبح بود؛ جایی نداشتم بروم آدرس خانه اش را داد و رفتم گفت پرونده را پی گیری میکند. بعد از زینب شماره پرونده را گرفتم و به دکتر شریف دادم. از وکیلی که در ارومیه بود هم شماره دادنامه را گرفتم اما گفت نمیداند پرونده در کدام شعبه بوده است. دکتر شریف الان یک ماه است پی گیری میکند. دیروز هم با او صحبت کردم اما گفت هنوز پرونده را پیدا نکرده ام  و پی گیر هستم. مشخص نیست پرونده در کدام شعبه است.

آقای جلالیان یک دخترتان در زندان و در خطر اعدام است و از دختر دیگرتان هم بی خبر هستید. آیا حرفی دارید که بخواهید منتشر شود و به گوش مسئولان برسد؟
به خدا نگران هستیم. شب و روز نداریم. آخر زینب چکار کرده که او را اعدام کنند؟ قاتل است؟ اسلحه داشته؟ اسلحه کشیده؟ جنگ کرده؟ به خدا کاری نکرده که به او اعدام داده اند. وقتی او را گرفتند دست خالی بوده؛ توی مینی بوس او را گرفته اند. او را برده بودند عراق. پشیمان که شده بود فرار کرده بود. میخواست برگردد به خانه و زندگی اش را بکند. الان ده سال است که این دو دختر رفتند و جز ناراحتی و بدبختی چیزی برای ما نبوده. مادر زینب به شدت مریض است. 70 سال دارد من هم 61 سال دارم. پیر شده ایم دیگر، تنها مانده ایم. هیچ کس نیست به دادمان برسد. من فقط میخواهم زینب را نکشند، بگذارند زنده بماند. بیاید خانه پیش من و مادرش و...

برادر زینب جلالیان: خواهرم نگران ماست
اسماعیل جلالیان، برادر زینب نیز به "روز" می گوید آزادی خواهرش، برای وجهه جمهوری اسلامی در جهان بهتر است.او همچنین خبر میدهد که از زینب خواسته بودند اعتراف تلویزیونی بکند اما زینب برای حفظ جان خانواده اش، تن به این مصاحبه نداده است.

آقای جلالیان، خبری از اعدام قریب الوقوع زینب که در برخی سایت ها منتشر شده است. آیا از سوی دادگاه یا اجرای احکام به شما اطلاعی در باره احتمال اعدام زینب داده اند؟
نه هیچ خبری نداده اند؛ ما هم پی گیر هستیم ولی تاکنون که خبری نیست.

دکتر شریف به من گفتند به ایشان گفته شده زینب سر موضع است. شما خبری از این قضیه دارید؟
من دو ماه پیش با زینب ملاقات کردم اما دفعه آخر که پدر و مادرم برای ملاقات رفتند نتوانستم بروم. در همان ملاقات زینب گفت از او خواسته اند در تلویزیون صحبت کند اما او به خاطر ما ترسیده و اینکار را نکرده است.

چرا به خاطر شما ترسیده؟ دلیل خاصی وجود دارد؟ آیا حرفی به شما زد؟
میگفت اگر من در تلویزیون صحبت کنم شماها را می کشند. ما هم گفتیم تو صحبت کن اشکالی ندارد بگذار ما را بکشند.

آیا توضیح داد که در صورت مصاحبه تلویزیونی زینب، چه کسی شما را می کشد؟
نه، ما فقط ده دقیقه او را دیدیم و هیچ توضیحی نداد. اما نگران ما بود. 20 روز پیش هم که پدر و مادرم برای ملاقات رفته بودند، هیچ حرفی نزده بود.

اکنون که حکم زینب در دیوان عالی کشور قطعی شده است و دکتر شریف هم موفق به گذاشتن وکالت نامه در پرونده نشده، شما چه اقدامی میخواهید انجام دهید؟
ما شماره پرونده و تاریخ صدور حکم و همه موارد را به دکتر شریف داده ایم. پی گیری میکند و جز این کاری از دستمان بر نمی آید. اعدام هم بکنند چکاری می توانیم انجام دهیم. خبر نمی دهند که. شاید یک روز بشنویم اعدام شد. اما روی حرف من با مسئولان است. زینب را در بند 209 نگه داشته اند. حداقل او را ببرید به بند عمومی. زینب نه اسلحه به دست گرفته و نه علیه ایران و نظام کاری کرده و نه ادم کشته است. ما نمی دانیم او را کجا برده بودند، حتی از خواهر دیگرمان هم خبری نداریم که کجاست، حالش چطور است؟ زنده است؟ اما میدانیم که زینب نمی توانست برگردد و در اولین فرصت برگشته، او پشیمان بود. اما علیه دولت ایران هم کاری نکرده با حزب پ کا کا بوده است. من از مسئولان میخواهم زینب را عفو و آزاد کنند. ما آدم های فقیر و بیچاره ای هستیم. بگذارید این دختر به زندگی برگردد. اعدامش کنید چی دستتان می آید؟ خارجی ها باز علیه دولت ایران، تبلیغات میکنند اما اگر او را عفو و آزاد کنید باور کنید خیلی از کسانی که رفته اند، وقتی بفهمند زینب آزاد شده، به آغوش خانواده هایشان باز میگردند.
فرشته قاضی - روز آنلاین

خودسوزی یک زن جوان در مهاباد

خبرگزاری هرانا - یک زن جوان به نام سیران ع، اهل روستای دایماو از توابع شهرستان مهاباد، روز دوشنبه اقدام به خودسوزی نمود که بر اثر شدت جراحات وارده پس از چندی در بیمارستان جان سپرد.

به گزارش آژانس خبری موکریان، این زن 32ساله که دارای سه فرزند بوده ، به علت اختلافات خانوادگی و آزار و اذیت همسرش ، دست به خودسوزی زده است.
طبق بررسی‌های انجام‌ شده، خودسوزی یکی از شایع‌ترین روش‌های خودکشی زنان در کردستان ایران است.

۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

نامه ی یک مادر عزادار: آنگاه که شعبان بی مخ ها حاکمان مطلق می شوند



اخبار روز: 

درست یکسال از تشکیل کمیته مادران عزادار می گذرد و من گذر حوادث را مرور می کردم ،‌تجمعات میلیونی مردم در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات و نادیده گرفتن این جمعیت عظیم توسط قوه مقننه را به یاد دارم و نیز به یاد دارم که لاریجانی و شاهرودی با چه عجله ای حتی قبل از تایید شورای نگهبان این تقلب بزرگ و نابخردانه را تبریک گفتند و باز به یاد می آورم بعدها وقتی این اعتراضات ادامه یافت چگونه نیروهای امنیتی ، انتظامی و لباس شخصی هایی که امروز بخوبی آنها را می شناسیم به خود اجازه دادند تا به سمت میلیون ها نفر شلیک کنند و دهها نفر را با شلیک مستقیم ،‌تجاوز ،‌شکنجه ،‌پرت کردن از ساختمان خوابگاه ها و پل ها ،‌زیر کردن با ماشین نیروی انتظامی و ... به قتل رسانند و باز هم مجلس چشمهایش را بست و قوه قضائیه بدون کمترین دغدغه ای از این جنایات هولناک گذشت و تمام مساعی خود را در به بند کشیدن فرزندان معترض این مرز و بوم بکار بست . پس از این اتفاقات بود که زنان ایران در واکنش به این جنایات هولناک تصمیم به تشکیل جمع مادران عزادار را گرفتند تا به احقاق حق به شدت ضایع شده فرزندان این سرزمین بپردازند . در راستای هدف مبارزه با هرگونه خشونت خواستار معرفی و محاکمه عادلانه آمران و عاملان جنایات و آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان عقیدتی و سیاسی شدند و بعدها که صدور حکم اعدام برای ایجاد جوّ رعب و وحشت بیشتر در جهت وادار به سکوت کردن مردم از طرف قوه قضائیه بکار گرفته شد ،‌لغو حکم اعدام نیز به خواسته های مادران اضافه گردید .
بله یکسال از این حوادث گذشت و اینبار عربده کشان مجلس را هدف قرار می دهند و مزد نادیده گرفتن های پیاپی خود را می گیرند که : لاریِ جانی تو غلط کردی حکم رهبری را به رای گذاشتی .
اگر در جریان انتخابات میشد آن عده از مردم ایران را که به غیر از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به هیچ رسانه دیگری دسترسی ندارند توجیه کرد که انتخاب مردم حاکم شده است و با منعکس نکردن خبر اعتراض میلیونی مردم واقعیات را کتمان کرد امروز خبر شاهکار کمتر از ۲۰۰ نفر در همین رسانه نیز ناگزیر پخش می گردد و اینبار مردم از همین رسانه می بینند که چگونه تعداد قلیلی به خود اجازه می دهند تا خود را همه مردم ایران قلمداد نمایند و هرچه دلشان خواست به مجلس بگویند و بدون ذره ای هراس مجلس را تهدید نمایند و وادار کنند از رای خود بگذرد .
جالب آنکه در کلان شهر تهران بیش از ۲۰۰ نفر را نتوانستند سازماندهی کنند ولی همین ۲۰۰ نفر ادعای ملت ایران بودن را داشتند و محیرالعقول تر آنکه مجلس با عربده چند صد نفر رای خود را پس می گیرد و این درحالی است که اعتراضات میلیونی مردم به نتیجه انتخابات به راحتی توسط همین مجلس نادیده گرفته می شود .
راستی اگر مجلس به خوبی از ماهیت این عربده کشان اطلاع نداشت و خبر از قداره های همراهشان و مجوزهای همیشه آماده برایشان که به آنها اجازه انجام هر کاری را می دهد نداشت با این سرعت رای خود را پس می گرفت ؟
اگر میلیونها نفر فقط در تهران حق پرسیدن از رای خود را ندارند و مجوز حضور در خیابان را آنهم بدون هیچ شعاری نمی یابند و به گلوله بسته می شوند و یا حکم زندان های طویل المدت می گیرند چگونه است که چند صد نفر اجازه حضور جلوی مجلس را می یابند و مجاز به هرگونه فحاشی و هتک حرمت از مجلس می شوند ؟
و این همزمان با آن می شود که قوه قضائیه پس از یکسال سکوت در مقابل جنایات اتفاق افتاده از خانواده جانباختگان می خواهد تا با قبول دیه از بیت المال به دلیل مشخص نبودن قاتلان ، پرونده شکایات خانواده ها را مختومه اعلام نماید . آیا مسئولان قضاوت در کشور فیلم هتک حرمت از مجلس ، سخنرانی حسن خمینی و ... را دیدند ؟ شاید بتوانند ردی از آمران و عاملان جنایات را در آنها شناسایی کنند . همانها که مجوز داشتند با اینکه به چند صد نفر هم نمی رسیدند میکروفون و بلندگو داشته باشند تا هرچه دلشان می خواهد بگویند و ماموران نیروی انتظامی هم به خوبی وظیفه حفظ امنیتشان را بعهده گرفتند ،‌همانها که نه شناسایی و نه زندانی شدند . همانها که با فرستادن ناهار و آب میوه برایشان به خاطر این رسوایی بزرگ تقدیر شدند ،‌همانها که رئیس مجلس را بخاطر به رای گذاشتن نظری خلاف نظر رهبری جانی خطاب کردند (لاریِ جانی ) ،‌آنانکه رای رهبری را قبل از اعلام رسمی می دانند و قادرند مجلس را به خاطر عدم تبعیت از یک رایِ !؟ رهبر به غلط کردن وا دارند .
راستی اگر مجلس باور داشت که حمایت مردمی را دارد و خود را نماینده واقعی مردم می پنداشت حاظر به تن دادن به چنین خفتی می بود که با عربده چند صد نفر با سرعت هرچه تمامتر رایش را پس بگیرد ؟
و چه قرابت عجیبی است بین اینان و سلفشان دار و دسته شعبان بی مخ در کودتای ۲٨ مرداد و راستی آیا برای مجلس ، قوه قضائیه و رهبر نظام فهمیدن این واقعیت که همان قایق نظام هم کم کم فقط به یک پدالو تبدیل می شود هنوز هم سخت است ؟

یک مادر عزادار
۶ تیر ۱٣٨۹

منبع: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

مادران عزادار، یکسال مبارزه، همچنان پیگیر و پایدار


اخبار روز: مادران عزادار به مناسبت یک سال اعتراض و پیگیری خود علیه سرکوب و برای آزادی زندانیان سیاسی، و معرفی عاملین جنایت های بعد از انتخابات ۲۲ خرداد، اعلامیه ای منتشر کردند:

مادران عزادار همچنان پیگیر و پایدار، بر خواسته های به حق خود پای می فشارند!

از آغاز جنبش اعتراضی مردم ایران که ابتدا به خاطر اعتراض به نتیجه انتخابات مهندسی شده خرداد سال ۱۳۸۸ شکل گرفت سالی گذشت. سالی که خیابان‌های ایران انسان‌های آزادی خواهی را که خواهان پاسخ گویی مسئولان به تقلب آشکار انتخاباتی در قالب جنبشی مدنی بودند، پذیرا شدند. حکومت اما اعتراض قانونی مردم را پاسخی جز شکنجه و گلوله و کشتار در زندانهایش و در خیابانها نداشت و نداد. به بند کشیدن ها و کشتارها بار دیگر مادرهای بسیاری را به سوگ دلبندانشان نشاند و بسیاری را برای آگاهی از وضعیت فرزندهایشان جلوی زندان‌ها و دادگاه‌ها کشاند. مادران داغدار و خانواده زندانیان سیاسی در اعتراض به سرکوب، زندان، شکنجه، کشتار و همین‌طور به نشان دادخواهی فرزندهای کشته شده‌شان سیاه پوشیدند و خواهان محاکمه و مجازات عاملین و آمرین جنایت های صورت گرفته در زندان ها و خیابان ها شدند.
مادران عزادار طی فراخوانی در ۴ تیرماه سال ۸۸ اعلام کردند که در یک حرکت نمادین، هر شنبه ساعت ۷ تا ۸ بعدازظهر در میدان آب نمای پارک لاله و پارک های دیگر تهران گردهم می آیند و با در دست گرفتن عکس فرزندان خود، شمع روشن می‌کنند و صدای اعتراضشان را به گوش مردم دنیا خواهند رساند و تا رسیدن به خواسته هایشان دست از مبارزه بر نخواهند داشت. پس از انتشار این فراخوان گروه‌های حامی مادران عزادار در شهرهای مختلف ایران و جهان شکل گرفت و آن‌ها نیز هر هفته همراه با مادران عزادار ایران تجمعات اعتراضی برگزار کردند.
آغاز حرکت اعتراضی مادران عزادار ششم تیرماه ۱۳۸۸ بود. از آن روز تعداد بسیاری از مادران و حامیان‌شان (قریب به ۹۰ نفر)، در نوبت های مختلف مورد حمله و یورش نیروهای امنیتی قرار گرفتند و دستگیر شدند و در تمام این مدت خود و خانواده‌هایشان مورد تهدید،اذیت و آزار، احضار و ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند. مادران اما روز به روز همبستگی‌شان بیشتر شد و مصمم به اشکال مختلف مبارزه مدنی، از تجمع جلوی زندان اوین و دادگاه های انقلاب، تجمع در سایر پارک‌ها گرفته تا همراهی با اعتصاب غذای زندانیان و شرکت در مراسم یادبود کشته شدگان، دیدار و همدردی با خانواده‌های جان‌باختگان در تهران و شهرستان‌ها و اعتراض و مخالفت با اعدام هم چنان برخواسته‌های خود پای فشردند. این حرکت اعتراضی، به شکلی گسترده مورد حمایت بسیاری از گروه های سیاسی و اجتماعی در سراسر دنیا نیز قرار گرفت که از آن جمله می‌توان به حمایت مادران سیاه‌پوش کوبا و مادران میدان مایا/ آرژانتین و همین طور برخی شخصیت های حقوق بشری و صلح خواه ایرانی و بین المللی، فعالان جنبش زنان، جنبش دانشجویی، هنرمندان سینما، تاتر، شاعران و نویسندگان اشاره کرد.
تهدید، ارعاب، دستگیری و زندان نه تنها مانع حرکت اعتراضی مادران نشد، بلکه خواسته هایشان را عمق بخشید تا برای جلوگیری از تکرار تاریخ، تابوهای گذشته را شکستند، خط کشی ها را کنار زدند و همراه با خانواده زندانیان سیاسی و جان باختگان کنونی و گذشته، خواستار:
۱- محاکمه علنی و مجازات آمرین و عاملین جنایات سی و یک سال گذشته،
۲- آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
۳- محکوم کردن مجازات اعدام و پایان دادن به احکام اعدام شدند.

امروز پس از یک سال اگر چه مادران عزادار رخت عزا از تن در آورند، ولی از پای نخواهند نشست و با قامتی استوار، پیگیر و پایدار و تا جان در بدن دارند، مادران دادخواهی هستندکه برای رسیدن به خواسته های خود مبارزه خواهند کرد.

مادران عزادار
ششم تیرماه سال

عفو بین الملل خواستار رفع اتهام از دو فیلمساز ایرانی شد

سازمان عفو بین الملل از مسئولان ایرانی خواست از جعفر پناهی و محمد علی شیرزادی که در آستانه محاکمه قرار دارند، رفع اتهام کنند.

جعفر پناهی فیلمساز و کارگردان بین المللی ایرانی ، 25 ماه می 2010 و پس از تحمل 2 ماه بازداشت به قید وثیقه آزاد شده بود. مسئولان قضایی اتهام او را تلاش برای ساخت فیلمی درباره حوادث پس از انتخابات ایران اعلام کردند.

محمد علی شیرزادی فیلمساز ایرانی نیز 19 ژوئن 2010 پس از تحمل حدود 5 ماه حبس، به قید وثیقه از زندان اوین آزاد شد. قرار است او در هفته های آینده به اتهام فیلمبرداری مصاحبه عمادالدین باقی از مدافعین حقوق بشر و آیت الله منتظری محاکمه شود.

شیرزادی یکی از اعضای کمیته دفاع از حقوق زندانیان است که توسط فعال برجسته حقوق بشر، عمادالدین باقی تاسیس شده و دفتر این کمیته نیز در اواسط سال گذشته توسط مقامات ایرانی بسته شد.

سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای که شنبه 26- 6-2010 منتشر کرده و بر روی سایت خود قرار داده است، با اشاره به فعالیت های جعفر پناهی و محمد علی شیرزادی دو فیلمساز در معرض محاکمه ایرانی، مسئولان جمهوری اسلامی را به رفع اتهام از ایشان فراخواند.

عفو بین الملل همچنین هشدار داده است که در صورت بازداشت مجدد جعفر پناهی و محمدعلی شیرزادی، اقدامات بیشتری را در این باره ترتیب خواهد داد.

پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال گذشته، بسیاری از شهرهای این کشور شاهد اعتراض به نتایج انتخابات بود. این اعتراضات توسط نیروهای حکومتی ایران سرکوب شد که در پی آن دهها نفر کشته و صدها نفر بازداشت شدند.

دعوت گروه هشت از ایران به شفافیت و رعایت حقوق بشر

هشت کشور صنعتی آمریکا، آلمان، ژاپن، چین، انگلیس، فرانسه، کانادا و روسیه در پایان دومین روز از نشست خود اعلام کردند به حق داشتن انرژی هسته ای صلح آمیز از سوی ایران احترام می گذارند اما عدم شفافیت ایران دربارۀ فعالیت های هسته ای این کشور و ادامۀ غنی سازی اورانیوم بیست درصدی را بزرگترین مانع برای اعتماد به این کشور می دانند.

رهبران کشورهای عضو گروه هشت از ایران خواستند به حقوق بشر و آزادی بیان در این کشور احترام بگذارد. این کشورها همچنین در بیانیه ای از مسئولان حکومت ایران خواستند با بکار بردن "دیالوگ شفاف" دربارۀ برنامۀ هسته ای خود، نگرانی جامعۀ بین المللی در این مورد را رفع کنند.
به نوشتۀ خبرگزاری فرانسه، در این بیانیه هشت کشور صنعتی آمریکا، آلمان، ژاپن، چین، انگلیس، فرانسه، کانادا و روسیه در پایان دومین روز از نشست خود اعلام کردند به حق داشتن انرژی هسته ای صلح آمیز از سوی ایران احترام می گذارند اما عدم شفافیت ایران در بارۀ فعالیت های هسته ای این کشور و ادامۀ غنی سازی اورانیوم بیست درصدی را بزرگترین مانع برای اعتماد به این کشور می دانند.
این کشورها ضمن حمایت دوباره از قطعنامۀ تحریمی علیه ایران، اظهار امیدواری کردند این قطعنامه بتواند ایران را به سمت بکار بردن " ادبیاتی شفاف و روشن" دربارۀ برنامۀ اتمی خود و همچنین توجه به تصمیمات شورای امنیت و احترام به آزادی بیان و حقوق بشر در سوق دهد.
در ابتدای ماه ژوئن، شورای امنیت سازمان ملل متحد با دوازده رأی، چهارمین قطعنامۀ تحریمی علیه ایران را تصویب کرد. این قطعنامه تحریم شرکت های وابسته به سپاه پاسداران و برخی از مقامات حکومت ایران را در بر می گیرد. ضمن آنکه ایران از سرمایه گذاری در صنایع مرتبط با استخراج و تولید اورانیوم ممنوع شده است. همچنین به موجب این قطعنامه، فروش هشت نوع سلاح به این کشور ممنوع است.
اعضای گروه هشت همچنین در این بیانیه از کشورهای دیگر خواستند قطعنامۀ تحریمی علیه ایران را بکار ببندند. نشست گروه هشت در محلی بنام مسکوکا در نزدیکی تورنتو برگزار می شود. این گروه امروز یکشنبه به کار خود پایان داده و برای شرکت در اجلاس سالانۀ گروه بیست که از امروز آغاز می شود به تورنتو می روند. در این اجلاس بر سر بحران اقتصادی و تاثیرات آن بحث خواهد شد. ضمن آنکه به گفتۀ خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا، این اجلاس نشانۀ آمادگی همکاری میان سیاستمداران برای حل مشکلات اقتصادی کشورهاست.
کسری بودجه مهمترین مانع در برابر کشورهای عضو گروه بیست در اجرای برنامه های اقتصادی این گروه است.
کشورهای اروپایی به دنبال کاهش بودجۀ و کاستن از قروض عمومی تا سال دوهزار و سیزده بعنوان راهی برای مقابله با تاثیرات بحران اقتصادی هستند. راهی که به نظر خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا می تواند نشانه ای از ارادۀ سیاستمداران برای حل مشکلات اقتصادی باشد.
گروه بیست از ترکیب گروه صنعتی هشت و دوازده کشور در حال توسعه از جمله هند، برزیل، عربستان سعودی، آرژانتین تشکیل شده است.

صدور احکام زندان برای هشت فعال دانشجویی و سیاسی در گرگان و محلات

خبرگزاری هرانا - چهار فعال دانشجویی در گرگان و چهار فعال سیاسی در محلات، به حبس تعزیری و تعلیقی محکوم شدند.

به گزارش دانشجونيوز، دادگاه انقلاب گرگان احکام ۴ تن از دانشجويان اين شهر را که پيشتر به مدت ۱۰ روز بازداشت بودند صادر نمود. طبق اين حکم مبين ميرعرب به ۴ سال، حسين مطلوبی به ۱۸ ماه، عليرضا رهنمايی به ۱۵ ماه و سامان بزرگی به ۱ سال حبس تعزيری محکوم شدند.
اتهام اين افراد اقدام عليه امنيت ملی و تبليغ عليه نظام اعلام شده است. اين دانشجويان از اعضای ستاد مرکزی دانشجويی مهندس موسوی در استان گلستان بوده‌اند.

همچنین آن‌طور که جرس گزارش داده، دادگاه انقلاب شهرستان محلات، چهار تن از فعالین سیاسی و حامیان جنبش سبز در شهرستان محلات را به حبس محکوم کرد.

بر اساس احکام صادر شده، مهدی یارمحمدی، به تحمل یک سال وشش ماه حبس تعزیری، رضا علیخانی (از فعالین ستاد میرحسین موسوی) به ده ماه حبس تعلیق به مدت پنج سال، حسام الدین علامی به نه ماه حبس تعلیق به مدت چهار سال و علی شهبازی به شش ماه حبس تعلیق به مدت سه سال محکوم شده‌اند.

اتهام این افراد نیز "اتهام علیه امنیت ملی" اعلام شده بود.

این گزارش خاطرنشان می‌سازد محمدعلی الهی، از فعالین جنبش سبز در آن شهرستان، همچنان در زندان به سر می‌برد.

جمعی از کارگران کارخانه پارس‌متال تهران مقابل دفتر ریاست‌جمهوری تجمع کردند

خبرگزاری هرانا - جمعی از کارگران کارخانه پارس‌متال تهران در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات معوقه و اخراج خود صبح امروز در محل دفتر ریاست‌جمهوری واقع در میدان پاستور تجمع کردند. 

حدود 300 نفر از مجموع 450 کارگر کارخانه پارس‌متال در اعتراض به پرداخت نشدن بیش از 5 ماه مطالبات معوقه و تصمیم کارفرما به اخراج کارگران قراردادی تجمع‌کرده‌اند. 
به گفته کارگران به تازگی کارفرما در اطلاعیه‌ای از کارگران قراردادی خواسته است تا هرچه زودتر برای تسویه‌حساب خود اقدام کنند.

به گزارش آفتاب، کارگران می‌گویند: حداق 150 کارگر قراردادی با سابقه بالای 12 سال درکارخانه پارس‌متال مشغول به کار هستند.
همچنین تجمع‌کنندگان مدعی هستندکه کارفرما بابت حقوق و مزایای شب عید و دستمزد سه ماه اول سال به هرکارگر بیش از 5 ماه بدهکار است.
تجمع‌کنندگان می‌گویند سهامدار عمده کارخانه از 3 ماه مانده به شروع سال 89 با قطع امکانات رفاهی و قبول نکردن سفارش جدید زمینه توقف این واحد تولید را فراهم کرد به طوری که اکنون فعالیت دراین واحد با سابقه راکد شده است.
این در حالی است که برخی کارگران می‌گویند
کارفرمای پارس‌متال بابت سنوات، پاداش و سایر مطالبات به کارگران بازنشسته شده نیز بدهی دارد به طوری که یا تعدادی از کارگران مشمول بازنشستگی پیش از موعد به دلیل پرداخت نشدن حق بیمه منتظر بازنشستگی هستند و یا درازای بازنشستگی به کارفرما تعهدکرده‌اند که سنوات پایان خدمت خود را یکسال بعد دریافت کنند.

کارخانه پارس‌متال تولیدکننده با سابقه لوله و گلوله‌های چدنی است که در منطقه غربی تهران قرار دارد و به گفته کارگران نیم‌قرن سابقه دارد.

مادر نخبه 19 ساله ، آرمان رضاخاني بعد از ملاقات حضوري دستگير شد

خبرگزاری هرانا - مادر آرمان رضا خانی نوخبه 19 ساله پس از ملاقات با فرزندش بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خانم رضا خانی که به مدت شش ماه از ملاقات با فرزندش محروم بوده است پس از انتقال آرمان رضاخانی به بند 350 موفق به دریافت اجازه ملاقات حضوری از دادستان تهران شده بود صبح امروز پس از ملاقات با فرزندش به دلیل نامعلومی بازداشت شد.
این دومین بار است که اعضای یک خانواده را پس از ملاقات حضوری دستگیر می شود، پیشتر یکی از اعضای خانواده کیارش کامرانی بازداشت و روانه بند 350 شده بود.
آرمان رضاخاني دانشجوي نخبه و از شهروندان معترضي است كه از آذر 1388 تا به حال در بند هاي 2 الف، اندرزگاه هفت و بند امنیتی 350 در اوين بسر مي برد او همچنين مدت چند ماه را در انفرادي گذرانده و در برابر وعده دروغين آزادي و عدم آزار خانواده مجبور به اعترافات دروغين شده است.
بر اساس همين اعترافات درشعبه 28 دادگاه بدوي در ارديبهشت 1389 كه به مدت كوتاهي برگزار شد؛ براي  توهين به رهبري 2سال –توهين به نظام 1 سال و توهين به رئيس جمهور 100هزارتومان محكوم شده است .
آرمان رضاخاني در حال حاضر از وضعيت جسماني خوبي برخوردار نيست . او به شدت کاهش وزن داشته است و مانند بسياري از زندانيان ديگر سرفه هاي خشك و ممتد مي كند كه نشان از بيماري مزمني است كه مسئولين زندان اوين به اين علامت ها بي توجه بوده و هيچ درمان مناسبي را انجام نمي دهند . در پي قطع گاز در زمستان  و بهار اكثر زندانيان از جمله آرمان رضاخاني به سرما خوردگي سختي مبتلا شدند كه درجهت بهبود اين وضع از طرف مسئولين هيچ اقدام جدي  صورت نگرفت .
وضعيت  بهداشتي و غذايي بندهاي 7 و 8 و بدتر از همه 350  كه در حال ساخت و ساز بوده و زندانيان را مجبور به كارگري مي كنند  ، بسيار نگران كننده مي باشد .